گزارش از عدم تطبیق فرصتهای شغلی با مهارتهای کارجویان در مراکز کاریابی
در جستوجوی کار
تهران (پانا) - سالها درس میخوانی به امید آنکه بتوانی از زیر دین خانواده خارج شوی! بتوانی روی پای خودت بایستی. در خوشبینانهترین حالت وارد سازمانی میشوی اما بعد از چندین سال در جا زدن، یا بر اثر فرسایش شغلی از سیستم خارج میشوی یا اگر خیلی مقاوم باشی در رؤیای مهاجرت غرق میشوی و بدون اقدام همچنان پشت میز کارت منگنه می زنی تا شاید معجزه ای رخ داد و پیشرفت کردی.
بهگزارش ایران، بر اساس اعلام مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری در کشور ۱۲ درصد است. در حال حاضر ۴ میلیون تحصیلکرده بیکار در کشور وجود دارد که در رؤیای پیدا کردن شغل به هر دری میزنند حتی درهای مؤسسات کاریابی! به گفته مدیرکل دفتر طرحهای اشتغالزایی پارک علم و فناوری، نرخ بیکاری فارغالتحصیلان ایرانی نسبت به کشورهای دیگر بسیار بالاتر است. بدین معنا که در کشورهای دیگر بیکارانی که سواد آکادمیک ندارند خیلی بیشتر از افراد تحصیلکرده هستند. همچنین محمد حسین قمری مدیر عامل یکی از مؤسسات کاریابی خصوصی نیز معتقد است «۸۰ درصد از افراد شاغل در کشور تحصیلات دانشگاهی ندارند. این بدین معناست که فقط ۲۰ درصد فرصتهای شغلی در کشور نیاز به تحصیلات عالی دارند و این خود شکاف عمیق میان تعداد فارغالتحصیلان و فرصت های شغلی موجود در کشور را نشان میدهد.»
برای پیدا کردن کار امیدی به کاریابیها ندارم
رکسانا جاوید نیا دانشجوی رشته هنر است. او از اصفهان به تهران آمده وحالا که درسش تمام شده بهدنبال کار است. او درباره پیدا کردن کار مناسبی که نزدیک به رشتهاش باشد میگوید «متأسفانه بازار کار در رشته هنر خیلی محدود است و بیشتر، افرادی را میخواهند که کارهای گرافیکی کامپیوتری را بلد باشند. هر روز به سایتهای کاریابی که مراجعه میکنم اول وعدههای جذاب و... میدهند و بعد در انتها هم مشخصات و تلفن میخواهند و برای ثبت اطلاعات هم باید پول بدهیم تازه بعدش هم میگویند اگر کاری در زمینه رشته شما بود حتماً تماس میگیریم و اصلاً معلوم نیست که چه مدت طول میکشد تا آنها تماس بگیرند.» او در ادامه میافزاید: «برخی از کاریابیها اصلاً با رشتههای هنری و بازار کار آنها چندان آشنایی ندارند بیشتر کارشان آمادهسازی کارگر ساده برای کارگاهها و کارخانجات بخش خصوصی است آن هم در رشتههای فنی و خدماتی که حقوقش مشخص نیست. در واقع بیشتر توافقی است خب افرادی مثل من که با هزار آرزو درس خواندهاند کجا باید کار پیدا کنند. ای کاش سامانهای برای کار در زمینه رشتههای هنری وجود داشت و نیازهایش را اعلام میکرد تا افرادی مثل من سرگردان
کاریابیها نشوند و مستقیم کار مورد نیاز خودمان را در آن سامانه جستوجو میکردیم.»
حمید نعمتی مدرک سیکل دارد و حاضر است در هر شغلی کار کند. فقط میگوید که کار باشد حقوقش کم هم بود قبول میکند، او به امید اینکه راهی بازار کار شود میگوید: «هرروز چند ساعتی را در سایتهای مراکز «مشاوره شغلی و کاریابیها میگذرانم تا شاید کاری با حقوق خوب پیدا کنم اما متأسفانه همه کارهای خوب و با درآمدهای بالا برای لیسانس به بالاهاست و اصلاً کاری برای آنهایی که سیکل دارند وجود ندارد و اگر هم باشد تازه حقوقش به حدی پایین است که نمیتوانی حتی امور خودت را بگذرانی.» او میگوید: «چندین بار به تعدادی از کاریابی ها هم زنگ زدم و هم حضوری مراجعه کردم اما جز پر کردن چند تا فرم چیز دیگری نصیبم نشد و الان یکسال است که مرکز مشاوره شغلی و کاریابی میخواهد به من زنگ بزند.» حمید در ادامه میگوید: تنها امیدم در این بازار بلاتکلیف مسافرکشی است تا شاید طی این مدت کاری پیدا شود، باور کنید بعضی اوقات مسافرانی را که سوار میکنم ازشون میخواهم اگر کارخوبی سراغ دارند یا برای جایی که کار میکنند نیرو میخواهند مرا معرفی کنند حتی شماره تلفن هم میدهم چون دیگر امیدی به این کاریابی ها هم ندارم. او میافزاید: «دستگاهها و سازمان های دولتی که از طریق برگزاری آزمون استخدام میکنند جاهای خصوصی هم که باید یک نفر پارتیات بشود یا معرف ات باشد تا وارد کار شوی کلاً نتیجه گرفتم احتمال یافتن کار از طریق آگهیها حداقل برای افرادی مثل من که به لحاظ تحصیلات در سطح پایینی هستند خیلی کم است.»
فارغالتحصیلان دارای مهارتهای نرم نیستند
دکتر مجتبی جباریپور مدیرکل ترویج طرحهای اشتغالزایی پارک علم و فناوری درباره چالشهای حوزه کاریابی میگوید: ما در سال ۹۰ طرحی با هدف اتصال کارجویان دانشی به شرکتهای دانشبنیان توسط سامانهای راهاندازی کردیم تا بر اساس انعکاس فرصتهای شغلی توسط کارفرمایان و تطبیق رزومه کارجویان بتوانیم برای فارغالتحصیلانی که بهدنبال کار هستند اشتغالزایی کنیم، اما پساز اجرای طرح با آسیبها و چالشهای جدی زیرساختی در حوزه کاریابی مواجه شدیم. مشکلاتی که بر اساس تجربه در اجرای این طرح کسب شد ما را واداشت تا بهجای کاریابی بهسمت توانمندسازی افراد برویم. همچنین متوجه شدیم این ایرادات فقط مختص طرح ما و سیستم کاریابی ما نیست بلکه مسائل و مشکلات در ایجاد شغل برای کارجویان دانشی در کاریابیها وجود دارد. چه کاریابیهای آنلاین چه غیرآنلاین. تصور اولیه در مبحث کاریابی این است که اگر کاریابی فرصت شغلی منعکس کند و فارغالتحصیلان مطلع شوند در نهایت رسالت انجام شده و شغلی برای کارجویی ایجاد شده است. این تصور برای کارفرما هم همینطور است؛ نگاه اول فکر میکند که توانسته آن نیروی مورد نظر خود را جذب کند اما واقعیت قضیه این نیست. اول
اینکه کارفرمایان، نیروی مورد نظر با آن شایستگیهایی که در انجام شغل از فرد انتظار میرود سخت پیدا میکنند. دوم آنکه فارغالتحصیلان ما دارای مهارتهای نرم (soft skills) نیستند. این آسیب در اغلب کارجویان ما وجود دارد. این مهارتهای نرم شامل مهارتهای پایهای همچون ارتباط گیری صحیح، روش حل مسأله و... است. میتوان گفت نبود مهارتهای نرم در کارجویان ما حلقه مفقوده ایجاد شده است که منجر به افزایش بیکاری در سطح جامعه ما شده است.
خروجی دانشگاهها کارکنان دانشی نیستند
اگر مهارتهای مورد نیاز برای بازار کار را به دو دسته تقسیم کنیم، مهارتهای اول تکنیکال و فنی است که منظور همان دانشی است که فرد در دانشگاه فرا گرفته است. جباریپور در مورد این تقسیمبندی توضیح میدهد: منظور از واژه «فنی» رشتههای مربوط به مهندسی نیست. منظور تمام رشتههای دانشگاهی مثل ادبیات فلسفه و هر رشته دیگری است که کارجو با فرا گرفتن آن از دانشگاه خارج شده و میتوان به آن فرد کاردان یا کارشناس و... در آن رشته اطلاق کرد. برای مثال فردی که مکانیک خوانده باید در این حرفه با مباحث رشته مورد نظر آشنا باشد و برای انجام شغل بداند که چه کند. پس اینها مهارتهای فنی هستند که فرد برای شغل به آن نیاز دارد که البته خیلی از فارغالتحصیلان ما در همین مهارتهای فنی هم کاستیهایی دارند اما همانطور که گفته شد مشکل اصلی در مبحث کاریابی مهارتهای نرم هستند که دسته دوم از مهارتهای مورد نیاز بازار کار را شامل میشوند. با تقسیمبندی این دو نیاز اصلی، دانشگاهها رسالت خود میدانند که نیاز اول که همان مهارتهای فنی است به کسی که مقرر است شغلی و مسئولیتی را تقبل کند میآموزند که باز هم در خیلی موارد محتواهای آموزشی مورد
نیاز بازار کار نیست، اما در بحث دوم یعنی مهارتهای نرم، دانشجو آموزشی نمیبیند و دانشگاهها هم چنین مأموریتی را برای خود تعریف نکرده اند.
مهارتهای نرم اهمیت بسزایی در جذب افراد دارند. مانند برنامهریزی برای انجام کاری که فرد باید انجام دهد یا حتی مهارتهای خیلی ابتدایی مانند برخورد صحیح هنگام مصاحبه شغلی! درصد بالایی از فارغالتحصیلان ما به دلیل ضعف مصاحبه شغلی جذب سازمانها نمیشوند. خیلی از کارجویان ما حتی در تدوین رزومه شغلی ضعف دارند. منظور فقط تدوین و نگارش یک رزومه است اینکه رزومه قوی و پیشینه شغلی و تجربی ندارند مبحثی جداست. همین زنجیره عدم تدوین صحیح رزومه، نداشتن مهارت لازم هنگام مصاحبه و کاستی در دانش فنی مورد نظر برای شغل و در نهایت حتی فرد با گذر از این مراحل و ورود به سازمان، با نداشتن مهارت ارتباط گیری صحیح نهایتاً پس از چند ماه از سازمان خارج میشود که موجب سرخوردگی کارجویان که اغلب جوان هستند میشود. ما اینها را در طرحهای خود مشاهده میکردیم. داشتیم افرادی را که پساز چندین بار شکست بهدلیل نداشتن مهارتهای نرم حتی با اینکه از دانشگاه دولتی با نمرات خوب هم فارغالتحصیل شده بودند، اعتماد به نفس خود را از دست میدهند یا خانه نشین میشوند یا بهدنبال مهاجرت میروند. افرادی که در حال حاضر مورد نیاز ما هستند کارکنان دانشی هستند چرا که بالاخره همه از دانشگاه خارج میشوند اما خروجی دانشگاهها کارجوی دانشی نیست. کارکن دانشی کسی است که مهارتهای حل مسأله و توانایی رفع چالشهای پیش روی شغلش را داشته باشد وگرنه در مبحث کاریابی از کارگر سادهای که فقط از او انتظار میرود مثلاً در فلان خط تولید پیچی را سفت کند انتظار مهارتهای ویژهای نمیرود. اگر بررسی کنید نرخ بیکاری دانشگاهی ما خیلی بالاتر از نرخ بیکاری متوسط بیکاری ماست، یعنی نرخ بیکاران تحصیلکرده ما نسبت به نرخ متوسط بیکاران تحصیلکرده در دنیا بسیار بالاتر است. در کشورهای دیگر نرخ متوسط بیکاری مربوط به افراد غیر دانشگاهی یا همان کارجویان غیر دانشی است، که این موضوع در کشور ما برعکس است.
انتظارات غیرواقعی کارجویان مانع جذب آنها در سازمانها میشود
او در مورد انتظارات غیر واقعی کارجویان این گونه توضیح میدهد: «غیر از دلایلی که عرض کردم کارجویان دانشگاهی ما انتظارات غیر واقعی از کار و دستمزد متناسب با کاری که انجام میدهند دارند. بههمین دلیل نرخ بیکاری فارغالتحصیلان ما نسبت به کارگران غیر دانشی بالاست چرا که این افراد ادعایی برای انجام کار مورد نظر ندارند. این مسأله ما را واداشت تا برنامهریزیهای خود را بهسمت هدایتگری تغییر دهیم. فرض کنید فرد مهارتهای نرم را هم ندارد، برای او دوره کارورزی ایجاد و در شرکتی دانشی برای او کاری بدون دستمزد پیدا میکنیم تا دوره ببیند و کارفرما را مجاب میکنیم تا خودش حین کار، فرد را آموزش دهد تا زمانی که فرد آزمون و خطاهای لازم در شغل را تجربه کند و سپس کارفرما تصمیم به جذب فرد گیرد تا نیرو حداقل قبل از ورود به سازمان آمادگی این را داشته باشد تا چند ماهی کار کند و تجربهای کسب کند، اما اغلب کارجویان این را نمیپذیرند و پساز فارغالتحصیلی انتظار دارند یک شغل در رسته بالا با حقوق متناسب بهدست آورند! بسیاری از مشاغل ما آن هم در شرکتهای دانش بنیان نیاز به تجربه کافی دارند. وقتی فرد حاضر نیست حتی در بازار کار چند
ماهی رایگان کار کند معلوم است که بیکار میماند. این البته فقط مشکل کشور ما نیست اما در دنیا با چاره اندیشی حتی در حوزه آموزش، مهارتهای نرم در مدارس کسب و کار تا حدودی مشکلاتشان را برطرف کردهاند.
کارفرمایان خود را متولی آموزش کارکنان نمیدانند
جباریپور در مورد انتظارات کارفرمایان از جذب نیروها میگوید: مسأله سوم مجاب کردن کارفرماست چرا که مخاطبان ما اغلب کارفرمایان شرکتهای کوچک و تازه تأسیس هستند، توانایی آموزش نیرو را ندارند و در ابتدای کار بهدنبال افرادی هستند که تمام مهارتهای ذکر شده را داشته باشند چرا که اگربخواهند نیرو را با دستمزد جذب کنند میدانند که پساز مدتی فرد زمانی که کار تخصصی را آموخت از شرکت خارج یا جذب شرکتهای رقیب میشود چرا که این شرکتها دانش بنیان و پژوهشی هستند. مسأله مهم برای کارجویان نخبه یا افرادی که تمایل به کسب تجربه در شرکتها را دارند این است که ماندگاری شغلی ندارند. این افراد پساز کسب تجربه حق انتخاب پیدا میکنند. تصور کنید شرکتی دارید که روی پروژه علمی کار میکند؛ کارآموز میآید علم مورد نظر را فرا میگیرد و پساز مدتی که تجربه کسب کرد با پیشنهاد بهتری از سوی سازمان دیگر از سیستمی که در آن رشد کرده خارج میشود یا دستمزدی بالاتر از توان آن شرکت در آن رده شغلی را طلب میکند. این مسأله ریسک جذب نیروهای غیر متخصص را بالا میبرد و شرکتها در همان ابتدا بهدنبال نیروی با تجربه و دانشی میگردند. او در ادامه
میافزاید این شرکتها نمیپذیرند افراد بیتجربه حتی با دستمزد پایین را جذب کنند، البته این مسأله در شرکتهای بزرگ صنعتی مانند خودروسازان صدق نمیکند. شرکتهای بزرگ خودشان دپارتمان منابع انسانی دارند، توانایی برگزاری آزمون دارند و اغلب تکنولوژی محور هستند و کارگران غیر دانشی جذب میکنند مانند مثالی که ذکر کردم. این شرکتها خط تولید دارند و کارگر را برای انجام امور ساده مانند بستهبندی و... بهکار میگیرند. از این کارگر روش حل مسأله یا تهیه رزومه انتظار نمیرود. کارجوی غیر دانشی به مراکز کاریابی مراجعه و فرمی پر میکند تا جذب شرکتهای خدماتی یا غیره شود، البته قطعاً در جذب این افراد هم مشکلاتی هست.
کارجویان راهنمای شغلی ندارند
محمد حسین قمری مدیر عامل یکی از مؤسسات کاریابی در مورد شکاف میان عرضه و تقاضای شغلی میگوید: راهنمای شغلی یکی از مشکلات جدی در بحث اشتغال فارغالتحصیلان است. تجربه نشان داده بسیاری از فارغالتحصیلان کشور حتی نمیتوانند پنج شغل مرتبط با رشته تحصیلی خودشان را نام ببرند و نمیدانند در چه مشاغلی که متناسب با رشته تحصیلی شان است وارد شوند. این معضل مربوط به سیستم آموزشی کشور است که موجب عدم توازن عرضه متخصص در مقابل تقاضای کارفرما در بحث نیروی کار شده است، که این عدم توازن در بحث راهنمای شغلی و آشنا نبودن دانشجوها و فارغالتحصیلان با فضای کاری و فضاهای استخدامی نقش بسزایی دارد. این شکاف ساختاری اشتغال کشور نکتهای است که کارجویان مؤسسات کاریابی درگیر آن هستند.
بهعنوان مثال طبق آخرین آمار یکی از سه رشته دانشگاهی که دارای بیشترین فارغالتحصیل بیکار است رشته کامپیوتر است، در صورتی که در طرف مقابل یکی از پر تقاضاترین شغل از سمت کارفرمایان همین رشته است. این عدم توازن شکاف ساختاری است و دلیلش هم نبود آموزش مهارتهای لازم و به روز بازار کار به دانشجویان است که پس از فارغالتحصیلی تبدیل به کارجو میشوند. سیستم آموزشی و عرضه کارجو در کشور ما متناسب با مهارتهای مورد نیاز روز برنامهریزی نشده است و بهنظر تصمیم و عزمی برای پایش این موضوع دیده نمیشود. این مهم از سوی متولیان امور عزم جدی را میطلبد تا در تربیت نیروی کار و پساز آن اشتغال افراد پایشی صورت گیرد که چه شایستگیها و مهارتهایی از نیروی تربیت شده از سوی بازار کار انتظار میرود. این پایش باید آینده نگر باشد چرا که مشاغل و بازار کار همواره در حال تغییر هستند و در پی آن مهارت و شایستگیها نیز باید سیستم آموزشی تغییر کند. برای مثال شاید ۱۰ سال دیگر بسیاری مشاغل از بین بروند اما از سوی دانشگاهها همچنان نیروهایی برای این مشاغل تربیت شوند، البته این مسأله در حال حاضر هم وجود دارد برای مثال در رشته (IT) که به آن اشاره شد در دانشگاهها زبانهای منسوخی را آموزش میدهند در صورتی که نیاز کارفرمایان زبانهای روز در این رشته است.
مهارت سنجی حلقه اتصال کارجو به کارفرما
قمری، راهکار مناسب برای اتصال کارجو و کارفرما را مهارت سنجی کارجویان می داند و این فرایند را این گونه توضیح میدهد: مهارت سنجی دو مزیت دارد. مزیت اول این است که شرکتها از طریق مؤسسات به کارجویان نوپا و بدون سابقه کار اعتماد میکنند. فرایند مهارت سنجی اطمینان را برای شرکتهای متقاضی ایجاد میکند که این فرد در چه حوزههایی مهارت دارد. در این فرایند به کارجویان هم کمک میشود تا ضعفهای خود را شناسایی کرده و در پی رفع آن برآیند. برای مثال لینکدین، بزرگترین پلتفرم یعنی شبکه اجتماعی کسب و کار دنیا است. درصد شایستگی مهارتی افراد را بهصورت آنلاین مهارت سنجی میکند. در حال حاضر تقاضای شغلی از طرف کارفرمایان فراوان وجود دارد ولی متأسفانه مشکل اتصال کارفرمایان به کارجویانی که مهارت مورد نظر کارفرما را داشته باشند وجود ندارد. در حال حاضر کارفرمایان بهدنبال راه حلهای جدید و جایگزین راه حلهای سنتی و قدیمی برای جذب نیرو هستند چرا که شرکتها در حال تغییر بهسمت شیوههای نوین و فناورانه هستند اما نیروی کار مورد نظرشان همچنان آموزشهای سنتی را دیدهاند. پس کارفرما بهدنبال پلتفرمهای جدید برای جذب نیرو میرود.
روشهای مهارت سنجی و راستی آزمایی مهارتهای افراد بهصورت آنلاین یک روش نوین در این عرصه است، البته با این روش طی چند سال اخیر اعتماد لازم در کارفرما ایجاد شده و در حال حاضر بیش از ۲۳۰۰ شرکت از این فرایند مهارت سنجی آنلاین خدمت دریافت میکنند.
۲۰درصد از شاغلان تحصیلات دانشگاهی دارند
قمری با اشاره به آمار شاغلان تحصیلکرده به تشریح چرایی این رقم میپردازد و میگوید: متأسفانه طبق آماری که من دارم یکی از آسیبهای بزرگ کشور این است که در حال حاضر فقط ۲۰ درصد از شاغلان تحصیلات دانشگاهی دارند و حدوداً ۵۰ درصد از افراد بیکار نیز تحصیلات دانشگاهی دارند. این به چه معناست؟ یعنی اینکه افرادی مشغول بهکار هستند که تحصیلات دانشگاهی ندارند و شاید هم اصلاً نیاز به تحصیلات دانشگاهی نبوده که شاغلان آن را داشته باشند. برای مثال اگر من بخواهم مغازه باز کنم احتیاج به تحصیلات دانشگاهی ندارم. خیلی از مشاغل کشور مشاغل خرد و کوچک هستند و نیاز به تحصیلات دانشگاهی ندارند. این هم یکی دیگر از ابعاد اختلافات ساختاری در اشتغال کشور است، یعنی من در کشورم موقعیتهای شغلی دارم که حدود ۷۰ تا۸۰ درصدشان نیازمند تحصیلات دانشگاهی نیست. از طرفی ۴ میلیون فارغالتحصیل بیکار داریم یعنی کل جامعه جویای کار ۵۰ تا۶۰ درصد فارغالتحصیل دانشگاهی هستند که دست به هر کاری نمیزنند. پس کار درست این است که ما قبل از دیپلم با یک برنامهریزی درست مانند کشورهای پیشرفتهای مثل استرالیا و انگلستان رشتههای فنی حرفهای را ترویج بدهیم.
کارجویان دنبال استخدام شدن و امنیت شغلی
او در پاسخ به این سؤال که آیا مؤسسات کاریابی پس از اتصال کارجو و کارفرما مسئولیتی در قبال خروج فرد از سیستم یا اخراج کارجو دارند، میگوید: «رسالت مؤسسات کاریابی همان مچ میکینگ است، یعنی اتصال کارفرما به کارجو و معمولاً مؤسسات پساز اتصال دخالتی در وضعیت شغلی فرد نمیکنند اما زمانی که در این اتصال بُعد شخصیتی و علایق افراد در نظر گرفته میشود اتصال بلند مدت و موفق تری به وجود میآید. در مطالعاتی که در دنیا انجام شده نشان میدهد که فرد فقط بهخاطر حقوق در شغلی جذب نمیشود و شغل باید به شخصیت، علایق و توانمندیهای فرد نزدیک باشد در این صورت است که رضایت شغلی در کارکنان ایجاد میشود، اما درکشور ما زیاد به این ابعاد توجه نمیشود و همانطور که شاهد آن هستیم افراد فقط بهدنبال استخدام شدن و امنیت شغلی میگردند و پساز چند سال، فرسایش شغلی به سراغشان میآید و بهرهوری سازمانها بشدت کاهش پیدا میکند. این هم یکی از دلایلی است که شرکتها دیگر بهصورت سنتی نیرو جذب نمیکنند. تقریباً سالی صد هزار نفر کارجو مهارت سنجی و تقریباً سالی ۱۰ هزار نفر از طریق آزمون استخدام میشوند. نکتهای که در بحث کاریابی وجود دارد این
است که در فرایند تحصیلی انتظار دانشجویان و فارغالتحصیلان از کار بدرستی مهندسی نمیشود در این حالت فرد با خود تصور میکند که ۱۰ الی ۱۲ سال درس خواندهام حالا دولت باید به من کار بدهد. اغلب کارجویان ما انتظار دارند پساز فارغالتحصیلی، کارفرما بهدنبال آنها راه بیفتد! و مثلاً یک شبه مدیر فلان بخش شوند. در حالی که فرد باید بداند همان قدر که تلاش کرده در دانشگاه قبول شود باید تلاش کند تا مشغول بهکار شود و این تلاش هم باید یک تلاش فعالانه باشد به معنای صرف فقط جستوجو نیست بلکه به معنای تقویت مهارتهای شخصی هم هست. متأسفانه در حال حاضر ۴ میلیون فارغالتحصیل بیکار داریم. نکته اساسی این است که ما باید راهنمای شغل و هدایت شغلی در بدو تحصیل افراد در دانشگاه یا حتی پیش از آن را آغاز کنیم این در حالی است که در کشورهای پیشرفته از دوره دبیرستان و قبل ازمقطع دیپلم این اتفاق میافتاد.
ارسال دیدگاه