سحر شیخی*
یادمان نرود گاهی به آسمان نگاه کنیم
در دنیای رنگارنگ تظاهر و ریا گم شدیم، رنگ سادگی را ندیدیم و آبی آسمان را به فراموشی سپردیم.
در دنیای دیجیتال گم شدیم، در عصر مدرنیته، با اینکه همه چیز داریم و تکنولوژی همزمان با گذران عمر ما، به سرعت در حال پیشرفت است، اما باز کلافهایم، گم شدیم در هیاهوی قیمت دلار و سکه، در پشت میلههای زندان بخاطر مهریه و چک برگشتی، در لابهلای نیازمندیهای روزنامه و به دنبال شغل، در خانه سالمندان و چشم انتظار فرزند، در چشم و هم چشمی ها گم شدیم.
گم شدیم در عشقهای مصلحتی و رنگارنگ، در دوروییها بخاطر موقعیت و مقام، سودای قدرت و بزرگتر شدن، در تهمت و افترا گم شدیم.
خستگی چهره کودک کار را نمیبینیم، با کلافگی و از بالا به دستفروشهانگاه میکنیم.
فقط خودمان را دیدیم و خواستههای ناتمام. از دوروبریهایمان هم غافل شدیم، مادری که چشمش به در خشک ماند، پدری که بر عصایش در پارک تکیه کرده، فرزندی که باید بیشتر محبت میدید اما ندید و یاد نگرفت، گم شدیم.
در هیاهوی دنیا، در زمین خاکی، در دلتنگی و حسرت گم شدیم.
من فکر میکنم آدمها از وقتی گم شدند که راه آسمان را گم کردند و فقط نگاهشان به زمین بود، اینکه باران را ندیدند و فقط بهانه کردند که هوا ابریست، دل آدم میگیرد. زیر باران نرفتند تا غبار از تن بشویند. آسمان را گم کردیم چون صاحب آن را ندیدیم و فقط به فکر بهتر زمینی شدن بودیم.
سرگشته و حیران در فکر این حال، از هم فاصله گرفتیم تا اکنون ویروس کرونا، یک ذره بسیار ناچیز یادمان بیاورد که دنیا چقدر بی ارزش است و فرصتها چقدر اندک.
یادمان بیاورد شاید دوستی که امروز ندیدیم، فردا دیگر نباشد، یادمان بیاورد هر نفسی که میکشیم همان لحظه شکر کنیم از این که دمی بیشتر زندهایم. یادمان نرود گاهی به آسمان نگاه کنیم
ارسال دیدگاه