معرفی برترین سریالهای مفرح و طنز تلویزیونی جهان
روحیهسازان دوران کرونا
تهران (پانا) - دشواریهای زندگی در دوران کرونا و خانهنشینیهای ناشی از آن سبب شده نقش و سهم تلویزیون در ایجاد سرگرمی برای مردم جهان بیش از پیش شود. بر همین اساس سریالهای مفرح و سرگرم کننده فلسفه وجودی بیشتری یافته و فزونتر از قبل مورد نیاز بودهاند تا غمها و ضایعات حاصل از کرونا دلها را ویران و بشر را به لحاظ روحی نابود نکند.
بهگزارش ایران، مجموعههای کمیک بسیاری در یکی دو سال گذشته از شبکههای تلویزیونی جهان پخش شدهاند که قسمتی از اندوههای مردم را برطرف کرده و امید آنها را به آینده بیشتر ساختهاند و اگر قرار باشد از میان حدود ۳۰ سریال کمدی-اجتماعی موفق سالیان اخیر و بویژه فصل ۲۰۲۱-۲۰۲۰ دست به انتخاب بزنیم و از ۱۰ مجموعه بهعنوان بهترین آثار مفرح و روحیهبخش یاد کنیم، بهنامها و اوصافی میرسیم که در این صفحه پیشرو دارید.
«سوارکار بوجک»
این سریال کارتونی متعلق به شرکت نوظهور و مدرن نتفلیکس که از سال ۲۰۱۴ بهراه افتاد، هشت قسمت واپسین از آخرین سیزن خود را در نیمه نخست سال ۲۰۲۱ برای جهانیان به نمایش درآورد و با کسب موفقیت کامل و تأثیرگذاری وسیع روی بینندگان در همین قسمتها نشان داد که پایان یافتن و تعطیل شدنش به این سبب نیست که کفگیرش به ته دیگ خورده و دیگر خریداری ندارد. این قسمتهای آخر هم بار دراماتیک دارد و هم حس شوخی و تمسخری را که خمیرمایه اصلی و دلیل توفیق این سریال از شروع زمان تولیدش بوده نشان میدهد. ششمین (و آخرین) فصل این سریال با تشریح این موضوع شروع میشود که کاراکتر بوجک پس از رفتن به کلینیکهای بازسازی و رسیدن به درجهای مقبول از سلامتی نسبی میخواهد بهعنوان استاد رشته بازیگری در دانشگاه وسلیان مشغول فعالیت شود اما به سبک و سیاق معمول در این قبیل سریالها گذشته تاریک و کارهای منفی گذشتهاش دوباره سر بر میآورند و شخصیت منفیاش افشا میشود تا وی را آزار بدهند و تصویر و تصور تازه موجود از او را محو کنند.
این میتواند یک تم تلخ و یک نقطه اتمام غصهدار برای این سریال باشد اما در دل اینگونه حوادث منفی هم میتوان شیرینی و نگاه مثبتی را بهکار گرفت که مشخصه و لازمه سریالهای مفرح و خندهدار هستند. این مجموعه براساس قصه و اتفاقات قسمتهای پایانیاش تأکید دارد که میتوان بر هر ضایعه بزرگی هم فائق آمد اما مشروط به آن که حجم آن را درک و خسران حاصله را بهدرستی ارزیابی کرد و سپس با کار و تلاش فزاینده محیط زندگی بهتر و مثبتتری را پی ریخت. در همین راستا است که میبینیم کاراکترهای جنبی اما مهم آقای پینات باتر، همسر او پیکلز اپلنتی و یک موزیسین معروف بینالمللی بهنام جویی پوگو دست به تأسیس یک رستوران کوچک اما موفق و پرمشتری بهنام الفینو میزنند و با کاسبی مفصل از این محل ثابت میکنند که هیچ ضرر و لطمه بزرگی نیز غیرقابل جبران نیست و فقط کافی است امیدوار باشید و بهروی زندگی لبخند بزنید. رساندن همه این مفاهیم سخت و مهم از طریق انیمیشن کار سختی است که سازندگان بوجک آن را عملی و سهل کردهاند.
«وفاداری بالا»
در روزگاری که بازسازیها یا ارائه نسخههایی که یک جمعبندی از سریالهای قبلی به شمار میآیند و reboot نامیده میشوند بسیار رایج و پرمشتری است «High Fidelity» که محصول کمپانی هولو است، بدون تکیه بر گذشتهای خاص شرایط مساعدی را برای خود در امروز و احتمالاً فردا بنا نهاده و از منظر هوادارانش با ارائه تصاویر و تعابیری تازه و جذاب از زندگیهای کنونی و استفاده اکمل از عنصر موسیقی و سرمایهگذاری روی هنرپیشههای معروف که اغلب بهصورت بازیگر میهمان به هر قسمت این سریال وارد میشوند، نمره قبولی گرفته است. نقش اصلی را که مربوط به مالک یک مغازه بزرگ فروش سیدیهای موسیقی و زنی بهنام راب است، زو کراویتز ایفا کرده و رفتارها و انتخابهای عجیب او از دلایل اصلی توفیق این سریال تلقی شده است. بخصوص اگر بدانیم او براساس آنچه در زندگیاش روی داده و برخی نیز که مرتبط با ناکامیهای اوست، یک مجموعه از آهنگهای غمانگیز و مرتبط با دلهای شکسته را هم تنظیم و پشت سر هم قرار داده و روانه بازار کرده است.
دنیای راب و افراد پیرامون وی البته برخی شیرینیها را هم دارند و شماری از این افراد مصاحبانی هستند که هر فردی از بودن در کنار آنها لذت خواهد برد و یکی از آنها کاراکتری بهنام اسنارکی چریس است که زنی جوان و با رؤیاها و اهدافی فراوان در صحنه موسیقی است که البته پذیرفته است رسیدن به این اهداف را تا آیندهای دورتر به تأخیر بیندازد و توفیقی بسیار سریع را برای خود ممکن و عقلایی نداند. دیگر شخصیت جالب در بین اطرافیان راب، سایمون نام دارد که دوست قدیمی اوست و ما با صدای او و بر اساس نظریات وی دیدگاهی بهتر و کاملتر از راب بهدست میآوریم. شکی نیست که زو کراویتز هم به عنوان بازیگر اصلی و حملکننده کل ماجراها روی دوش خود بهخوبی توانسته است احساسات این کاراکتر را جلوهگر شود و سازندگان این سریال را به اهدافشان برساند و هنر ویژه او برقراری ارتباط سریع و موفق با تمامی اطرافیان خود است. یک دستاورد مهم این سریال و سازندگان آن اتخاذ و ارسال پیامهایی جدی برای مخاطبان در عین حفظ بافت کمیک و شرایط سرخوش این مجموعه است و یکی از مهمترین این پیامها تأکید بر مسئولیتهای هر انسانی در ارتباط با جامعه و محل زندگی خود و خلق شادیهایی است که بیبهره و بیارتباط با شرایط روحی سایرین نباشد و به قیمت غم عظیم دیگران تمام نشود. با این مقدمات و اهداف است که راب و سریال متمرکز بر او به سوی شادکامی و سیزونهای بعدی تولید آن میشتابند.
«شیتز کریک» (Schitts Creek)
اگر این سریال فقط یک فانتزی صرف بود، موضوعاش این میشد که تعدادی عروسک بر اثر یک طلسم جادویی صاحب زندگی و جانی همچون انسانها میشدند. در آن صورت خاندان «رز» پس از هدر دادن ثروتشان مجبور به زندگی محقرانه در یک شهر کوچک و کم هزینه میشدند و با اینکه جنس بدنشان از چوب بود، به آرامی مانند انسانها به موجوداتی متشکل از گوشت و استخوان و خون تبدیل میشدند و همسو با آن میآموختند که چطور حامی یکدیگر و بواقع تقویت کننده نهاد بسیار مهم خانواده باشند. با این حال «Schitts Creek» نه یک فانتزی صرف بلکه مجموعهای پیرامون یک زندگی واقعی و انسانی و ادغام آن با هجو و حقایق مختلف زندگی است. چهار کاراکتر مرکزی جانی، مویرا، دیوید و الکسیس پس از سالها سرو کله زدن با وقایع دستوپاگیر زندگیهای مدرن در جهان دیوانه کنونی مجبورند در آنچه سیزون آخر این سریال توصیف شده، به انواع اتفاقهای غیرمعمول ولی دربردارنده حقایق تن بدهند. شاید فرجام هیچیک از این شخصیتها چیزی نبوده باشد که پیشتر به آن امید میرفت اما ادامه دادن به سریال و ساخت سیزنهای بعدی آن بر اساس نظرات سران کمپانی «پاپ» که مالک و خالق آن هستند، کاری غیرعقلایی و
تقریباً غیرممکن شده بود و بینندهها را دلسرد میکرد. حسن مهم پایان یافتن این سریال پس از شش فصل این است که کاراکترها با خاطرههای خوشی که در ذهن سایرین حک کردهاند، میروند و وقتی کاراکتر دیوید خطاب به خواهرش میگوید: «تو هر لحظه مرا شگفتزدهتر میکنی» به نظر میرسد که این احساس عمومی و حس مشترک تمامی بینندگان این مجموعه باشد و چشمهای سرشار از وجد و اشک شوق شماری از هواداران پروپاقرص این سریال در طلیعه پاییز سال ۲۰۲۱ و با پایان یافتن تولید این مجموعه نشان از صحت این رایزنی دارد.
«آنچه ما در سایهها انجام میدهیم»
تبدیل یک فیلم سینمایی بلند و موفق و مستقل به یک سریال پرطرفدار کار سختی است اما کمپانی «FX» این کار را انجام داده و با قرار دادن این داستان در قالب اپیزودهای مختلف و پرتعداد از دید بینندگان نمره قبولی گرفته است. تایکا وای تیتی کارگردان نوجوی هالیوود، در این ارتباط جماین کلمنت یکی از بازیگران اصلی فیلم مزبور را (که تعبیر و نام دیگر آن «آنچه ما در خفا انجام میدهیم» است) متقاعد کرد که برگرداندن فیلم موفقشان به یک مجموعه تلویزیونی برای FX اگر چه پرزحمت خواهد بود اما کاری شدنی است و آنها در این راه از مشارکت افراد تأثیرگذاری مانند استفانی رابینسون و پل سیمز هم برخوردار شدند. یکی از محصولات مهم و نهایی کار آنان خلق یک قهرمان توانای اکشن بهنام گییرمو دلاکروز و با بازی هاروی گوییلن است. سیزن دوم این سریال که از اواسط سالجاری بهنمایش درآمد، همچون فصل اول این مجموعه از یک داستاننویسی غنی برخوردار است و بازیهای قوی اکثر هنرپیشهها هم به این قالب استحکام بیشتری بخشیده است. در میان اپیزودهای مختلف فصل دوم سریال قسمت موسوم به «لعنت» از همه موفقتر نشان میدهد و این قسمتی است که در آن کاراکتر ناندور «ایمیلی» را
دریافت میکند که خبر از نفرین شدن او و همراهانش بر اثر رواج یک طلسم منفی میدهد و پس از آن تمامی وقت و تلاش آنها صرف یافتن یک پادزهر برای این طلسم و رهایی از چنگ آن میشود. قسمت «درحال فرار» هم از قسمتهای موفق فصل دوم این مجموعه است که در آن کاراکترهای مت بری و جکی دایتونا دست به چالشهایی تازه میزنند و میکوشند در قالبهایی جدید به موفقیت در زندگی روزمره خود برسند، حتی اگر ایدهآل دایتونا رسیدن به بالاترین تخصص در ورزش والیبال باشد. شاید همه اینها توفیقهایی نه چندان بزرگ بهنظر برسد اما واقعیت امر این است که استفانی رابینسون شایستگی دریافت جایزه «امی» (اسکار تلویزیونی) را برای نگارش سناریوی این سریال داشت و با عدم اهدای آن به وی، حق او را تضییع کردند. نقطه قوت اصلی این سریال تأکید بر ارزشهای خانواده و دوستیها و همراهیها است و اینکه در یک قالب کمدی هم میتوان پیامهایی جدی و مهم را برای مردم و هنردوستان فرستاد.
«پن ۱۵» (Pen۱۵)
این سریالی است که مایا ارسکین و آنا کانکل را در هیأت دو زن مسن که به دبیرستان رفتهاند تا تحصیلات سالها معوقمانده خود را کامل کنند، به نمایش میگذارد. این در حالی است که تعداد زیادی نوجوان در کلاسهای درس، آنها را در میان خود میگیرند و با آنان شوخی و تفریح میکنند و همین تضاد، بال و پر پروازی بلندتر را به سریال میبخشد که محصول شرکت نمایشی هولو است و فصل اول آن در سال ۲۰۲۰ چنان موفق بود که سفارش فصل دوم آن هم داده شد و اینک این سیزن در امریکای شمالی و اروپا در حال پخش است. با احتساب لطمات و تأخیرهای زیادی که بیماری کرونا به این مجموعه وارد کرده، باید معترف شد که از موفقترین سریالهای مفرح تلویزیونی یکی دو سال اخیر دنیا بوده و بینندگان زیادی را جذب خود کرده است. نقطه قوت سریال تمرکز روی مشکلات طبقههای سنی نوجوان و جوان و بواقع محصلان مدرسه در سالهای تحصیلشان است که اگر چه دو همکلاسی پیر دارند اما معضلات زندگی آنها همانی است که تمامی همسنهای آنان در سطح دنیا دارند و آن درک نشدن توسط والدینشان و نداشتن ارتباطی موفق با طبقه بزرگسال و افراطی تلقی شدن از دیدگاه این طبقه است. سازندگان سریال «Pen۱۵»
با به تصویر کشیدن این موارد و همچنین رویکرد وسیع قشر جوان به وسایل مدرن ارتباطی و موبایل و اینترنت و مطلع شدن این قشر از مشکلات زندگی زناشویی وابستگان مسنشان عملاً تصریح میکنند که در کنار مدرسهای که این بچهها در آن به تحصیل مشغولاند، یک مدرسه بزرگتر هم به روی آنها آغوش گشوده و آن، آموزشگاه زندگی و محل تطابق یافتن آنها با حقایق تلخ زمانه و رموز و راههای زیستن در اجتماع است. تعدادی از هنرپیشههای مکمل هم در این سریال جلوهای آشکار دارند و دیلان کیج در نقش گابی یکی از آنها است و این در حالی است که اکثر محصلان مدرسه و محاصرهکنندگان دو همکلاسی پیر، دانشآموزانی واقعی هستند که پیشتر بازیگری نکرده و با این سریال به دنیای هنرهای نمایشی ورود کردهاند. «پن۱۵» به ما میگوید زندگی و درس خواندن نوجوانها در دبیرستان کار سختی است اما قطعاً ارزش تلاش و تجربه کردن دارد.
«خانه بزرگ قدیمی و خندهدار عمه دونا»
این سریال استرالیایی دربردارنده سه کاراکتر است که شاید ابلهترین شخصیتهایی باشند که نه فقط در تلویزیون بلکه در کل تاریخ حیات این کشور متولد شدهاند. نقش این سه شخصیت را مارک بونانو، برودن کلی و زاخاری رووان بازی میکنند و این سریال به ما میگوید که آنها در هیأت سه دوست قدیمی یک گروه کمدی نمایشی را تشکیل دادهاند که نام عمه دونا را یدک میکشد و باوجود مطرح کردن شوخیهایی درجه چندم و پیش پا افتاده، تعداد زیادی هوادار روی شبکههای اجتماعی پیدا کردهاند و میزان علاقهمندی به این گروه کوچک هنری به سطوحی دیوانه وار میرسد. در شروع هر اپیزود این سریال ترانهای پخش میشود که اگر چه وجدآور است اما بهنظر میآید که گاهی فقط یک ساز (مثلاً طبل) برای اجرای این ترانهها مورد استفاده قرار گرفته است. حسن مهم و نکته تفکیککننده «خانه بزرگ قدیمی» از سریالهای دیگر و حتی مجموعههای مشابه این است که در هر قسمت این سریال چیزهایی روی میدهد که ناقض باورهای قبلی و متضاد با اموری است که در اپیزود پیشین مشاهده شده است و به همین سبب تماشاگران دائماً شگفتزده میشوند. برخی معتقدند شوخیهای مطرح شده در این سریال حس و حالی را دارد
که فقط باید از مجنونها و آدمهای غریب و غیرعادی توقع لذت بردن از آن را داشت اما واقعیت امر این است که سازندگان این سریال تصادفی به این نقطه نرسیده و چنان چیزی را از اصل و ابتدا هدف گرفتهاند. فراموش نکنیم که توفیق عمومی و اقبال فراگیر این سریال، سند به هدف رسیدن شبکه نتفلیکس تهیه کننده این مجموعه است و پیامد مستقیم و سریع آن تولید سیزن دوم سریال به شمار میآید که پخش آن از اوایل پاییز امسال شروع میشود.
«چگونه زندگی کردن با جان ویلسون»
این نگاهی توأم با دقت و کنکاشی عمیق در روشهای عجیب زندگی مردم در شهرهای بزرگ امریکا است که نشان میدهد بعضی کارهای آنان چنان غیرطبیعی است که انگار به موجودات سایر سیارات تعلق دارند. سرآمد این قبیل شهرها میتواند نیویورک باشد که با گردش در سطح آن میتوانید هر چیز رایج یا غیررایجی را ببینید و هیچ چیز از مقابل چشمهایتان دور نماند. آمدن نام جان ویلسون در عنوان این سریال به این سبب است که او تهیهکننده اصلی و خالق آن است و اتفاقات از دیدگاه وی ترسیم میشود و او به بینندگان میگوید که چه باید کرد تا در شهرهای بزرگ موفقتر بود و اگر لازمه آن غیرعادی بودن باشد، باز هم غمی در کار نخواهد بود. حسن اینگونه برخوردها و داستانپردازیها نگاهی کمیک و استعاره مانند به مسائل موجود است و تو گویی قطعاتی از زندگیهای عجیب را در یک دستگاه جوکسازی ریخته و ادغامی از آن را مقابل بینندگان حیرتزده قرار دادهاند. دیگر ویژگی این سریال به تصویر کشیدن تبعات بسط کرونا در جامعه امریکا و تأثیرگذاری آن روی روابط فردی و کارهای اجتماعی است تا تماشاگران بیشتر دریابند که برخی رفتارهای غریب مردم این کشور در عین پرهیز از این بیماری مهلک،
خلاف منطق است و از این طریق است که این سریال که شبکه «HBO» آن را تهیه کرده، هم واقعگرا نشان میدهد و هم سوررئال و مختص جویندگان امور غیرمتعارف.
«جستوجوی مرموز: میهمانی ریون»
این یک مجموعه بالنسبه جدید از شبکه اپل و تهیه شده توسط راسب مک اینی، دیوید هورنزبی و مگان گانز است که پیشتر سریال موفق «فیلادلفیا همیشه آفتابی است» را ساخته بودند. اتفاقات در چارچوب یک استودیوی ویژه بازیهای ویدیویی روی میدهد و شوخیهای مطرح شده در آن ویژه محلهای کاری و ادارات است ولی هرچه که در این قلمرو روی میدهد، عدول آشکاری از این قبیل سریالسازیها و چارچوبهای کاری نیست و شاید توصیف بهتر این باشد که بگوییم سازندگان این سریال پوشش تازه و خوشرنگتری را به بدنه سریال «فیلادلفیا همیشه آفتابی است» پوشانده و با چنین حربهای «جستوجوی مرموز» را ساختهاند. در این سریال فرهنگ و عادات بازیهای ویدیویی به مسخره گرفته شده و چیزهایی درباره آنها افشا میشود ولی یکی از دلایل اصلی موفقیت این سریال، بازیهای خوب راسب مک اینی و دیوید هورنزبی که اضافه بر تهیهکنندگی در جمع هنرپیشهها هم حاضرند و همچنین دنی پودی است و شاید بهتر از همه آنها شارلوت نیکدائو باشد که در قالب پاپی لی، مهندس ارشد و طراح اصلی فعالیتهای استودیو چشمها را خیره و همگان را زیر سایه خود کم اثر میکند. «Mythic Quest» اضافه بر مواردی که گفتیم،
توانسته است «کمدی موقعیت» و روشهای ایجاد وجد سریع را بهخوبی با کاراکترسازیهای عمیق و وسیع خود ادغام و این روند را به روش اصلی و راه عمده قصهگویی خود تبدیل کند. یکی از اپیزودهای این سریال که نام «یک مرگ آرام و تیره» به آن اطلاق شده، از سوی بسیاری از مجامع و بینندگان تحسین شده و باید اعتراف کرد موارد قلیلی از سایر کارهای تلویزیونی اخیر توانستهاند مثل این سریال با شهامت و صداقت حرف خود را حتی در قالبهای توأم با شوخی ابراز دارند و طنز و جدیت را تا این حد ادغام و آنها را یکی کنند.
«تد لاسو»
کاراکتر تد لاسو که مربوط به یک مربی امریکایی است که بخت خود را در لیگ برتر فوتبال انگلیس با عهدهدار شدن هدایت تیم مشهور تاتنهام میآزماید و با بازی جیسن سودیکیس در این نقش در سال ۲۰۱۳ بهصورت یک تیزر تبلیغی بسیار کوتاه از شبکه NBC پخش شد، آنقدر موفق بود که اینک این هنرمند با ایفای مجدد این نقش و بیل لارنس در مقام تهیهکننده یک بار دیگر اما با وسعتی بسیار بیشتر و در قالب یک سریال تلویزیونی تد لاسو را دوباره وارد زندگی مردم ساخته و بواقع تلاشها و کارهای او را ترسیم کردهاند. اگر تد لاسو در قالبهای بزرگتر و وسیعتر خود نیز موفق نشان میدهد، به سبب فضای کمیک و قابل فهم آن است و توفیق سریال در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ نشان میدهد چنانچه سودیکیس و همکارانش باور نداشتند که کاراکتر تد لاسو بسیار بزرگتر از آن است که فقط در یک تیزر کوتاه بگنجد، چنین سریال پرمایه و روحیهسازی هرگز ساخته نمیشد. اینگونه فضاسازیها و ایجاد روحیههای خوب برای بینندگان بسیار الزامی است زیرا از یکسو بیماری کرونا و تبعات آن روحیهای برای مردم جهان باقی نگذاشته و از طرف دیگر شکلگیری بسیاری از اتفاقات این سریال در انگلیس و شهر لندن،
محیطی تازه را روبهروی تماشاگران قرار داده که در سایر سریالهای متمرکز بر امریکا نظیر آن مشاهده نمیشود. به این ترتیب «تد لاسو» هم بینندگان را با فضاهای اروپایی از نو آشنا کرده و هم با بسط امید و میل به زندگی پرشور و موفق و مثبت متذکر شده است که یک جهان پس از کرونا هم وجود دارد. در راه ثبت و خلق این فرایندها حضور برخی ستارههای دیروز و امروز فوتبال انگلیس هم در متن اتفاقات این سریال سهمی بارز داشته است.
«میهمانی جستوجو»
اولین سریال بسیار موفق و پربیننده شبکه «HBO Max» بیگمان همین مجموعه بوده و کشیده شدن آن به سیزن سوم بهرغم امکان دانلود و تماشای گسترده آن با شیوه Streaming روی برخی خطوط اینترنتی، سند صحت این رایزنی است ولی باید متذکر شد که این مجموعه در فصل اول تولیدش فقط از یکی دو شبکه کابلی پخش میشد و در جدول پربینندههای تلویزیون در نیمه پایینی جدول آرام گرفته بود. این سریال درباره گروهی از محصلان یک کالج واقع در بروکلین در ایالت نیویورک امریکا است که میکوشند با تماسهای اینترنتی یا با جستوجوهای حضوری همکلاسیهای سابق خود در دبیرستان را بیابند و همین مسأله آنها را به کشفها و رازهای جدیدی نائل میکند. این مفهوم به آرامی توسط سازندگان سریال بسط مییابد تا اینکه تبدیل به داستان افرادی میشود که با تعقیب چهرههای مشهور و تقلید از روی زندگی آنان دردسرسازی میکنند و چنان عصبی و افراطی میشوند که برای همگنان خود نیز در جامعه خطرناک جلوه میکنند. نقطه قوت اصلی «Search Party» در قوای بازیگری گروهی آن و در تجلی کار دستهجمعی هنرپیشههای مجموعه است و در این ارتباط نام بردن از برخی افراد و بازیگران خاص مانند عالیا شوکت و
جان رینولدز الزامی است و همینطور باید از جان ارلی و مره دیت هنگر هم یاد کرد که در خندهسازی ید طولایی دارند و کلهپوکهایی بهنظر میرسند که برای جلب نظر سایرین از هیچ کاری ابا ندارند. این توفیقها سبب شده سیزون چهارم این مجموعه نیز تهیه گردد و قرار است پخش آن از اوایل پاییز امسال در دستور کار قرار گیرد.
ارسال دیدگاه