حاصل دلتنگی فرخنژاد و علاقه من به سینمایی که دوستش دارم
تهران (پانا) - احسان عبدیپور، فیلمسازی جوان در سینمای ایران است که توانسته قصههایی برآمده از دل اجتماع را با رنگ و بویی از جنوب کشورجلا دهد و به گفته خودش به روزترین قصههای اجتماعی را بدون اینکه قصدی برای بوم نگاری یا ساخت فیلمهای توریستی داشته باشد؛ بیان میکند و فیلم «میجر» هم که با طرح موضوعی اجتماعی در لوکیشن جنوب با قاب بندیهای اصیل بومی ساخته شده است و حمید فرخنژاد بازیگر سینمای ایران در فیلم «میجر» علاوه بر بازی، تهیه کنندگی این اثر سینمایی را نیز به عهده دارد.
بهگزارش ایران، ماژور» در فرانسه و یا «میجر» در انگلیسی ، درجه ای است نظامی و معادل درجه نظامی «سرگرد « در ارتش ایران. موسی - که عنوان اولیه فیلم احسان عبدیپور هم بود_ در دسته بارخوسها، سینه سپر میکند و زبان آنهاست و دل نترسی دارد، به همین خاطر آنها مِیجِر صدایش میکنند. احسان عبدیپور در گفتوگو با روزنامه ایران از کم و کیف این فیلم، همکاری با فرخنژاد، پذیرفته نشدن این فیلم در جشنواره ملی فیلم فجر و در عین حال پذیرفتن این فیلم درجشنواره جهانی فیلم فجر سخن گفت.
آقای عبدیپور در ابتدا از فیلم «میجر» بگویید.
این فیلم حاصل دلتنگی حمید فرخنژاد و علاقه مستمر من به سینمایی است که دوستش دارم و مشخصات واحدی دارد. یعنی آدمها و داستانهای آنها در جنوب ایران و مشخصاً بوشهر میگذرد. داستان را گذاشتیم وسط، تهیه کننده، نویسنده، کارگردان و بازیگر برای اولین بار کنارهم داستان را پروراندیم و شد آنچه میخواستیم. این فیلم را حمید از جیب خودش ساخت و خب شکل تولید آن آماتوری و جذاب بود. به همین دلیل با حضور قلب و با علاقه بسیار و جون و دل رفتیم جلو و فیلم ساخته شد. تولید فیلم هم خیلی دلچسب بود. غیر از حمید فرخنژاد که بازیگر شناخته شدهای است و فروغ قجابگلی، باقی بازیگران بومی و جنوبی هستند و خود فروغ و حمید هم خوزستانی. کل فیلم هم در بوشهر میگذرد.
حال و هوای فیلم در مقایسه با آثار پیشین چگونه است؟
«میجر» حال و هوا و اتمسفر خاص خودش را دارد. ممکن است بنا بر سلایق مختلف بگویند فیلم بد یا فیلم خوبی است، اما فیلم صاحب اتمسفری است.
فیلمهای شما نوعی صمیمیت درون خود دارد و آنچه میگویی از حرفهای معمول نیست و نوعی ماندگاری در روایت داستان وجود دارد که لوکیشن فیلم که اغلب در جنوب میگذرد نیز به این فضا کمک کرده است. آیا ساخت فیلم در جنوب کشور و مشخصاً بوشهر موتور محرکی برای شما است؟
خیر. این تعلق خاطری که از آن یاد میکنید در بدو امر نیست. در واقع به تنهایی نمیتواند دلیل ساخت یک اثر هنری باشد. یعنی رسالت سینما یا حداقل سینمایی که من و تیم تولید این فیلم بر خود متصور بودیم مسأله انسان است. و حالا این انسان یا انسانها، افرادی هستند که در شعاع زندگی من بودهاند و با آنها مواجه بوده و هستم و اشتراکات بسیاری نیز با آنها دارم. که ترجمه آن میشود جنوب و مختصرترآن بوشهر. اما این فیلم از یک نقد اجتماعی حرف میزند که فراتر از بوشهر است یعنی اجتماعی که میتواند ایران باشد و مناسبات درون کشور را میتوان در این فیلم دید. اما رخدادگاه داستان در حال حاضر بوشهر است و اصلاً مناسبات فولکلوربه معنایی که انتظار میرود یا داستان توریستی باشد، اصلاً در «میجر» وجود ندارد. این فیلم یک قصه به روزی دارد و از تصورات کهنه و قدیمی که نسبت به شهرستان وجود دارد، بسیار به دور است و همانطور که گفتم و باز هم تأکید میکنم یک نقد اجتماعی است. بنابراین به هیچ عنوان قصد بوشهرنگاری، بندرنگاری، گمرک نگاری و غیره را نداشتم و اساساً خود من هم از این وادیها سیر شدهام و خیلی وقته از آن گذشته ام. البته ممکن است کنار
داستان اصلی ویژگیهای مردمی مربوط به زندگی در جنوب باشد یا تجربه زیسته خودم در بوشهر در فیلم دیده شود اما این فرعیات مزاحم اصل مطلب نیست.
حضور حمید فرخنژاد بهعنوان تهیه کننده در کنار «میجر» چگونه بود؟
حمید فرخنژاد انسان باهوشی است و اگر نقدی به فرخنژاد وارد باشد خود او مطلع است. اینگونه نیست که ندانسته چه کار کرده است. بنابراین با هوشی که از فرخنژاد سراغ دارم میدانم که هوشمندانه پای «میجر» ایستاده است و اگر فرخنژاد پای کار نبود این فیلمنامه سرنوشت دیگری پیدا میکرد. کارکردن با آدم باهوشی مثل فرخنژاد بسیار لذت بخش بود. حال اینکه همین آدم باهوش در حین کار آنچنان خود را در اختیار فیلم قرار داد که من خجالت میکشیدم و از این جهت خیلی دلمان میخواهد بار دیگر با هم کار کنیم. یکی از فاکتورهای خوب در تولید این است که بخواهیم بار دیگر با هم کار کنیم و اگر این احساس در تیمهای تولید ایجاد شود؛ فاکتور مهمی در موفقیت فیلم به شمار میآید. کار کردن با محمود کلاری هم به همین شکل بود. در فواصل بین پلانها درباره موضوعات مختلف صحبت میکردیم. او حرفهایی میزد که خیلی وقت بود که نیاز داشتم و منتظر شنیدن آن بودم که بسیار لذت بخش بود. من در این پروژه با محمود کلاری در سینمای ایران و جهان قدم زدم و از در کنار هریک از آنها بودن حظ بسیار بردم. یا اینکه فرصتی پیش آمد تا با بهرام دهقانی بار دیگر زانو به زانوی هم بنشینیم
و دوباره تدوین کنیم. آخرین فیلمی که دهقانی تدوین کرد «تنهای تنهای تنها» بود. یا با بهمن اردلان برای صداگذاری یا محمود خرسند سر صدابرداری.
آنچه از حس و حال خوب یاد میکنید به یقین در بیننده هم ایجاد میشود.
امیدوارم چنین باشد. زیرا حس و حال خوب ایجاد کردن در بیننده برای من همواره مهم بوده است.
بازخوردهای احتمالی از این فیلم داشتهاید؟
دو پیش نمایش داشتیم در ایران و امریکا که هردو بازخوردهای خوبی داشته و در بازخوردها گفتند که فیلم گرمی بوده است و رخ بدی نداشته است ولی امیدوارم بیننده با دیدن این فیلم هم یک سفر خوبی به لایههای زیرین جنوب داشته باشد و هم اینکه یک وجوه تفکربرانگیزی از فیلم دریافت کند.
آقای عبدیپور فیلم شما در جشنواره ملی از نظر هیأت انتخاب مردود اعلام شد، فکر میکنید در فاصله چند ماه چه اتفاقی برای «میجر» افتاده که این بار در جشنواره جهانی پذیرفته شده است؟
اجازه دهید جواب سؤال شما را با یادآوری بازیهای دوران کودکیام بدهم. پسرعموی من یکی از همبازیهای همیشگیام بود که در همه بازیها من برنده بودم و او میگفت که من اینقدر بازی بلد نیستم که از سر نابلدی آنها را میبرم چون نمیتوانستند حرکتهای بازی مرا پیشبینی کنند به همین دلیل همیشه از سر نابلدی بازی را میبردم. حالا جشنواره فیلم فجر هم همینطور است غیر قابل پیشبینی است زیرا او هم همیشه خراب بازی کرده و از کنار بازی خراب، همیشه برنده بوده است. به همین دلیل در حال حاضر هم خوشحال نیستم که این فیلم در جشنواره جهانی نمایش داده میشود و یک سؤال بیپاسخ دارم که چرا اول مردود اعلام شد و حالا به قول شما در فاصله چندماه پذیرفته شده است و این معادله را متوجه نشدم و دیگر نمیخواهم درباره آن فکر کنم.
پاندمی کرونا دنیای همه چیز را تغییر داد و طبعاً سینما هم همینطور. در این دوران از اکران آنلاین تا جشنواره آنلاین و مخاطب آنلاین هم داشتیم. حال اینکه مناسبات کرونا، سینما و جشنواره مانند رسم یک مثلث میتواند از این پس برای کلیت سینما تعیین تکلیف کند، ارزیابی شما در این مورد چیست؟
اتفاقاً خیلی به این موضوع فکر کردم. یک تفکر غالب و نظر غالب این است که سینما بعد از این دیگر سینمای سابق نمیشود و بهطور تلویحی منظور این است که دچار کاهیدگی میشود. من به لحاظ عاطفی فکر میکنم نیاز به داشتن آیین سینما رفتن و فیلم را روی پرده نقرهای دیدن کماکان حفظ خواهد شد. زیرا سینما رفتن از معدود آیینهای خواستنی و کمیاب در زندگی ما است که نیاز به بودنش داریم و فکر میکنم این آیین که بسیار هم جذاب است پس از کرونا همچنان به حیات خود ادامه دهد و خیلی قائل به این نکته نیستم که یک وقفه ۲ ساله میتواند یک رفتار ۱۲۰ ساله را تغییر بدهد و از آن دسته از افراد خوشبین به ادامه حیات سینما در یک سالن تاریک و پرده نقرهای پس از کرونا هستم.
با نوع نگاهی که شما به سینمای پس از کرونا دارید، احتمال دیدن فیلم «میجر» در سینما همراه با مردم وجود دارد.
به هیچ عنوان زیر بار اکران آنلاین نمیروم. این فیلم برای مدیوم سینما ساخته شده و در قاب تلویزیون نمیگنجد.
با توجه به اینکه گفتید فیلم «میجر» یک نقد اجتماعی است، آیا میتوان به لحاظ نوع نگاهی که به اجتماع داشتید، آنها را در امتداد هم قرار داد؟
خیر. نمیتوانم یک شکلی رسم کنم. چون خودم هم خطوط منفصلی هستم و پیوستگی حیات و رفتار ندارم. مانند خیلی از آدمهای دیگر. این فیلم هم یک جزیره دیگر در کارنامه کاری من است. اما داشتن دغدغه اجتماعی در هیچ یک از فیلمهای من غایب نیست و توجه به موضوعات اجتماعی در همه فیلمهای من غیر قابل انکار است. علاوه برعامل مشترک مبنی بر داشتن دغدغه اجتماعی، محل رخداد داستان و اصرار بر عدم استفاده از بازیگر حرفهای هم در همه آثار مشترک است و در یک طاقچه قرار میگیرند ولی جزیرههای متفاوتی هستند.
بهعنوان سؤال آخر فکر میکنید با توجه به شرایط کرونا تا چه اندازه مخاطب به سالنها میرود و به عبارت دیگر انتظار شما از حضور مردم چیست؟
انتظار داشتن مقوله پیچیدهای است و نمیتوانم بگویم چه انتظاری از مردم دارم. اما من از خودم و فیلمی که ساختم انتظار دارم. دلم میخواهد ساز و کارهایی سر راه این فیلم قرار بگیرد که دیده شود. هدف غایی یک مؤلف دیده شدن اثرش است.
ارسال دیدگاه