چرا در هر زمینهای نظر میدهیم
تهران (پانا) - این حجم از اظهارنظر غیرکارشناسی در شبکههای اجتماعی حاصل توهم دانایی است یا راهی است برای بالا رفتن از پلههای ترقی؟ فرقی نمیکند اتفاق یا مسأله چه باشد طرح انتقال آب میان حوضهای یا نتیجه یک پژوهش علمی در مورد کروناو یا ...
بهگزارش ایران، انگار همیشه خود دانا پندارانی با اعتماد به نفس بالا هستند که تصور میکنند برای همه مسائل میتوانند راه حل صادر کنند یا در مورد آن نظر غیرکارشناسی بدهند. در قسمت بیوگرافی، حساب کاربری خودشان را با عناوینی که معلوم نیست چطور به دست آوردهاند معرفی میکنند اما به همان هم قانع نمیشوند و مرزهای دانش و تجربهشان را فراتر از عنوانی که برای خود برگزیدهاند به نمایش میگذارند. از سلبریتیها یا کسانی که سودای اینفلوئنسر شدن دارند صحبت میکنم. افرادی که برای نشان دادن اولین واکنش به اخبار و وقایع خودشان را به آب و آتش میزنند تا از قافله عقب نمانند.
ذات شبکههای اجتماعی کاربران را وادار میکند تا اظهارنظر کنند، حرف بزنند و واکنش نشان دهند یا شاید بهتر باشد این طور بگوییم که همین خصیصه باعث انقلاب در سیستم اطلاعرسانی شده است. تریبونهایی که تا پیش از این تنها به دست عدهای معدود بود حالا در اختیار همه افراد جامعه قرار گرفته تا از این طریق نظرشان را به گوش مسئولان کشورشان یا همه دنیا برسانند. این امکان اما برای همه به یک شکل مورد استفاده قرار نمیگیرد. عدهای هستند که به شبکه اجتماعی مانند پلهای برای ترقی نگاه میکنند آن هم نه با در اختیار گذاشتن نظرات یا احساس خود بلکه از طریق گفتن حرفهایی که ظاهر کارشناسی دارد اما در عمق از محتوا خالی است و حتی آدرس غلط هم میدهد و شایعهسازی میکنند. چرا؟ چون دنبال کننده بیشتری را از این طریق جذب و خود را منبع دست اول خبر و نظر معرفی میکنند.
مازیار طلایی جامعهشناس معتقد است تا زمانی که افرادی با این روش در سیستم تشویق میشوند یا شهرتی کسب میکنند بازهم شاهد رفتارهایی اینچنینی در شبکههای اجتماعی خواهیم بود:
«متأسفانه میبینیم که تخصص ملاک حرفها نیست و در این فضا هر کسی به خودش اجازه میدهد در مورد هر مسألهای اظهار نظر کند. این شبه متخصصان باید از طریق رسانهها مورد بازخواست قرار بگیرند یا نظرات آنها مورد سؤال قرار بگیرد اما میبینیم که برای این افراد پاداشی هم وجود دارد و گاه شاهد آن هستیم که با شهرتی که کسب میکنند برای خود اعتباری هم دست و پا میکنند.»
شاید در دانشگاه یا محل کار تجربه برخورد با فردی عالم در رشتهای را داشتهاید. فردی متخصص که سالهاست در رشتهای مشغول تحصیل و پژوهش است. تا به حال پیش آمده از این افراد سؤالی بپرسید؟ لابد دیدهاید برای سؤال ساده شما چطور در فکر فرو میروند و سعی میکنند جوابی درخور و علمی پیدا کنند. اساساً نظر دادن برای افراد متخصص سختتر است. علیرضا منفرد پژوهشگر شبکههای اجتماعی یکی از دلایل پرگویی در این شبکهها را تلاش برای تبدیل شدن به برند میداند و معتقد است: «افرادی که بیشتر در زمینههای سیاسی و اجتماعی اظهارنظر میکنند نگاهی به وارد شدن در ساخت قدرت دارند. نمونههای بسیاری هستند که با مطرح کردن خود در شبکههای اجتماعی و حتی با نظراتی که به وضوح غلط است، سعی در تبلیغات منفی دارند. آنها حاضرند حتی سوژه خنده و شوخی دیگر کاربران شوند اما نامشان بارها تکرار شود تا از این طریق دنبال کننده بیشتری جذب کنند.»
منفرد معتقد است تک گویی روش مورد پسند بیشتر این افراد است و آنها کسانی را که به آنها انتقادی وارد کنند حذف خواهند کرد تا مبادا چهرهشان مخدوش شده یا صدای آنان به گوش کسانی برسد که فرد مورد نظر را استادی تمام و کمال میدانند: «این سبک رفتار در شبکههای اجتماعی مختص ایران نیست و کم و بیش در همه دنیا شاهد این هستیم که افرادی برای مطرح شدن و جمع کردن دنبال کننده بیشتر دست به چنین رفتارهایی میزنند.»
سینا تفنگچی مدرس علوم ارتباطات معتقد است ما باید ابتدا مشکل «بودن» را با خود حل کنیم. حضوری که به هر قیمتی میخواهد خود را به رخ بکشد، از هر روزنی برای مطرح کردن خود استفاده میکند و آنقدر طالب دیده شدن است که ارزشهایی مانند تعمق، آموختن و کمتر سخن گفتن را به کناری گذاشته و وسط هر بحثی جایی برای ابراز نظر پیدا میکند. تفنگچی میگوید: «ما درگیر توهم دانایی هستیم. سالهاست با پدیده تحلیلهایی که به درد دورهمی میخورد و بدون پشتوانه علمی بیان میشود روبه رو هستیم و این مسأله حالا در شبکههای اجتماعی هم پررنگ است.»
کافی است در شبکههای اجتماعی اسم و رسمی به هم بزنید، کار سختی هم نیست؛ چند گفت و گوی زنده بگذارید، کلی گویی کنید و از آسمان تا زمین را مورد نقد قرار دهید، آن وقت شما هم به نشان افتخاری کارشناس و «استاد» نائل میشوید. آن وقت است که کم کم برخی رسانهها هم سراغ شما را میگیرند تا از این طریق برای رسانه بینام خود از طریق صفحه مجازی شما تبلیغی بکنند؛ یک رابطه دو طرفه برد برد.
تفنگچی مهمترین آسیب این مدل اطلاعرسانی و اظهار نظرهای بیپایه و اساس را بیعلاقگی نسبت به واقعیت از طرف مخاطبان میداند: «اگر همین طور اطلاعات بیربط و غیرواقعی بدهیم مردم نسبت به واقعیت بیعلاقه میشوند. این فرایند تحلیل بدون داده مشخص و معین که درواقع در پی نبود گردش آزاد و مطلوب اطلاعات اتفاق میافتد باعث رشد شایعه و حتی به خطر افتادن امنیت میشود.»
در واقع وقتی رسانههای معتبر برای رساندن اخبار در بزنگاههای اجتماعی دست بسته باشند آن وقت حضور افرادی که حرفهای بیپایه میزنند میتواند به رشد شایعه دامن بزند. وقتی رسانه در بزنگاههای اجتماعی و زمانی که مخاطب منتظر شنیدن حرفهای کارشناسی افراد خبره است سراغ کسانی میرود که بزرگترین رزومه آنها سخنرانیهای آنهاست، این شائبه ایجاد خواهد شد که اساساً فرد متخصص در این الگوی فرهنگی جایی ندارد پس راه میانبر برای رسیدن به تریبون بزرگتر نه بالا بردن سطح سواد و اطلاعات ،که پرگویی و اظهارنظر غیرکارشناسی و علمی است.
تفنگچی یک پیشنهاد هم برای رسانهها دارد. او میگوید بهتر است روزنامهها و خبرگزاریها به جای بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی از کارشناسان برای تحلیل آنها استفاده کنند تا از این طریق تفکر انتقادی و سواد رسانهای مخاطب بالا برود. یکی از حلقههای مفقوده برخورد با شبکههای اجتماعی، نداشتن سواد رسانهای است؛ سوادی که میتواند در آموزشهای عمومی و ساده از طریق رسانه ملی یا از طریق خود خبرنگاران به صورت ساده به مخاطب آموزش داده شود تا در فضای غبارآلود شبکههای اجتماعی قدرت تشخیص نظر کارشناسی و غیر آن را داشته باشد، اما سالهاست شاهد این هستیم که در نبود چنین آموزشهایی عدهای مشغول از بین بردن همین اندک فضای آزاد برای مردم هستند و به این بهانه سعی میکنند شبکههای اجتماعی را از بیخ و بن غلط و کارکرد آن را خطرناک توصیف کنند.
ارسال دیدگاه