«این قدر چرا، چرا نکن!»
تهران (پانا) - مادر حرف دختربچه را قطع کرد و گفت: «اِ... این قدر چرا، چرا نکن... من نمیدونم چرا.»
![«این قدر چرا، چرا نکن!»](https://cdn.pana.ir/thumbnail/MTI2NDhleFTQ/gjzVaZ-S_20YtK6_oleWnZi7LTjceVfkf-tEjQhhSgVYJkTSbMZ4IZicyAcgRMj-WWFHy9iIp1lNx8-qtxRZcN02dEbH-ZTHvCRKA6-nHM8sAIKXaKdntA,,/MTI2NDhleFTQ.jpg)
به گزارش ایسنا، سروش صحت در روزنامه اعتماد نوشت: «مردی که جلوی تاکسی نشسته بود، گفت: «بیمارستانها پر شده، تخت خالی خیلی سخت گیر میاد.»
راننده گفت: «خیلی زیاد شده، هر کی را میشناختیم، کرونا گرفته.»
دختربچهای که عقب تاکسی کنار مادرش نشسته بود، گفت: «مامان چرا کرونا این قدر زیاد شده؟»
مادر گفت: «نمیدونم مامان جون.»
مردی که جلوی تاکسی نشسته بود، گفت: «چون هنوز خیلیها واکسن نزدن، خیلیها هم رعایت نمیکنن.»
دختربچه پرسید: «چرا هنوز خیلیها واکسن نزدن؟»
مادر گفت: «نمیدونم مامان جون.»
دختربچه پرسید: «چرا بعضیها رعایت نمیکنن؟»
مادر گفت: «نمیدونم مامان جون.»
راننده گفت: «عمو، بعضیها مجبورن بیان بیرون، مجبورن برن سر کار، مجبورن کار کنن.»
دختربچه پرسید: «چرا مجبورن کار کنن؟»
راننده گفت: «چون اگه کار نکنن پول ندارن.»
دختربچه گفت: «مامان چرا...»
مادر حرف دختربچه را قطع کرد و گفت: «اِ... این قدر چرا، چرا نکن... من نمیدونم چرا.»
ارسال دیدگاه