در گفت‌وگو با داوود گنجه‌ای نوازنده و موسیقیدان پیشکسوت

اعتماد و اعتقاد را بین مردم و هنرمندان تقویت کنید

تهران (پانا) - داوود گنجه‌ای 79 ساله شد، او متولد 1321 در شهرری است، نوازنده کمانچه و ویولن که به گفته خودش سال‌ها در شوراهای مختلف موسیقی حضور داشته و فعالیت کرده؛

کد مطلب: ۱۱۹۶۶۹۰
لینک کوتاه کپی شد
اعتماد و اعتقاد را بین مردم و هنرمندان تقویت کنید

به‌گزارش ایران، از شورای مرکزی طرح و برنامه‌ریزی آموزشگاه‌های آزاد موسیقی گرفته تا شورای عالی موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای نظارت بر نوارها و اجراهای موسیقی، شورای ارزشیابی هنرمندان کشور، شورای پژوهشی و آموزشی صدا وسیما و مدیریت‌های مختلف در حفظ و اشاعه موسیقی، قائم مقام و مدیر عامل خانه موسیقی و... .
زاد روز این هنرمند در ۲۴ خردادماه انگیزه‌ای شد تا گفت‌وگویی صمیمانه درخصوص سال‌ها فعالیت هنری او داشته باشیم که در ادامه می‌خوانید.

گفت‌وگو را از سال‌ها فعالیت هنری شما در عرصه موسیقی آغاز ‌کنیم، ارزیابی شما از این سال‌ها چه بوده است؟
بیش از۶۰ سال در عرصه موسیقی فعالیت کردم و پیش از انقلاب کنسرت‌های مختلفی در داخل و خارج از کشور اجرا کرده‌ام. البته بیشتر تمرکز کاری‌ام روی مسأله آموزش بوده و از سطوح ابتدایی تا دانشگاه به امر تدریس پرداخته‌ام و در کنار آن اغلب فعالیتم در بخش اجرایی موسیقی بوده و مدیریت‌های مختلفی را برعهده داشتم. درواقع از سال ۵۷ عهده‌دار این کارها بوده‌ام تا به امروز و در آن برهه زمانی مدیر مرکز حفظ و اشاعه موسیقی بودم و همچنین مدیر شوراهای عالی موسیقی چه درصدا و سیما و چه دروزارت فرهنگ و ارشاد وهمچنین مدیر برنامه‌ریزی دانشگاه‌ها و تأسیس دانشگاه‌ها و...

علاقه شما به موسیقی چگونه و از چه زمانی آغاز شد و دراین زمینه خانواده چقدر تأثیرگذار بود؟
من متولد شهرری هستم و درخانواده‌ای مذهبی رشد و پرورش یافته‌ام، خانواده‌ای اهل هنر؛ پدرم آشنا به هنر نقاشی بود و مادرم هم آشنا و علاقه‌مند به تمام ریزه‌کاره‌های دستگاه‌های موسیقی. هنر در خانواده ما موروثی بود تا آنجا که من و برادرم موسی گنجه‌ای و فرزندانمان عرفان و کامبیز تحصیلات موسیقی را انتخاب کردیم و ادامه دادیم، درواقع تحصیل در این زمینه جزئی از برنامه خانواده ما بوده و است. البته تنها هنر را از پدر و مادر به ارث نبرده‌ایم بلکه اخلاق خوب هم میراث بزرگی است که دریافت کرده‌ایم. پدرم به ما آموخت زمانی که بزرگ شدیم چگونه در خدمت مردم باشم و آنها را دوست بداریم. علاوه بر این افتخار من در کسوت معلمی است و ۳۲ سال در فرهنگ این مملکت خدمت کرده‌ام، از دبیری در دبیرستان‌ها تا ریاست بر این مراکز و... درواقع از همان دوران خردسالی علاقه‌مند به شرکت در کارهای گروهی بودم. به‌طور مثال در تأسیس خانه موسیقی، موزه موسیقی، مؤسسه هنرمندان پیشکسوت، صندوق هنرمندان و همچنین بازگشایی دانشکده‌های مختلف موسیقی که بعد از انقلاب انجام گرفت و... و مدتی هم مشاور عالی دانشگاه در رشته هنر بودم. البته من و برادرم در دو رشته تحصیل کرده‌ایم اما هر دو فارغ‌التحصیل رشته هنر در رشته موسیقی هستیم هر چند که تحصیل دراین زمینه را کافی نمی‌دانستم و تجربه‌ای که در این زمینه به‌دست آوردم مدیون آموزش در محضر استادان بزرگ و بنام ایران است. استادانی همچون نورعلی برومند، دکتر داریوش صفوت، سعید هرمزی، یوسف فروتن، محمود کریمی و همچنین نواختن کمانچه را نزد علی‌اصغر بهاری آموختم. ناگفته نماند پیش از آنکه در محضر این اساتید تلمذ کنم به دلیل رفت‌و‌آمد خانوادگی قبل‌تر آشنایی با این بزرگان شکل گرفته بود و سال‌ها بعد به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی راه یافتم و این آغاز آموزش من در زمینه موسیقی است. البته دوران دانشجویی در دانشگاه تهران نیز در شکل‌گیری شخصیت هنری من نقش بسیار و بسزایی داشته و همیشه افتخارم این بوده که می‌توانم به هنرمندان، دوستان و هم‌صنفان خود کمک فکری و هنری داشته باشم.

اشاره داشتید خانواده نقش مهمی در انتخاب مسیرهنری شما داشته آیا شما هم به آموزش موسیقی در خانواده تأکید دارید؟
موسیقی بخشی از آموزش و تربیت خانواده ما بوده و موسیقی را هنری مقدس می‌دانستیم. مادر من خواننده موسیقی ایرانی بود و ردیف موسیقی را از برادرش آموخت اما در کنار آن آشنایی بسیاری به قرائت قرآن داشت و ما در چنین خانواده‌ای تربیت شدیم، در برهه‌ای از زمان که بر موسیقی سخت می‌گرفتند، رشد کردیم و امروز نوه‌های من نیز به هنر موسیقی گرایش پیدا کرده‌اند، بدون آنکه مانعی در آموختن این هنر باشد و به اختیار خود این مسیر را انتخاب کرده‌اند. من به عنوان یک معلم قدیمی در این رشته، معتقدم یکی از اصول تربیتی داشتن هنر است چرا که هنر انسان را منزه می‌کند، هنر واقعی روح انسان را لطیف کرده و مانع از ظلم و زورگویی خواهد بود. من بر این باورم هنر واقعی انسان را به خدا نزدیک می‌کند، مبنایی که عشق در آن متبلور است. خدا رحمت کند علی مرادخانی را، مردی که کمک‌رسان اهالی هنر بود و از هیچ حمایتی دریغ نمی‌کرد. مردی هنردوست و هنرپرور که آشنایی و اشراف بسیاری به حوزه موسیقی داشت و جسته و گریخته آواز هم می‌خواند. من از این مرد بزرگ درس‌های بسیاری آموختم.

به گفته شما هنر واقعی انسان را منزه می‌کند آیا این شاخصه و احترام به بزرگان و پیشکسوتان در نسل امروز هم دیده می‌شود؟
هنرمندان انسان‌های وارسته و خداپرست هستند و آثاری که خلق می‌کنند الهاماتی از خداوند است. هنر در قبل و بعد از انقلاب در وجود مردم ایران ساری و جاری بوده ضمن اینکه هنر بعد ازانقلاب رشد بسیاری داشته و نسل جوان گرایش بسیاری به هنر پیدا کرده‌اند. نکته دیگر اینکه بعد از انقلاب هنر در خانواده‌ها هم اپیدمی شده و امروز می‌بینیم تقریباً در هر خانه‌ای یک ساز وجود دارد اما در گذشته حساسیت و ممانعت‌هایی بود و این نگاه‌های هنری وجود نداشت تا آنجا که هنر بویژه موسیقی را مغایر با دین و مذهب می‌دانستند این درحالی است که هنر هیچ مغایرتی با دین ندارند و حتی مکمل آن خواهد بود. با نگاه به زندگی مرحوم استادان عبادی، تجویدی یا همایون خرم و دیگر اساتید خواهید دید این بزرگان افرادی بسیار متدین، پاک و عاشق هنر خود بودند درواقع اگر کسی عاشق نباشد نمی‌تواند هنرمند باشد و به اعتقاد من هنرمند بخشی از وجود خداوند است. اما درخصوص تأثیرگذاری هنر بر نسل جوان باید بگویم هنر زاییده شرایط حال جامعه است، اجتماعی که آشفته باشد و مسائل بسیاری درآن رعایت نشود این مشکلات بر هنر وارد می‌شود و تأثیر می‌گذارد. اگر امروزه احترام به بزرگترها و حتی به یکدیگر کمتر شده به این دلیل است که مرید و مراد بودن از بین رفته و پرده‌دری شده است.

با توجه به تجربه شما در مدیریت‌های مختلف اجرایی، آیا تغییرات پی در پی مدیریتی در مسیر هنر اثر‌گذار بوده و موجب خلل و صدماتی به آن شده است؟
باز هم باید یادی از مرحوم علی مرادخانی داشته باشیم. اگر هنردوستانی چون او نبودند قطعاً هنر موسیقی از بین رفته بود چرا که حضور چنین مدیرانی پشتوانه محکمی برای هنر موسیقی کشورمان بوده است. به عنوان مثال در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، هفت کاندیدای ریاست جمهوری در رسانه بزرگی چون صدا و سیما به مناظره نشستند اما هیچ کدام از این افراد در خصوص مسأله فرهنگ و هنر صحبت و برنامه‌ای ارائه نکردند. این در حالی است که اعتبار هر مملکتی به هنر آن سرزمین است. هرجا دیدید مملکتی رو به افول است بی‌تردید هنر آن هم از بین خواهد رفت. اگر بخواهیم از دیدگاه مذهبی به هنر موسیقی نگاه کنیم خواهید دید قرآن و اذان برگرفته از هنر موسیقی است. مگر می‌شود ربنای استاد شجریان و آن صدای ملکوتی را شنید و فراموش کرد! مهمترین مسأله‌ای که به عنوان یک پیر دیر در این زمینه به این اجتماع توصیه می‌کنم این است که مسئولان اعتماد و اعتقاد مردم را تقویت کنند. اگر اعتمادی نباشد هرچه بگویند در باور مردم نمی‌گنجد و اگر اعتقادی نباشد بی‌شک پناهگاه امنی هم نخواهد بود. ما کشور فرهنگ دوست و فرهنگ‌پروری هستیم و عاشق به هنر و ادبیات و علاقه‌مند به ارتباطات اجتماعی؛ اما متأسفانه این ارتباطات و اعتقادات روز به روز در حال نابودی است. ۴۳ سال بالاترین شغل‌های مدیریتی را داشته‌ام و هر گاه خواستم استعفا بدهم و یا کناره‌گیری کنم دوستان و همکاران مانع از رفتن من شدند اما من به پشتوانه همین مرد بزرگ علی مرادخانی در این جایگاه قرار گرفتم و حق‌شناسی و قدرشناسی وظیفه ما هنرمندان است. ۴۰ سال هم در شورای موسیقی فعالیت کردم و خط قرمزهایی وجود داشت که نظام برای ما تعریف کرده اما متعهد به اجرای آن هستیم. من هنرمند براین باورم هنر باید آزاد باشد تا آزاداندیشی رشد کند. وقتی سرودی با مضمون «ایران ای سرای امید...» طنین‌انداز می‌شود خون تمام مردم به جوش می‌آید مگر می‌شود موسیقی را از مردم حذف کرد و از آنها گرفت! یا رزمندگانی که به جبهه‌های جنگ رفتند و شهید شدند به‌واسطه هنر و سرودهای بسیار قوی و سازهای موسیقی در این جبهه‌ها با انگیزه‌های بالا ظاهر شدند و جهاد کردند و جنگیدند اما جای تأسف است که بعد از ۴۲ سال همچنان تلویزیون ملی ایران سازرا نشان نمی‌دهد. ‌سازی که از آن موسیقی‌های ارزشمندی برای بزرگان دینی و ملی ایران ساخته شده و در بزنگاه‌های مختلف مورد استفاده بوده. اگر هنر موسیقی و دست گرفتن ساز مسأله است چرا آن را تدریس می‌کنند؟ وقتی دکترای موسیقی در این مملکت تربیت و فارغ‌التحصیل می‌شود به این موضوع پی می‌بریم که موسیقی یک علم است و هنرمند خالق، ادیب، فیلسوف و جامعه‌شناس. اگرچه هنر با سیاست متفاوت است اما هنرمند شامه قوی دارد و می‌داند جامعه چه هدفی را دنبال می‌کند.

اشاره داشتید به اعتماد هنرمند به متولیان و مسئولان؛ جامعه کوچک‌تر این موضوع خانه موسیقی است خانه‌ای که از ابتدا تا به امروز کنار آن و هنرمندانش بوده‌اید. در واقع اغلب هنرمندان داوود گنجه‌ای را بیشتر یک حامی و دوست می‌شناسند تا یک نوازنده و معلم. اما این اعتماد اندکی از همین خانه کوچک ربوده شده و هنرمندان فاصله گرفته‌اند و گلایه و نارضایتی‌هایی شنیده می‌شود.
ما نتوانستیم آن طور که باید و شاید از طریق هنر، همه هنرمندان را به یک وحدت دعوت کنیم. آن زمان که با حضور زنده‌یاد علی مرادخانی این خانه افتتاح شد با آنچه که امروز می‌بینیم، بسیار متفاوت است. امروز خانه موسیقی، خانه عشق است و البته بدون عیب و ایراد نیست. خانه موسیقی یک پایگاه وجودی برای هنر و هنرمندان موسیقی است و همه هنرمندان باید در آن سهیم باشند کسانی که بر نحوه عملکرد این خانه گلایه دارند، شاید انتقادات‌شان بجا باشد اما باید در موقعیت‌های آن قرار بگیرند و بعد قضاوت کنند. ایده همه افراد محترم است به شرط آنکه بیایند و صحبت‌های خود را بیان کنند. خانه موسیقی زیرمجموعه‌ای از این نظام حکومتی است و اگر اشکالی بر آن وارد است، این ایراد ابتدا بر کل نظام وارد بوده و بعد از آن بر مجموعه‌های کوچک‌تر آن. ما امیدواریم این مملکت در مسیر درست قدم‌های صادقانه بردارد و جوانان ما پرامید و با انگیزه ظاهر شوند. از دیدگاه من یکی از ارکان مهم زندگی یک انسان یا جامعه خود، هنر است و برای تربیت جامعه هیچ چیز مهم‌تر از آموزش هنر نیست.

در مصاحبه‌ای به جوانگرایی در خانه موسیقی اشاره داشتید، آیا نیاز است در مدیریت خانه موسیقی تغییر و تحولی ایجاد شود؟
آقای نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی نسبت به من و دیگر اعضای شورای عالی خانه موسیقی سن کمتری دارند و به دلیل اینکه از یک خانواده روحانی است و پشتوانه‌هایی دارد نیاز است از حضور او در خانه موسیقی بهره ببریم. البته نمی‌توان گفت نقاط ضعفی نداشته و ندارند مگر دیگر مسئولان ما ندارند. برخلاف انتقاداتی که وجود دارد از دیدگاه من آقای نوربخش مدیر بسیار توانا و موفقی بوده. اولاً که انتقادپذیر است و دیگر اینکه در مقابل مشکلات به سختی می‌ایستد و نکته دیگر اینکه ارتباط خوبی با هنرمندان و مسئولان دارد و به اعتقاد من هر کسی که در کار هنر وارد شده، هدفش خدمت به جامعه هنری بوده اما همچنان تأکیدم بر این است که جوان‌ها هم در همه مجامع هنری حضور داشته باشند تا از ایده‌های نو آنها استفاده کنیم منتها در زیر سایه تجربه بزرگان.

به طور کلی وظیفه خانه موسیقی در قبال هنرمندان چیست؟ آیا طی این سال‌ها توانسته به آنچه که وظیفه‌اش بوده به درستی عمل کند؟
وظیفه خانه موسیقی در اساسنامه آن آورده شده و هدف آن اعتلای هنر و کمک به هنرمندان است چه به لحاظ مادی و چه معنوی. هنرمندان روحیه لطیف و خاصی دارند و باید مراقب رفتار با آنها بود. هنرمندان باید همفکری کنند و وحدت داشته باشند. اگر نسبت به عملکرد خانه موسیقی گلایه دارند، بیایند در انتخابات خانه شرکت کنند و فرد مورد نظر را از دیدگاه خود انتخاب کنند.

چرا این وحدت و یکپارچگی در بین هنرمندان از بین رفته و دودستگی ایجاد شده؟
پیش از انقلاب مراکزی برای آموزش موسیقی وجود داشت که در قبال یادگیری مبالغ اندکی هم دریافت می‌کردیم اما امروزه اگر فرزند شما بخواهد همان موسیقی را بیاموزد باید ماهانه یک میلیون تومان هم پرداخت کند. وضعیت اقتصادی مردم بسیار آشفته است و زمانی که این اوضاع به وجود آید ناخودآگاه بین مردم فاصله ایجاد می‌شود. باید مسئولان مرتبط بودجه‌های قابل توجهی برای هنر در نظر بگیرند. خانه موسیقی هم زیر یک چارچوب حرکت می‌کند نمی‌تواند فارغ از این چارچوب قدم بردارد. نکته دیگر اینکه در بحث روانشناسی انسان‌های درونگرا و برونگرا وجود دارد و موسیقی چون همراه با صدا بوده، صدای بلند آن به گوش همگان رسیده وگرنه هنرمندان تئاتر هم ممکن است انتقادات و مشکلاتی داشته باشند اما موسیقیدانان برعکس دیگران حرف و مشکلات خود را بیان می‌کنند و همان طور که گفتم، مشکلات در همه صنف‌ها وجود دارد. به گفته فریدون مشیری: «در جوانی جان گرگت را بگیر! وای اگر این گرگ گردد با تو پیر» انسان‌هایی که نتوانند خود را تزکیه کنند هم برای خود و هم جامعه مشکلاتی ایجاد می‌کنند. بنابراین ما باید دست در دست یکدیگر قرار بدهیم و رو در روی یکدیگر انتقاد کنیم نه در پشت سر هم. یکی از افتخارات من این است که در محیط خانواده خودم توانسته‌ام آن اتحاد و همبستگی را ایجاد کنم و در همین محیط کوچک نسل آینده را تربیت می‌کنم. راستی، درستی و صداقت را باید در زندگی بیاموزیم و رعایت کنیم. ۶۰ سال از ازدواج من می‌گذرد و همسرم همیشه همگام و همراه من بوده و اگر امروز توانسته‌ام این خانواده منسجم را شکل بدهم، قطعاً با کمک‌های همسرم بوده به همین دلیل است که بر تربیت و جامعه کوچکی چون خانواده تأکید می‌کنم.

کمی هم در مورد فعالیت‌های شما صحبت کنیم، سال‌ها زیر نظر اساتید بزرگ در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی آموزش دیده‌اید اما امروزه چنین مراکز و اساتید دلسوزی کمتر وجود دارد نظر شما در این باره چیست؟
زمان امروز با گذشته متفاوت است اما اگر بخواهیم به موضوع آموزش توجه بیشتری داشته باشیم، ابتدای امر باید مسئولان در این زمینه قدم بردارند. آن زمان اساتیدی چون داریوش صفوت یا نورعلی برومند بر سر کار بودند و بدون آنکه تجارت کنند، عاشقانه به آموزش و تدریس می‌پرداختند اما امروزه همه چیز بر مبنای مادیات است و به نوعی تجارت می‌شود. شما بگویید هنرمندی که در این مدت زمان به خاطر بیماری کرونا کار خود را از دست داده چگونه باید زندگی خود را بگذراند؟ درآمدش از کجا خواهد بود؟ البته خانه موسیقی دراین مدت زمان قدم‌های بسیاری برداشته تا کمک ناچیزی برای هنرمندان باشد. از دیدگاه من تا خیلی از مسائل مهم در کشور ما حل نشود مراکزی چون مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به وجود نخواهد آمد و آموزش درست در کشورمان شکل نمی‌گیرد. به عنوان مثال ما امروز یک جنسی را به یک قیمت می‌خریم فردا با قیمتی دیگر اما اگر در موسیقی اشتباهی پیدا شود، صدای همه بلند می‌شود.

شرایط امروز دانشگاه‌ها و هنرستان‌های موسیقی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
نمره قبولی نمی‌دهم به این دلیل که کارکرد خوبی ارائه نکرده‌اند و نیاز است در این مراکز مهم سرمایه‌گذاری شود. دانشگاه‌های ما آن طور که باید و شاید به‌خوبی فعالیت نمی‌کنند معلمان بدون پشتوانه مالی نمی‌توانند به فعالیت خود ادامه بدهند. من همه عمر خود را صرف آموزش و تدریس کردم و همچنان در سن ۸۰ سالگی به کار خود ادامه می‌دهم و نزدیک به ۵۰ سال به امر آموزش پرداخته‌ام. یک دفتر آموزشی دارم که هر کسی که علاقمند به موسیقی است و تصمیم دارد به صورت جدی آن را دنبال کند می‌پذیرم نه آنکه تفننی بخواهد یک چیزی یاد بگیرد و برود.

داوود گنجه‌ای از نوازندگان نام آشنای موسیقی است اما چندان علاقه‌مند به برگزاری کنسرت نیست؛ دلیل این موضوع چیست؟
من به دنبال پول و شهرت نیستم و سال‌ها در کنار هنرمندان خوب کشورمان کنسرت‌هایی در نقاط مختلف جهان و فستیوال‌های داخلی و خارجی به همراه گروه‌های موسیقی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی برگزار کرده‌ام و امروز نوبت نسل جوان‌تر است و کامبیز پسرم و اردشیر کامکار دامادم باید در این اجراها حضور داشته باشند و لزومی به روی صحنه آمدنم نمی‌بینم و اگر کسی علاقه‌مند به اجرای کنسرت‌های من است، قطعاً یک اجرای رایگان برگزار می‌کنم.

زنده‌یاد استاد لطفی در مصاحبه‌ای اشاره داشت شما از معدود بازماندگان سبک سنتی کمانچه نوازی هستید آیا در این زمینه صاحب سبک هستید یا شیوه تدریس استاد علی اصغر بهاری را آموزش می‌دهید؟
من در این سال‌ها سبک آموزشی خود را پیش گرفته‌ام و به هنرجویانم آموزش داده‌ام و آنچه که به آن رسیده‌ام، برگرفته از موسیقی ردیف دستگاهی است.

چرا به تولید آلبوم‌های موسیقی کمتر پرداخته‌اید؟
زمانی که انقلاب شد خود مسئولان من را به عنوان مسئول موسیقی کشور انتخاب کردند و از آن سال‌ها تا به امروز در کنار موسیقی بوده و هستم و این مسئولیت همچنان برعهده من است و امروز می‌بینیم خوشبختانه همه براحتی ساز می‌خرند و می‌فروشند یا آموزشگاه‌های موسیقی همچنان برپا است و مانع و مزاحمتی وجود ندارد و این موضوعات موجب شد فرصت کمتری در تولید آلبوم یا اجرای کنسرت داشته باشم و بیشتر زمانم صرف کارهای اجرایی بوده است.

شاید برای مخاطبان هم جالب باشد که بدانند چرا در این ۴۲ سال شما در همه جا حضور داشته‌اید از شوراهای مختلف موسیقی گرفته تا جشنواره‌های متعدد موسیقی، البته این موضوع از حسن اعتماد و علاقه‌ای است که به شما بوده، دیدگاه شما در این باره چیست؟
من به عشق خودم در تمام این برنامه‌ها حضور داشتم به عشق این مردم. چند چیز در من وجود ندارد که به صراحت آن را می‌گویم نخست حسادت، دیگر اینکه هیچ گاه به دنبال مادیات نبوده‌ام و از ابتدا اوضاع مالی خوبی داشتم. نکته دیگر اینکه مردم کشورم را دوست دارم و با کسی دشمن نمی‌شوم. همیشه رنگ سبز را می‌بینم و به سیاهی نمی‌اندیشم و تلاش می‌کنم آدم‌ها را به یکدیگر نزدیک کنم و تفرقه‌ای نباشد. البته این خصلت را در خانه و خانواده هم رعایت می‌کنم و به همین صورت است و خوشبختانه تا به امروز سعی کردم کسی را از خود دلخور نکنم. اینکه همیشه در کنار مردم و هنرمندان بوده‌ام احساس مسئولیتی است که در خود می‌بینم و هیچ گاه نشده اجر آن را دریافت نکنم.

سال‌ها در شورای سیاستگذاری جشنواره موسیقی فجر حضور داشتید و همچنان از تجربیات شما بهره می‌برند از دیدگاه شما نقطه ضعف و قوت این جشنواره چیست؟
جشنواره موسیقی فجر یک جشنواره انقلابی است نه یک جشنواره موسیقی بین‌المللی تا همه هنرمندان شرکت کنند و بالاترین جوایز را دریافت کنند. حتی گاهی به دلیل دلخوری‌هایی که برخی از هنرمندان از شرایط حاکم بر جامعه دارند ترجیح می‌دهند در این گونه جشنواره‌ها شرکت نکنند و سازی ننوازند. جشنواره موسیقی فجر به دلیل اینکه یک جشنواره دولتی است بایستی در قالب یک چارچوب حرکت کند و ما یک سیاستگذار داخلی هستیم و نمی‌توانیم تصمیم‌های مختلف بگیرم. همیشه هم در شورای سیاستگذاری گفته‌ام و انتقاد من این بوده تکلیف خود را روشن بدانیم اگر به عنوان یک موسیقیدان پیشکسوت در این شورا قرار گرفته‌ایم باید درباره خود هنر تصمیم بگیریم نه مسائل دیگر.

ارزیابی شما از جشنواره ملی موسیقی جوان چیست؟
بسیار عالی است و خوشحالم فضایی گسترده شد تا نسل جوان موسیقی ایران بتوانند هنر خود را ارائه کنند و به روی صحنه ببرند. البته صد حیف که هنر این جوانان در رسانه ملی مورد توجه قرار نمی‌گیرد و شبکه‌ای اختصاصی به موسیقی وجود ندارد.

در یک برهه زمانی قائم مقام و جانشین مدیرکل موسیقی صدا و سیما بودید آیا در آن سال‌ها تلاش کردید تعاملی بین هنرمندان و تلویزیون صورت بگیرد؟
صدا و سیما از موسیقی به عنوان یک ابزار استفاده می‌کند این در حالی است که باید برای موسیقی حرمت قائل بود و برای جوانان و فارغ‌التحصیلان آن فضایی برای ارائه هنر ایجاد کرد.

شرایط ارکسترها به چه صورت است؟
اولویت مملکت ما موسیقی نیست که بخواهند به ارکسترهای ما بهایی بدهند و همین نگاه‌ها موجب شده ارکسترهای ما شرایط خوبی نداشته باشند.

با بیش از ۶۰ سال فعالیت هنری و اجرایی در عرصه هنر موسیقی آرزو و خواسته شما چیست؟
هر کسی که خالصانه به خلق خدا و وطنش خدمت کند قطعاً اجر آن را خواهد دید اما اگر نیت دیگری داشته باشد تاوان آن را خواهد داد. برای مردم کشورم آرزو دارم اگر موسیقی گوش می‌دهند با جان و دل بشنوند و مسئولان هم کاری کنند که اعتماد و اعتقاد مردم از بین نرود.‌

برش
آلبوم «بداهه نوازی کمانچه» اثر داوود گنجه ای شامل تک‌نوازی‌هایی در آواز ابوعطا، و آواز دشتی، آواز افشاری، دستگاه سه‌گاه، آواز بیات اصفهان و دستگاه ماهور است. در متن دفترچه سی‌دی، که شامل زندگینامه مختصر دو هنرمند است، چنین می‌خوانیم: «این اجرا دریافتی است درونی، ذهنی و ذوقی مبتنی بر ردیف‌های موجود که به صورت بداهه، در فضایی کاملاً خصوصی در خانه، بدون پالایش و ویرایش، توسط اردشیر کامکار ضبط شده است.»
بداهه نوازی کمانچه
کمانچه:
داوود گنجه ای
تمبک:
کامبیز گنجه‌ای
سال :
۱۳۸۷
انتشارات ماهور

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار