شیدا مشهور*
خبرنگاران احیا
بار دیگر تصادف، تصادف جادهای و واژگونی اتوبوس، اما این بار مسافران این اتوبوس حامل خبرنگارانی بود که برای بازدید از پروژه احیای دریاچه ارومیه راهی سفری دو روزه شده بودند.
همه آنها به امید بازگشت راهی سفر شدند. چه کسی میداند که آخرین روز و آخرین ساعات زندگی چه زمانی است؟
خبرنگارانی که برای تهیه گزارش به این سفر رفتند چه میدانستند که باید شاهد پرکشیدن همکاران خود در این سفر بیبازگشت باشند؟
حال نه تنها خویشان و نزدیکان این دو بانوی خبرنگار، بلکه تمام جامعه خبرنگاران عزادار همکاران خود هستند و جانشان از این خبر ناگوار میسوزد و تمام خبرنگاران کشور، خود را داغدار میدانند.
پرکشیدن فرزندان و باز هم چشم به اشک نشسته مادران؛ مادرانی که با هزار دعا و صدقه فرزندان خود را راهی این سفر کرده بودند.
چه بیتابند مادران داغدار مهشاد و ریحانه، چه کسی میداند چه آرزوها که برای فرزندان جوان خود نداشتهاند؟ مادرانی که تا به ابد اشک بر چشم منتظر بازگشت فرزندان خود از این سفر هستند.
اکنون برای جامعه خبرنگاران تمام راهها و اتوبوسهای شهر یادآور خاطرهای تلخ است.
خبرنگارانی که خود صدای مردم بودهاند ولی اکنون نام و خاطره آنها ورد زبان تمام افراد کشور است.
خبرنگار*
ارسال دیدگاه