ابراهیم بهشتی*
اینجا هم دولت مقصر است!
کلیپی از مناظره عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب با نصرالله پژمانفر نماینده مشهد و از چهرههای اصولگرا در فضای مجــــازی دست بهدست میشود که در آن عبدی خطاب به پژمانفر (قریب به مضمون) میگوید که شما در طول این مناظره فقط درباره دولت و آقای روحانی صحبت کردید.
من وقت خودم را به شما میدهم فقط یک جمله «ایجابی» بگویید که خودتان برای اداره کشور چه میخواهید بکنید. وقتی پژمانفر باز هم در پاسخ به عبدی سراغ روحانی میرود، او دوباره میگوید «باز هم رفتید سراغ روحانی، به روحانی چه کار دارید اصلاً روحانی را استیضاح کنید، ولی یک جمله، فقط یک جمله بگویید که چه برنامهای برای اداره کشور دارید.
همین یک جمله را هم نمیتوانید بگویید چون چیزی ندارید بقیهتان هم هیچ حرفی ندارید.»
چند روز پیش هم محمدرضا باهنر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشتی برای روزنامه ایران به دو رویکرد ایجابی و سلبی در تبلیغات نامزدهای انتخابات و طرفداران آنها اشاره و تأکید کرده بود که مردم رویکردهای سلبی را نمیپذیرند و انتظار دارند نامزدها و ستادهایشان به جای تمرکز بر عیب و ایرادهای رقیب به داشتهها و برنامههای خود بپردازند. حالا به نظر میرسد اما یک جریان سیاسی در آخرین ماههای حیات دولت دوازدهم، به آن همچون سیبلی نگاه میکنند که میتواند آرزوهای آنها را برای ورود به پاستور برآورده کند. تمرکز عمده آنها بجز مانور دادن روی برخی شعارها و وعدههای بزرگی که با انتقاد برخی چهرههای اصولگرا همچون عباس سلیمی نمین (یادداشت روز دوشنبه «ایران») روبهرو شده، روی عملکرد دولت روحانی است. آنها با برجسته کردن برخی مشکلات موجود در جامعه و عمدتاً حوزه اقتصاد و معیشت مردم، گویا تنها مأموریت و پل پیروزی را در القای این مهم میدانند که ما دولت روحانی نیستیم. همین که روحانی نیستیم کفایت میکند تا مردم قانع شوند که به نامزدهای آنها رأی بدهند.
اینکه بهواقع آیا دولت روحانی مسبب همه مشکلات موجود بوده و سهم دیگران در این وضعیت چقدر بوده، مجالی دیگر میطلبد اما نکته قابل تأمل اینکه این جریان سیاسی حالا کاهش احتمالی مردم پای صندوقهای رأی را هم به گردن روحانی و دولتش میاندازند!
قبل از اعلام اسامی نامزدهای تأیید صلاحیت شده، خط خبری و تحلیلی رسانههای اصولگرا در همین چارچوب، برجستهسازی «این همانی» برخی نامزدها با حسن روحانی بود و اینکه اگر فلان نامزد پیروز انتخابات شود به معنای تداوم دولت مستقر و مشکلات فعلی است. حالا که نه دولت نمایندهای در انتخابات دارد و نه اصلاحطلبان و یکی دو نامزدی که از سوی مخالفان به عنوان بدلهای روحانی معرفی میشدند هم از گردونه رقابت حذف شده، اصولگرایان دست از گریبان دولت مستقر برنمیدارند.
غلامعلی حداد عادل از چهرههای برجسته این جریان و رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب در خلال سخنان دیروز خود به دو نکته اشاره کرده که بسیار قابل تأمل است. براساس خبری که خبرگزاری فارس منتشر کرده، جناب حداد عادل تأکید کردهاند که «اهمیت مشارکت بالاتر از پیروزی نیست.» ایشان در ادامه گفته اند: «مشارکت پایین را نتیجه سوءمدیریت میدانم و اینکه کسانی میخواهند گناه مشارکت پایین را به گردن شورای نگهبان بیندازند، یک ترفند است و مگر قبل از اعلام صلاحیتها، مشارکت ۸۰ درصد بود که این مشارکت را به گردن شورای نگهبان میاندازید؟»
انداختن کاهش احتمالی مشارکت به گردن عملکرد دولت روحانی اگرچه توضیح خود را دارد اما در قالب همان رویکرد سلبی اصولگرایان نکته جدیدی ندارد. مهمتر از آن اما تأکید حداد عادل بر این مهم است که «اهمیت مشارکت، بالاتر از پیروزی نیست.» بیراه نیست اگر گفته شود این برای اولینبار است که یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از چهرههای برجسته یک جریان سیاسی کشور رودربایستی و تعارف را کنار گذاشته و پیروزی جناح یا نامزد خود در انتخابات را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهد. بماند که رهبر معظم انقلاب در چند سخنرانی اخیر خود همواره بر اهمیت مشارکت بالا در انتخابات تأکید کردهاند. برخلاف این فرمایش صریح اما در حالی که نامزدهای ردصلاحیت شده انتخابات هم در بیانیهها و مواضع توأم با گلایه خود باز هم بر مشارکت مردم تأکید کردهاند، چهرههای تأثیرگذار در جناح اصولگرا موضع قوی و قابل توجهی دال بر دعوت از مردم برای حضور پرشور در انتخابات نداشتهاند و در جهت عکس اما صحبتهای اخیر عبدالرضا مصری نایب رئیس مجلس یازدهم بسیار بازتاب یافت که معتقد بود نیازی به پرشور شدن انتخابات نیست!
به نظر میرسد در فاصله ۱۷ روزه مانده به انتخابات، این جریان سیاسی فرض را بر کاهش مشارکت مردم گذاشته و اتفاقاً برخی مواضع آنها حکایتگر استقبال از چنین وضعیتی هم هست و راه رسیدن به ریاست جمهوری را از همین طریق میدانند. این تجدید نظرها در خصوص اهمیت مشارکت مردم و ترجیح پیروزی به هر روشی بر مشارکت بالا در انتخابات، حتماً تبعات سیاسی و نظری را در پی خواهد داشت که بعدها این جریان سیاسی باید پاسخگوی آنها باشد.
و اما درباره این ادعا که کاهش احتمالی مشارکت به سوءمدیریت دولت روحانی برمیگردد، هم یادآوری چند نمونه از انتخابات ادوار گذشته، نادرستی چنین ادعایی را ثابت میکند. بعد از پایان جنگ انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ با ۸۰ درصد مشارکت، سال ۸۸ با ۸۵ درصد و سال ۹۲ با ۷۲ درصد از انتخابات با مشارکت بالا در جمهوری اسلامی ایران هستند. در سال ۷۶ و پایان دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی وضعیت اقتصادی کشور معطوف به برخی شاخصهای محسوس برای مردم از جمله تورم، چندان قابل دفاع نبود. تبلیغات گسترده و حمایت اکثر تریبونهای رسمی از علی اکبر ناطق نوری هم این شائبه را ایجاد کرده بود که دولت ناطق ادامه دولت هاشمی خواهد بود. حضور گسترده مردم پای صندوقهای رأی اما تبلور یک خواست ملی بود برای تغییر وضع موجود که در نهایت منجر به خلق حماسه شد. سال ۱۳۸۸ هم همین خواست بخش قابل توجهی از جامعه برای پایان دادن به دولت محمود احمدینژاد به عنوان نماینده وضع موجود یکی از فاکتورهای مهم در بالا رفتن مشارکت بود. انتخابات سال ۹۲ هم چنین حکایتی داشت آنجا که تصور میشد نامزدهای چندگانه اصولگرا برای حفظ وضع موجود صف کشیدهاند اما مردم برای عملی کردن
خواست تغییر وضع موجود، مشارکت قابل توجهی داشتند.
در سوی مقابل انتخابات سال ۱۳۷۲ یعنی دور دوم دولت هاشمی رفسنجانی با ۵۰ درصد، کمترین مشارکت انتخاباتی را داشت. آنجا که پیشبینیها حکایت از تداوم دولت هاشمی و استمرار وضع موجود داشت.
حال بر اساس این تجربیات و استدلال آقای حداد عادل با این پیشفرض که مردم از عملکرد دولت فعلی ناراضی هستند، باید این تبلور خواست ملی برای تغییر و سپردن سکان مدیریت کشور به گفتمان رقیب، در یک مشارکت بالا خود را نشان دهد. آنچنانکه در انتخابات یاد شده محقق شد و حالا که به گفته مخالفان، عملکرد دولت روحانی از همه دولتهای گذشته بدتر است، قاعدتاً باید شاهد شور و اشتیاق فراوان مردم برای تغییر وضع موجود باشیم. اما آنگونه که مواضع این جریان سیاسی و البته برخی نظرسنجیهای رسمی نشان میدهد، کمپین ملی برای تغییر وضع موجود، حداقل تا حال حاضر بهوجود نیامده و اتفاقاً مخالفان دولت مستقر و وضع موجود هم چندان اشتیاقی برای ایجاد انتخابات پرشور و با مشارکت بالا ندارند. ناگفته پیداست که یکی از مؤلفههای مؤثر برای مشارکت بالا در انتخابات یاد شده هم رقابتی بودن انتخابات و حضور نامزدهای شناخته شده بود. چنان که در سال ۷۶ سید محمد خاتمی و علیاکبر ناطق نوری عزم رقابت کرده بودند، در سال ۸۸ محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی در وسط میدان بودند و در سال ۹۲ هم حسن روحانی بود در مقابل محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی. بنابر این اگر ادعای
آقای دکتر حداد عادل و دیگر مخالفان دولت مبنی بر تأثیر سوءمدیریت دولت فعلی بر مشارکت مردم را بپذیریم، قاعده سیاست و منطق اینگونه حکم میکند که این تأثیرگذاری باید در قالب حضور گسترده پای صندوق رأی برای عبور از وضع موجود و روی آوردن به گفتمان رقیب باشد.
حرف آخر اما اینکه مشارکت بالا در انتخابات همچنان باید برای جمهوری اسلامی ایران یک مؤلفه بسیار مهم باشد و مخالفان دولت برای توجیه مشارکت احتمالی کم در انتخابات به فکر توجیهها و استدلالهای قانعکننده بگردند البته اگر به اقناعسازی افکار عمومی توجهی دارند.
*دبیر سرویس سیاسی
منبع: ایران
ارسال دیدگاه