نقش تربیتی بازى در رشد کودک از نگاه روانشناسی دینی
تهران (پانا) - بازى براى کودک، جدیترین موضوع حیات است؛ واژه بازى براى بزرگ سالان، مساوى با وقتگذرانى، بطالت، غفلت و ... است.
هفته ملی کودک با شعار «حال خوش کودکی، رنگ خوش زندگی» از ۱۶ تا ۲۲ مهر نامگذاری شده است به همین مناسبت پایگاه اطلاع رسانی ستاد همکاریها، نقش بازی در رشد کودک را از نگاه برخی اندیشمندان و صاحب نظران عرصه تعلیم و تربیت کودک ،با الهام از مبانی دینی و سیره اهل بیت علیهم السلام منتشر می کند.
بازى براى کودک، جدّى ترین موضوع حیات است . واژه بازى براى بزرگ سالان، مساوى با وقت گذرانى ، بطالت ، غفلت و ... است که مانع تکامل و تعالى مى گردد؛ امّا در مورد کودک، بستر رشد و تکامل اوست . دوران بازى کودک، دوران تعطیلى تکامل نیست؛ بلکه دوران شکوفایى استعدادهاى او از طریق بازى است .
از این رو امام کاظم علیه السلام ، توصیه فرموده اند؛ تُسْتَحَبُّ عَرامَةُ الصَّبىِّ فى صِغَرِهِ لِیَکونَ حَلیما فى کِـبَرِهِ، ما یَنْبَغىاَنْ یَکونَ اِلاّ هکَذا ؛ به کودکان خود، اجازه بازى بدهید و کودکى که بازى گوش باشد ، در بزرگ سالى، خوش فهم و بردبار مى شود/ کافى ، ج ۶، ص ۵۱، ح ۲
این بیان نورانی ، نشانگر نقش اساسى بازى در رشد و تعالى شخصیتى انسان است . کودکى که کودکىِ خود را به وسیله بازى ارضا نکرده باشد ، در بزرگ سالى، رفتارهاى کودکانه از او سر مى زند . «کودکْ صفتى»، از نابه هنجارى هایى است که برخى افراد در سنین جوانى و بزرگ سالى به آن مبتلا هستند . یکى از علل این نابه هنجارى ارضا نشدن کودکى در دوران کودکى است و ارضاى کودکى به وسیله بازى صورت مى گیرد.
ارزش بازى از نظر روان شناسى
هر بازى سالم و بارورى که کودک به آن مشغول مى شود، داراى ارزش هاى بس مهمّى است که با کمى تأمّل مى توان به درستى به نقش و اهمیّت آن در رشد روانى و شخصیتى کودک ، پى برد.
ارزش جسمانى
بازى هاى توأم با فعّالیت در جهت تکامل رشد عضلانى کودک و ورزش دادن قسمت هاى مختلف بدن، از اهمیّت و ارزش بسیارى برخوردار است . این نوع بازى ها براى صرف انرژى اضافى کودک نیز مى توانند مفید واقع شوند . انرژى اضافى، اگر از طریق صحیح مصرف نشود و به حالت سرکوب در جسم کودک ذخیره گردد ، او را ناآرام ، عصبى و بد خُلق مى کند .
ارزش درمانى
بازى، به کودک فرصت مى دهد که احساسات خود را تخلیه کند . او مى تواند از طریق بازى ، انرژىِ تحت فشار خود را بیرون بریزد . کودک مى تواند احساسات خود، از قبیل : ترس ، رنجش ، نگرانى ، شادى و . . . را آن طور که دوست دارد، در قالب شخصیت هاى دلخواهش بیان کند و کدورت درونى خویش را نیز از بین ببرد .
ارزش تربیتى
شخصیت واقعى کودکان، ضمن بازى شکل مى گیرد و دگرگونى هاى قابل توجّهى در روحیات آنان روى مى دهد که همه اینها، گذر به مرحله عالى تر رشد است و پیشرفت را براى کودکان، تدارک مى بیند . از این جاست که امکانات تربیتى بازى، آشکار و مسلّم مى شود .
ارزش اجتماعى
کودک، در بازى یاد مى گیرد که چه طور با فرد بیگانه و خارج از واحد خانواده ، روابط اجتماعى برقرار نماید و چگونه مشکلات و مسائل ناشى از این نوع روابط را حل کند و تطابق اجتماعى را فرا گیرد .
ارزش آموزشى
کودک، از طریق بازى با انواع مختلف اسباب بازى ، موفّق به آموزش و شناخت رنگ ها ، شکل ها ، اندازه ها ، اجناس و اشیا و اهمّیت آنها مى شود . بازى، به کودک کمک مى کند تا دنیایى را که در آن زندگى مى کند، بشناسد ، بفهمد ، لمس کند ، احساس نماید و سرانجام، آنها را کنترل کرده ، میان واقعیت و خیال، تفاوت قائل شود .
ارزش اخلاقى (معنوى)
در جریان بازى، کودک یاد مى گیرد که چه چیز خوب و چه چیز، بد است . کودک در مى یابد که اگر بخواهد در بازى فرد قابل قبولى به حساب آید ، باید صادق ، امین ، عادل ، منضبط ، حقیقت طلب ، درستکار ، مسلّط به خود و . . . باشد .
تحلیل روان شناختى بازى
نظریه هاى مختلفى توسّط روان شناسان در خصوص تحلیل و تبیین بازى کودکان، ارائه شده است . برخى از این نظریه ها عبارت اند از : نظریه نیروى اضافى ، نظریه تنش زدایى ، نظریه تجدید تکاملى و نظریه پیشْ تمرین .
الف ـ نظریه نیروى اضافى
براساس این نظریه، هرگاه انرژى بدن از حدّ متعادل، بیشتر شود و اُرگانیسم (سازواره زیستى) ، افزایش انرژى در خود احساس کند ، در بازى جلوه گر مى شود . این نظریه، نمى تواند بازى هاى آرام و رمزآلود کودکان را که به جُنب و جوش نیاز ندارد، توجیه نماید.[۱]
ب ـ نظریه تنش زدایى (رفع خستگى و تجدید نیرو)
بر اساس این نظریه که بازى ، نیروى مصرف شده را بار دیگر برمى گردانَد ، یعنى این که تن آدمى، پس از مدّتى کار و فعّالیت خسته کننده، به نوعى فعّالیت که بتوان به وسیله آن تنش را زدود ، یعنى به بازى نیاز دارد . بنا بر این، نیاز به بازى ، هنگامى هویدا مى شود که نیروى جسم به پایین ترین میزان خود رسیده باشد، نه هنگامى که انرژى اضافى دارد . این نظریه که توسّط شالر و موریس لازاروس[۲]ارائه شده است نیز، بازى هایى را که پس از استراحت کاملِ کودک انجام مى شوند، تبیین نمى کند .
ج ـ نظریه تجدید تکاملى
براساس این نظریه که توسّط استانلى هال[۳]مطرح شده، کودکان در بازى هاى خود، صحنه ها و فعّالیت هاى نیاکان خویش را که بر حسب نیاز زندگى آنان تولید شده است ، تجدید مى کنند . براى مثال، کودک در بازى هایى مانند ماهیگیرى ، قایقرانى ، شکار و . . . فرایند زندگى نیاکان غارنشین خود را تکرار مى کند .
د ـ نظریه پیش تمرین
بر اساس این نظریه که توسّط کارل گروس[۴]ارائه شده، بازى، نوعى آمادگى کودک براى فعّالیت هاى وى در آینده دانسته شده است. بر پایه این دیدگاه، محتواى بازى را فعّالیت هایى تشکیل مى دهد که کودک باید در دوران بلوغ و بزرگ سالى داشته باشد.
هرچند این نظریه به نقش بازى در اجتماعى کردن کودک که در نظریه هاى پیش گفته نبود ، اشاره دارد ، ولى باز هم نمى تواند همه بازى هاى کودکانه (مثل تقلید از حیوانات) را توجیه کند[۵].
سنّ بازى
مسئله دیگر، سنّ بازى کردن است . در روایات آمده که تا هفت سال به کودک اجازه دهید بازى کند . آیا این به آن معناست که او بعد از این سن، اجازه بازى ندارد ؟ در روایت، هفت سال اوّل، سنّ بازى شمرده شده و هفت سال دوم، سن تأدیب . لذا بیشتر بر این تکیه دارد که در هفت سال اوّل، تأدیب صورت نگیرد . البته شکّى نیست که روایت، دلالت بر این دارد که هفت سال اوّل، اختصاص به بازى دارد و در این سن، کودک باید اجازه بازى داشته باشد . حال سؤال این است که در هفت سال دوم، آیا کلاً بازى ممنوع است و یا انحصار این مقطع در بازى کردن، نهى شده و هر چند تأدیب آغاز مى شود؛ امّا بازى کردن نیز به تناسب سن و شرایط، آزاد است ؟
به نظر مى رسد که وجه دوم، مناسب تر باشد؛ یعنى در هفت سال دوم، تأدیب آغاز مى شود ؛ ولى کودک به تناسب شرایط خود، بازى نیز مى کند . البته این بازى کردن، مطلق و بدون حد (همانند هفت سال اوّل) نیست و به تناسب دوره تأدیب، مى تواند محدودیت هایى داشته باشد . این مطلب، مى تواند در تحقیقات روان شناختى بیشتر مورد بررسى قرار گیرد .
بازى والدین با کودک
گذشته از اجازه بازى دادن ، بازى والدین با کودک، خود موضوع مهم دیگرى است . از طرفى بازى ، رکن مهم حیات کودک است و از طرف دیگر، والدین، جزئى از زندگى کودک هستند که براى وى، از جایگاه ویژه اى برخوردارند . به همین جهت، براى کودک خیلى مهم است که پدر و مادرش در دنیاى او وارد شوند . این جاست که بازى با کودک، اهمّیت مى یابد . چون والدین، مهم ترین افراد براى کودک هستند ، بازى کردن آنها با کودک، موجب تکریم کودک و بالا رفتن عزّت نفس او گشته، احساس خودْ ارزشمندى و کرامت نفس را براى وى به وجود مى آورد . همچنین، رابطه کودک با والدین را تحکیم مى کند و در گرم شدن وصمیمى شدن رابطه (که از ضرورت هاى رابطه مطلوب میان والدین و کودک است)، نقش اساسى دارد .
خرید اسباب بازى هاى گوناگون ، پیشرفته و گران قیمت ، موجب احساس رضایت کودک از رابطه اش با والدین نمى شود . او مایل است که والدین، او و دنیاى او را درک کنند و همراه او باشند .
بر همین اساس، دو مطلب در آموزه هاى دین وارد شده است : یکى بازى کردن والدین با کودک (که در سیره پیامبر خدا ، بسیار دیده مى شود) و دیگرى این که والدین باید کودکانه با فرزند خود، بازى کنند (التصابى مع الصبى) . بازى بزرگانه براى کودک، شیرین و ارضاکننده نیست . بازى هاى کودکانه ، کودک را ارضا مى کند و شخصیت وى را مى پرورانَد و مهارت هاى زندگى را به وى مى آموزد . لذا پیامبر خدا با کودکان ، بازى کودکانه مى کرد .
نکته مهم این که بازى کردن بزرگان با کودکان ، لهو و لعب نیست ؛ بلکه کارى خردمندانه ، بزرگ سالانه و حکیمانه است و موجب کسر شأن نمى شود.
ارسال دیدگاه