پدری که ماندگار شد
تهران (پانا) - میگویند فیلمهای تأثیرگذار، فیلمهایی هستند که با پایان اکران پروندهشان بسته نشود. «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی از همین دست فیلمهاست.
بهگزارش ایران، بیش از یک دهه از اکران این فیلم، افتخارآفرینیهای بینالمللی اش از جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان در مراسم گلدن گلوب و اسکار بهترین فیلم خارجی زبان ۲۰۱۲ تا خرس طلای بهترین فیلم و خرس نقره بهترین بازیگر مرد و زن جشنواره برلین میگذرد اما این فیلم همچنان به بهانههای مختلف همچون قرار گرفتن در میان ۱۰ فیلم برتر سینمای جهان در یک دهه گذشته، ۱۰۰ فیلم برتر قرن ۲۱، رتبه سی و هفتم ۱۰۰ فیلم محبوب سینما به انتخاب هالیوود ریپورتر و... بر صدر اخبار و افتخارات سینمای ایران قرار میگیرد.
جادوی یک دیالوگ ماندگار
سیمین: «اون میفهمه که تو پسرشی؟» نادر: «من که میفهمم اون پدرمه.» این عبارات از مهمترین دیالوگهای «جدایی نادر از سیمین» در گفتوگوی سیمین و نادر در جلسه دادگاه است. حالا پدر نادر در فهرست پنجمین پدر ماندگار تاریخ سینما در لیست سایت استکر قرار گرفته و با توجه به اهمیت فیلم و اصغر فرهادی نگاهها را به بیش از گذشته به شخصیت پدر جلب کرده است. پدری که اگر چه در مرکزیت داستان قرار دارد اما از کار افتاده و در حاشیه است.
هوشنگ گلمکانی، منتقد سینما درباره انتخاب شخصیتی با چنین ویژگیهایی در این فهرست بر جادوی دیالوگ مشهور فیلم تأکید میکند و به «ایران» میگوید: «پدر از کار افتاده است اما منفعل نیست. با نگاههایش نشان میدهد که چقدر نگران است و دلش میخواهد کاری انجام بدهد. از طریق همین نگاهها هم این کار را انجام میدهد.»
او میافزاید: «پدر در مرکزیت داستان قرار داد. با حضورش بخشهایی از درام را میسازد و بسیاری از اتفاقات فیلم حول محور اوست. شاید اگر این پدر نبود اختلافی بین نادر و سیمین هم نبود و نادر همراه او میرفت. بر این اساس پدر حضور مؤثری در فیلم دارد.»
سردبیر مجله «فیلم امروز» در توضیحات تکمیلی میگوید: «این دیالوگ معروف و سکانس شستن پدر در حمام و گریه نادر، به لحاظ حسی و عاطفی خیلی تأثیرگذار است. اینها چیزهایی است که به گمان من باعث انتخاب شده است. نمیدانم چه کسانی در این انتخاب نقش داشتهاند اما من با انتخاب آنها موافقم.»
گلمکانی در پاسخ به سؤالی درباره حضور علیاصغر شهبازی در این نقش (نقشی که اصغر فرهادی در ابتدا نصرت کریمی را انتخاب کرده بود و قرار بود بابک کریمی نقش نادر را بازی کند) و تأثیر آن در این دیده شدن میگوید: «باز هم نقش کارگردان در انتخاب مطرح است. چون شهبازیان بازیگری بلد نبوده و بازی کلاسیکی از او نمیبینیم. مؤلفه مهم حضور درست یک شخصیت است که بیشتر مرهون انتخاب و هدایت کارگردان است.»
رابطهای که در عمق درک میشود
اعظم راودراد دارای دکترای جامعهشناسی هنر هم صحبتهایش را با تأکید بر تأثیر این دیالوگ ماندگار آغاز میکند: «این جمله خیلی قشنگ است نادر با این جمله به اسطوره پدر جان میدهد و او را برجسته میکند، نه شخصیتی که به عنوان پدر در فیلم میبینیم.»
این جامعهشناس ارتباطات در ادامه با ارائه توضیحاتی درباره رابطه پدر و پسر در این فیلم میگوید: «درست است که پدر آلزایمر دارد اما غیر از حافظه، کلیت بدن او این رابطه را میشناسد. شاید قادر به بیان نباشد و ما نتوانیم فکر او را بخوانیم و تظاهر بیرونی رفتارش نشان ندهد، ولی در عمق وجودش میداند که نادر پسرش و سیمین عروس اوست. در صحنهای که دست سیمین را فشار میدهد و همچنین شب ادراری که به آن دچار میشود گویای آن است که برخلاف تصور سیمین، پدر در عمق وجودش آنها را خوب میشناسد و این رابطه را میداند.»
راودراد با بیان این نکته که نقش فعال این رابطه نادر است، توضیح میدهد: «پدر به لحاظ تظاهر بیرونی نمیتواند ارتباط برقرار کند، بنابراین در این ارتباط منفعل به نظر میرسد در عوض نادر است که تلاش میکند این ارتباط را برقرار کند، پدرش را با عشق حمام میکند، پرستار میگیرد و مراقب است با او بدرفتاری نشود. حاضر نیست پدرش را بگذارد و برود. تمام نقش فعال در رابطه پدر و پسری نادر است مگر اینکه به شیوه روانشناسی نقش فعال پدر را در گذشته او و تربیتش جست و جو کنیم.»
شانههای لرزان کلاری و سکوت فرهادی
سکانس مشهور «جدایی نادر از سیمین» که به آن اشاره شد همان سکانسی است که نادر در حمام در حال شستن پدرش است و گریهاش میگیرد. در بخشی از مستند «از ایران، جدایی» ساخته آزاده موسوی و کوروش عطایی که به بازتاب موفقیت این فیلم میپردازد، سر همین سکانس محمود کلاری به گریه میافتد و فرهادی پشت به دوربین صحنه را ترک میکند.
آزاده موسوی کارگردان این مستند به «ایران» میگوید: «وقتی سکانس درخشانی در فیلم خلق میشود عوامل احساسات و اتمسفر فضا را درک میکنند و خیلی اوقات حس میکنند که این صحنه ماندگار خواهد شد. در همین سکانس میبینیم که محمود کلاری از دیدن این سکانس پر احساس و ملموس حالش منقلب میشود، در حال فیلمبرداری شانههایش میلرزد و دوربین را به سختی نگه میدارد و فرهادی برای مدتی در سکوت و خلوت تراس میایستد. بقیه عوامل هم تحت تاثیر قرار گرفتهاند. اینها همه نشاندهنده جذابیت خلق این صحنه است.»
او در ادامه درباره ایده این سکانس میگوید: «آن طور که فرهادی در این مستند برایمان تعریف کرد این سکانس از یک عکسی در ذهن او و خاطرهای میآید که برادر بزرگترش تعریف کرده بود. فرهادی گفت برادرم، روزی پدر بزرگم را حمام میبرد، فضایی که ایجاد میشود آنقدر عجیب و احساساتی است که سرش را روی شانه او میگذارد و گریه میکند. برای من، تصویر جوانی که سر روی شانه پیرمرد گذاشته و گریه میکند تأثیرگذار بود و همین، نقطهای برای شروع فیلم شد.»
ارسال دیدگاه