حمید شاه آبادی: کودک از همراهی با شخصیت هنجارشکن لذت میبرد
شخصیت غیر قابل باور موجب شکست داستان میشود
تهران (پانا) - حمید شاه آبادی می گوید، اگر قرار است داستان غمانگیز، خندهدار یا هیجانانگیز باشد، همه اینها به این بستگی دارد که بتوان شخصیتی را خلق کرد که با خواننده ارتباط برقرار کند و خواننده نسبت به آن شخصیت حساس باشد.
حمیدرضا شاهآبادی، نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان، در نشست کارگروه نقد و بررسی داستان انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با بیان اینکه شخصیت مهمترین عنصر داستان است، گفت: با خلق یک شخصیت خوب است که ما میتوانیم کنش و درگیریهای داستانی خوب ایجاد کنیم. با شخصیت خوب ما میتوانیم به نوعی حس برانگیزی کنیم. یعنی اگر قرار است داستان ما غمانگیز، خندهدار یا هیجانانگیز باشد، همه اینها به این بستگی دارد که ما توانسته باشیم شخصیتی را خلق کنیم که با خواننده ارتباط برقرار کند و خواننده نسبت به آن شخصیت حساس باشد و آن را درک کند. تا زمانی که نتوانیم شخصیتپردازی درستی انجام بدهیم، حتی اگر بهترین توصیف های داستانی و تأثیرگذارترین صحنهها را داشته باشیم، هر نوع رفتار ما در داستان با هدف اثرگذاری بر خواننده با شکست مواجه خواهد شد.
به گزارش روابط عمومی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان شاهآبادی ضمن تأکید بر اینکه شخصیت غیر قابل باور از جانب خواننده پذیرفته نشده و در نتیجه موجب شکست داستان شکست میشود، تصریح کرد: ما در داستان بههیچوجه دنبال واقعیت نمیرویم و صرفاَ ادای واقعیت را درمیآوریم. شخصیتپردازی هم همینطور است. ما شخصیتی واقعنما را درست میکنیم. خیلی از شخصیتهای واقعی در داستان جذاب نیستند ولی ما در داستان بسیاری شخصیتها را خلق میکنیم که ممکن است مابهازای بیرونی نداشته باشند اما خواننده آنها را باور میکند و به آنها اهمیت میدهد.
این فعال حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان در این نشست مجازی که با حضور تعدادی از علاقهمندان ادبیات کودک و نوجوان تشکیل شد، دربارۀ چگونگی ساخت شخصیت گفت: تقریباً تمام آدمها ویژگی مشابه همدیگر دارند و چیزی که آنها را از هم متفاوت میکند حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد رفتارشان است. حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد هر نوع شخصیتسازی تیپسازی است و بعد از آن است که ما وارد تفاوتها می شویم و این کار نویسنده است. نویسنده تیپ را مثل یک مجسمه گلی که هنوز نرم و قابل تغییر است به اندازه ۱۰ تا ۱۵ درصد تغییر میدهد و چیزهایی را از خودش در آن میگذارد. آنوقت دیگر با شخصیتی سؤالبرانگیز و قابل قبول مواجهیم نه تیپ.
این عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در خصوص اینکه شخصیت موفق چیست، یادآور شد: همیشه شخصیتهایی موفق هستند که بتوانند روی بخشی از وجود، تمایلات نگفته یا تفکرات به زبان نیاوردۀ خوانندگان تأثیربگذارند یا به آنها اشاره کنند. موفقترین شخصیتها با آن ویژگیهای تغییریافته شخصیتهایی هستند که بتوانند در ضمیر ناخودآگاه و لایههای عمیق ذهنی خواننده اثر بگذارند؛ آنها را تحریک کنند؛ به نیازهای آنها جواب بدهند؛ امیدها و آرزوهای نهفتۀ آنها را به تصویر بکشند و هر کاری را که آنها دلشان خواسته انجام بدهند و انجام ندادهاند را عملی کنند. مثلاً وقتی نویسنده یک شخصیت هنجارشکن برای بچهها خلق میکند و این هنجارشکنیها همیشه موفق باشد کودک از همراهی با او لذت میبرد.
خالق رمانهای سهگانۀ «دروازه مردگان» در بخش دیگری از این نشست با اشاره به این موضوع که شخصیتها یا تیپها گاهی ریشههای بسیار عمیقی در ذهن بشر دارند، افزود: مبنای بسیاری از داستانهایی که خلق میشود کهنالگوهاییست که طی هزاران سال در ذهن بشر نسل به نسل منتقل شده و باقی مانده است. در عمیقترین لایههای وجودی و در حافظۀ نوع بشر کهن الگوهایی هست که هر کدام از آنها میتوانند به یک داستان تبدیل شوند. تعداد محدودی از این کهن الگوها قابل شمارش است که مبنای تمام داستانهای دنیا را شکل میدهند. کهن الگوها علاوه بر طرح، شخصیتهای داستانی را هم با خودشان میآورند. مثلاً کهن الگوی پادشاه آدمی توانا و توانمند است که از بالا به دیگران نگاه میکند.
نویسندۀ رمان «وقتی مژی گم شد» در پاسخ پرسشی مبنی بر چگونگی معرفی شخصیت گفت: ضربالمثلی هست که میگویند اگر میخواهی کسی را بشناسی با او به سفر برو. چون سفر زندگی را از تعادل خارج میکند و باعث نشاندادن خیلی از رفتارهای نهفتۀ ما میشود. شخصیتهای داستانی هم زمانی به نمایش گذاشته میشوند که زندگیشان از تعادل خارج شود. پس اگر میخواهید شخصیت خودتان را معرفی کنید و بشناسانید باید او را به سفر و در واقع یک حرکت داستانی بفرستید. داستان یعنی همین به هم خوردن تعادل زندگی و در چنین حالتی داستان شکل میگیرد. برای معرفی شخصیت نیز باید او و شرایط زندگیاش را از حالت تعادل خارج کنیم.
شاهآبادی در بخش دیگری از سخنانش سن، جنس، خاستگاه خانوادگی، وضعیت مالی، توانایی فرهنگی، میزان سواد، خاطرات گذشته، آرزوهای آینده و ... را از ویژگیهای اصلی شخصیت برشمرد و ادامه داد: گاهی برای شخصیت تفاوتهای ظاهری قائل میشویم که حکایت از تفاوتهای درونی شخصیت دارند. مثلاً فردی که از بچگی خیلی بازیگوش بوده و حالا که به نوجوانی رسیده روی پیشانیاش چند جای شکستگی وجود دارد که نشانه ناآرامی است. گاهی هم نشانهای را میآوریم که میخواهد تفاوتی را نشان دهد. مثلاً شش انگشتی بودن نشاندهندۀ این است که این شخصیت چیزی بیشتر از دیگران دارد و به همین دلیل اطرافیان با او ناسازگارند. حالا با توجه به خاستگاه فرهنگی و اقتصادی این شخصیت باید نوع حرفزدن و تکه کلامهایش را هم در بیاوریم و او را بفرستیم تا برود در دل حوادث داستان قرار بگیرد.
نشست کارگروه نقد و بررسی داستان انجمن نویسندگان کودک و نوجوان توسط سولماز خواجهوند تشکیل و اداره شد. در این نشست جمالالدین اکرمی، لاله جعفری و مناف یحییپور نیز به بیان سخنانی پیرامون اهمیت شخصیتپردازی در داستان کودک و نوجوان پرداختند.
ارسال دیدگاه