دلنوشته چهرههای هنری در سوگ حمیدرضا صدر
تهران (پانا) - پس از اعلام خبر درگذشت حمیدرضا صدر منتقد سینما و مفسر فوتبال، چهرههای فرهنگی و هنری با انتشار دلنوشتههایی در فضای مجازی یاد و خاطره او را گرامی داشتند.
به گزارش ایرنا، «حمیدرضا صدر» منتقد سینما و مفسر فوتبال پس از طی دوران طولانی بیماری سرطان روز جمعه ۲۵ تیر ماه درگذشت. چند روز پیش، خانواده او از وخامت حال این چهره فرهنگی - ورزشی و توقف روند شیمی درمانی خبر داده بودند.
برزو ارجمند با انتشار عکسی در صفحه اینستاگرامش نوشت: انگشت شمارن آدمهایی که تاثیر شگرف بر زندگی دیگران میگذارن، با حرفاشون میتونی عاشق بشی، میتونی نگاهت به زندگی رو عوض کنی، میتونی سطح سوادت و بالا ببری و مهمتر از همه میتونی آدم تر زندگی کنی ، و تاثیر دکتر صدر اینگونه بود، پسوند آدم حسابی و عالیجناب برازنده اینگونه افراد است، عالیجناب دکتر حمیدرضا صدر جایتان همیشه در قلب ما سبز خواهد بود.
نگار جواهریان بازیگر سینما نیز با انتشار عکسی نوشت: خیلی متاسفم... حیف، حیف، حیف. آرزوی صبر میکنم برای مهرزاد و غزالهی نازنینم...
همچنین حبیب رضایی بازیگر سینما اینگونه اندوهش را بر زبان آورد: نشد… وقتی آمد…مرگ را میگویم، آنجا بودید، آقای دکتر نازنین و بیجانشین… نشد که بیشتر بمانید… یادم باشد هر زمان وقتش بود، در کنار صدها، این را هم بپرسم، از صاحب آسمان و زمین. غمگینم…بسیار و بسیار و بسیار… همین.
بهمن فرمان آرا کارگردان پیشکسوت سینما نیز در سوگ حمیدرضا صدر نوشت: یک دوست دیگر هم ما را تنها گذاشت... افسوس... .
احسان کرمی مجری سابق تلویزیون و بازیگر تئاتر هم درباره زنده یاد حمیدرضا صدر نوشت: رفیقم بود و عضوی از خانواده ام؛ همیشه در کنارم بود. همیشه یک مشاور و راهنمای بی نظیر. همیشه همراه من و خانواده ام. دکتر صدر نه فقط با سواد بلکه آگاه بود. نازنین به معنی واقعی… از شبی که فردایش برای آزمایش میرفت و از زمانی که آن جواب لعنتی آمد تا امروز دل من و همسرم آرام نداشت.
صریح و مودب و بیغرض
مجید اسلامی منتقد سینما نیز نوشت: همیشه پیش از آن که فکر کنی اتفاق میافتد. حمید را با شور و شوق و اشتیاقش به یاد میآورم و با وقار و شرافتی که کمیاب است. پرانرژی و کمطاقت. صریح و مودب و بیغرض. با شیوهی حرف زدنی ویژه و بهیادماندنی (با جملههای کوتاه و بریده و حرکت دستها). سنتشکن بود و درعینحال اهل به جا آوردن آداب اجتماعی. خشمگین در قبال بیعدالتی و طرفدار جوانها. بیعقده (صفتی بسیار کمیاب) و سختکوش. حضورش در تحریریهی فیلم در سالهای دور برای ما جوانترها غنیمتی بود. او یک تکیهگاه بود، برای همهی دوستانش (که کم نبودند). و بعدتر در مجلهی ناکام «هفت» چهرهای بیجایگزین بود. با حمایتی همهجانبه. او یکی از مهمترین آدمهای زندگی من بود.
مریضیاش را از دور تعقیب کردم. مشابه مریضی برادرم بود و به خبرهای خوبی که گهگاه میرسید خوشبین نبودم. این مسیر را میشناختم که پر از رنج و تلخکامی بود. و تجسم او (با آن همه کمطاقتی) در چنین مسیر دشواری دردناک بود. برای همین پستهای اینستاگرامیاش (هر چه بود) مایهی دلگرمی بود (و کامنتهای معصومانهی طرفداران فوتبالیاش را که گهگاه طلبکارانه بود با ظرافت و بزرگواری جواب میداد). این ریسمانی بود سست برای آویختن به زندگی.
حمید، بعد از بیتا شباهنگ و عباس عبدی عزیز سومین عضو تحریریه «هفت» است که از دست میرود. او را در جلسه یادبود بیتا به یاد میآورم. با همان وقار و مهربانی همیشگی و تاثری که به خاطر لطفی بود که به جوانترها داشت. کمتر پیش میآمد که فقط نظارهگر باشد. اما آن روز فقط گوشهای نشسته بود و هیچ نمیگفت. در سکوتی کمیاب و شاید پیشگویانه. زندگی گاهی به کابوس میماند.
کمتر کسی عمق اندوهتان را میدانست
مهدی یزدانیخرم داستان نویس نیز در سوگ حمیدرضا صدر متنی را منتشر کرد که در بخشی از آن آمده است: خانمها، آقایان سالهاست مینویسم و مرگهای بسیار دیدهام اما نمیتوانم برایتان وصف کنم شگفتی را که حمیدرضا صدر در من میساخت، پیچیدگی شخصیتش، و آن دانشی را که قصد داشت کتابهای بسیار بیشتر بنویسد با آن.
صدر بودید، در صدر و بر صدر نشستید. صدا بودید، صدایی که گفت «من حمیدرضا صدر هستم» و من از پشت گوشی قالب تُهی کردم. نویسندهی رویاسازِ مجلهی فیلم؟ آن جُستارنویس اعظم. دکتر نمیتوانم ذهننم را مرتب کنم. هی تصویرها در هم میپیچند. صدایتان و «اندوه»تان که کمتر کسی عمقش را میدانست؛ چون همیشه سرشارِ شور بودید. اندوهِ زمانه. اندوه برای زیبایی و البته رنجِ مردمتان که… شما دو سال خودتان را برای رفتن آماده کردید. من حالا این را مینویسم، مرگآگاهیتان جگر ما را سوزاند.
ارسال دیدگاه