دختر نابینا چگونه فعال محیط زیست شد

تهران (پانا) - بیست و هفتمین برنامه ماهِ ماه میزبان سیما رئیسی فعال اجتماعی روشندل و هاتف شرار خواننده و نقاش روشندل بود.

کد مطلب: ۱۱۸۴۱۷۲
لینک کوتاه کپی شد
دختر نابینا چگونه  فعال محیط زیست شد

به گزارش روابط عمومی برنامه، بیست و هفتمین قسمت از برنامه ماهِ ماه با یاد و خاطره رضا برادران روحانی یکی از با اخلاق‌ترین و فداکارترین اپتومتریست‌های مشهد که سال گذشته به جمع شهدای سلامت پیوست، آغاز شد.

ابتدا هاتف شرار درباره زندگی خود گفت: من مادرزادی نابینا هستم. سال 65 در تهران و در خانواده ای فرهنگی متولد شدم. دارای یک خواهر و یک برادرم هستم. از خانواده پنج نفره ما، من، پدر و خواهرم نابینا هستیم. پدرم عباس شرار شاعر، خواهرم دکتر نرگس شرار پژوهشگر و رئیس یکی از کتابخانه های مجهز روشندلان و برادرم هانی هنرمند زبردستی در خوشنویسی و نقاشی خط است.

خط بریل را از پدرم آموختم

وی افزود: خط بریل را از پدرم آموختم و هفته ای یک بار هم معلم برای آموزش به منزل مان می آمد. تحصیلاتم را تا دیپلم ادامه دادم و در دانشگاه در رشته روانشناسی ادامه دادم و تحصیلاتم را نیمه رها کردم. پدرم از کودکی خواندن شعرهای بزرگانی همچون حافظ، سعدی و مولانا را به من آموخت. از همان دوران نیروی خاصی مرا به سمت موسیقی می کشاند و علاقه ام به این هنر بیشتر و بیشتر میشد. 14 ساله که شدم به کمک پدرم با دستگاه های موسیقی آشنا شده و جرقه فراگیری موسیقی و آواز از آن دوران در ذهن و روحم زده شد. یک سال بعد پیش استاد محمود نیک نژاد ساز سنتور را آموختم؛ گرچه فراگیری این ساز برای نابینایان به علت تراکم سیم ها کمی دشوار است، اما با تلاش و پشتکار توانستم کار با این ساز را یاد بگیرم. 17 ساله بودم که ستون موسیقی به نام ساز و نوا را در ایران سپید راه انداختم و به واسطه این ستون و مصاحبه با هنرمندان توانستم با افراد زیادی در این حوزه آشنا شوم.

هاتف ادامه داد: همزمان با نوشتن برای روزنامه، کلاس هایی را برای فراگیری بیشتر سنتور پیش استاد میلاد کیایی شروع کردم و بعد از آن 7 سال آواز را نزد استاد اکبر گلپایگانی آموزش دیدم. سال 93 اولین آلبوم خود را به نام «چه میشد» به بازار عرضه کردم. این آلبوم سبب شد کنسرت های زیادی را از جمله در تهران برگزار کنم و سال 95 کار ضبط آلبوم «انگار نه انگار» را شروع کردم که 30 تیر ماه سال 97 منتشر شد.

نقاشی با چشمان بسته

این هنرمند نابینا به علاقه خود به نقاشی نیز اشاره کرد و گفت: من تنها نور و تاریکی را تشخیص می‌دهم و هیچ تصوری از رنگ ندارم، به خاطر همین با نگاه کردن به نور خورشید آن را مانند یک لامپ خیلی بزرگ و گرد می‌بینم و تشعشعات آن را احساس می‌کنم و آن را به همین شکل به تصویر کشیده‌ام. برادر بزرگترم که جزو انجمن خوشنویسان است و دستی هم در نقاشی دارد به من یاد داد که چگونه تفکراتم را به اشکال مختلف تبدیل کنم و تئوری رنگ ها را به طور کامل به من آموخت.

وی افزود: سال 82 فردی به نام سعد الله احمدی نقاشی رئال با تکنیک رنگ روغن روی بوم نقاشی را آموزش میداد. البته آموزش به فردی که تا نوجوانی و جوانی دنیا و طرح، نقش و رنگهایش را دیده، کار راحت تری است تا فردی مثل من و خواهرم که از بدو تولد نابینا بودیم. استاد احمدی مدتی هم با من و خواهرم نقاشی را کار کرد، تا جایی که نمایشگاه گروهی را در سال 82 برگزار کردیم و پس از آن چند نمایشگاه دیگر نیز توانستم برگزار کنم و جزو اولین هنرمندان نقاش نابینا هستم.

طراحی پوستر روز جهانی نابینایان

شرار درباره طراحی پوستر روز جهانی نابینایان، بیان کرد: چند سال گذشته این پوستر را به سفارش سازمان بهزیستی و به‌مناسبت روز عصای سفید و روز جهانی نابینایان طراحی کردم. برای نخستین بار بود که یک نابینا طراحی پوستر انجام می‌داد که مورد استقبال نیز قرار گرفت.

وی در پایان گفت: شکرگزار خدا برای خوشبختی هایم هستم. . معلولیت محدودیت هایی را ایجاد می کند ولی نباید از محدودیت ها هراسی داشت، فرد معلول باید حرکت کند و پویا باشد، آن زمان است که محدودیت های پیش رویش هموار می شود. نیازمند حمایت های معنوی در کارهایم هستم. آرزو دارم که روزی بتوانم هنرم و فرهنگم را به دورترین نقاط جهان بشناسانم.

سیما رئیسی چشم و چراغ چابهار

در بخش دوم برنامه گفت و گو با سیما رئیسی فعال اجتماعی ادامه یافت. وی که به چشم و چراغ چابهار شهرت دارد درباره ادامه تحصیلات تا مقطع دکترا با وجود از دست دادن بینایی اش گفت: من از بدو تولد دچار بیماری آب سیاه چشمی بودم. این بیماری به دلیل بالا رفتن فشار داخل چشم ایجاد و باعث لرزش و تکان خوردن دائمی چشم‌ها می شد. ضعف عملکرد چشم‌هایم باعث شده بود نتوانم درس‌ها را یاد بگیرم و در همان کلاس اول بود که معلم‌ها نتوانستند به من خواندن و نوشتن یاد دهند. تا آن زمان هم کسی مشابه با شرایط من به مدرسه نیامده بود و معلم‌ها در این زمینه هیچ اطلاعی نداشتند؛ به این دلیل ‌که در منطقه ما نابینایان را مثل عقب‌مانده‌های‌ذهنی می‌دانند و حق تحصیل را برای‌شان قایل نیستند، خصوصا زمانی که من بچه بودم این فرهنگ بیشتر از الان وجود داشت. معلم‌ها هم به‌خاطر تأثیر همین فرهنگ من را عقب‌مانده می‌دانستند و به پدر و مادرم می‌گفتند که دخترتان را به مدرسه استثنایی‌ها ببرید.

وی افزود: سه‌سال نخست دبستان را در مدرسه استثنایی گذراندم، اما خوشبختانه آن زمان کتاب‌های مدرسه عادی با مدرسه استثنایی تفاوتی نداشت. در واقع من همان درس‌های بچه‌های عادی را می‌خواندم، اما با کمک معلم دلسوزی که وقت خیلی زیادی برایم می گذاشت، حمایت‌های او باعث شد بتوانم ‌سال چهارم دبستان را در مدرسه عادی بگذرانم و بعد از آن تا پایان دوران تحصیل کنار بچه‌های عادی درس بخوانم. همیشه به دلیل نوع رفتار و نگاه مردم بحران‌های روحی با من همراه بود. می‌خواستم مثل بقیه زندگی کنم، اما سنت‌های غلط مرا از مسیرم دور کرده بود. سنت‌هایی که اجازه نمی‌داد دیگران با من مثل یک دختر عادی برخورد کنند. تمام دوران کودکی و نوجوانی را با این سختی‌ها گذراندم و روحیه و اعتمادبه‌نفسم را از دست داده‌ بودم. البته با تمام این مشکلات دیپلم را گرفتم و هیچ‌وقت نمی‌خواستم تسلیم شرایط بشوم، هیچ‌گاه تلاش‌کردن برایم پایان نداشت و حالا زمانی رسیده بود که با گرفتن دیپلم از نظر خیلی‌ها به آن‌جایی که باید رسیده بودم. درحالی‌که خواسته من چیز دیگری بود و به همین دلیل تمام وقت و انرژی‌ام را صرف درس خواندن برای کنکور کردم. درس خواندنی که فشار چشم‌هایم را بالاتر برد و در نهایت بینایی چشم هایم را از دست دادم.

پدرم نقش بسزایی در پیشبرد اهدافم دارد

رئیسی ادامه داد: همان روزهایی که دانشگاه قبول نشده بودم و به‌طور کامل نابینا بودم، روزهای سرگردانی من بود. روزها و شب‌ها را پشت‌سر می‌گذاشتم و فقط با خودم فکر می‌کردم که من کجای این جهان هستم؟ از زندگی چه می‌‌خواهم؟ و... اما یک هفته بعد، نتایج دانشگاه آزاد آمد و من رشته علوم‌سیاسی دانشگاه زاهدان را قبول شده بودم. هر چند خانواده‌ام به این دلیل ‌که نگران شرایط جسمی‌ام بودند، حتی اجازه نمی‌دادند نتایج کنکور آزاد را ببینم و با رفتن من به زاهدان مخالف بودند، اما در نهایت بر سر حرف و خواسته‌ام پافشاری کردم و دانشجوی رشته علوم‌سیاسی دانشگاه زاهدان شدم. پدر من از افراد سرشناس چابهار است و همیشه در همه مراحل تحصیل ما را همراهی کرده است. هنوز هم هستند کسانی که وقتی من را می‌بینند به پدر و مادرم می‌گویند چطور به دخترتان اجازه تحصیل دادید. البته من از آنها سرسخت‌تر هستم و با فعالیت‌های اجتماعی که دارم، سعی در کمرنگ کردن تفکرهای غلط دارم.

سیما رئیسی به نقش پدرش در پیشبرد اهدافش اشاره کرد و گفت: پدرم از معتمدین چابهار است که چندین ‌سال قبل هم عضو شورای شهر بوده و مردم او را قبول دارند. او می‌گوید چون سیما علوم‌سیاسی خوانده با بقیه فرق دارد و می‌تواند حرف‌های مهمی بزند. من هم با پدرم در همه این جلسه‌ها و همنشینی‌ها شرکت می‌کنم تا کم‌کم این فرهنگ اصلاح شود و مردها به پذیرش رأی و نظر خانم‌ها عادت کنند.

وی اظهار کرد: در دوران تحصیل دوستان خیلی خوبی داشتم که هم در خوابگاه برای انجام امور شخصی و هم در کلاس درس برای انجام امور درسی به من کمک می‌کردند. اما نه می‌توانستم جزوه‌ای بنویسم و نه از روی کتابی بخوانم، از هم‌کلاسی‌ها می خواستم که از روی کتاب بخوانند و صدای‌شان را برایم ضبط کنند و اینگونه تا مقطع دکترا در رشته علوم سیاسی که رشته مورد علاقه ام است ادامه دادم.

آرزو دارم که بحث آموزش را در سیستان و بلوچستان به صورت جدی پیگیری کنم

این فعال اجتماعی گفت: درحال حاضر هم مدیرعامل انجمن نابینایان چابهار هستم و مهمترین برنامه‌ای که برای آنها در نظر دارم، بالا بردن سطح سوادشان است. بخش دیگری از فعالیت‌هایم این است که سعی می‌کنم در جمع مردها بیشتر حاضر شوم. جمع‌هایی که هیچ زنی را راه نمی‌دهند و عادت ندارند که زن را در بین خودشان ببینند. دخترها و پسرهای نوجوان زیادی داریم که با تمام وجود می‌خواهند درس بخوانند و پیشرفت کنند، اما نه امکاناتی برای تحصیل‌شان وجود دارد و نه جامعه پذیرای‌شان است. من می‌خواهم صدای مطالبه‌گری آنها باشم و بگویم همان‌طور که سیما رئیسی توانست درس بخواند، بقیه افراد معلول و نابینا هم می‌توانند. از طرفی تلاش می‌کنیم در انجمن نابینایان چابهار با جلب حمایت‌های مردمی و بهزیستی فعالیت‌های موثری برای قراردادن افراد نابینا در شرایط تحصیل انجام دهیم.

وی در پایان گفت: من در حال حاضر فعال محیط زیست هستم، پژوهش هایی را درباره زنان بلوچ انجام می دهم و آرزو دارم و تلاش می کنم در منطقه سیستان و بلوچستان بحث آموزش را به صورت جدی پیگیری و دامنه پژوهش‌هایم را در حوزه زنان و معلولان گسترده‌تر کنم. دعا می کنم که روزی همه ما به گونه ای زندگی کنیم که لذت زندگی را به معنای واقعی بچشیم.

ویژه ‌برنامه «ماهِ ماه» با مشارکت مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تولید شده است که با اجرای اسماعیل باستانی، سردبیری مهدی حاجی میرآقا، کارگردان هنری حسن نظری و ‌تهیه‌کنندگی سیدمحمدحسین پورفاضلی در ایام ماه مبارک رمضان هر شب از ساعت 19 از شبکه سلامت سیما پخش می شود.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار