اکرمالسادات ترابی*
این بار من دلتنگ توام دانش آموزم
همیشه در روز معلم دانشآموزان برای معلمانشان مینویسند اما اینبار معلمی ازدلتنگی برای دانشآموزانش میگوید.
دلم برای با تو بودن، با تو حرف زدن، از تو گفتن، از تو شنیدن، کنار نیمکتت ایستادن، تکلیفت را دیدن، بهانه های عجیب و غریبَت به هنگام ننوشتن تکلیف، تذکر دادنهای من و چَشمگفتن های تو، اشکال درسیَت را روی تخته توضیح دادن و ده بار سوال کردن های تو، وسواسِ نمره هایَت، غرغر کردنهایَت؛ به هنگام سختی درس و کنارش ؛شیطنت های شیرینت، اجازه گرفتن برای از کلاس خارج شدنَت به هنگام پرسش درس، دلشوره های کلاسیَت، غیبتَت در زمان آزمونها، حاضر جوابیهایَت به هنگام بازخواست، قهر کردن هایت، خنده هایَت، گریه هایَت، حتی باور کن گاهی برای تَقلب های درسیَت تنگ شده است.
خوش روز معلم که به هنگام ِ ورود به کلاس درس، با جمع دوستانت برایم دست می زدید و شعر می خواندید و به بهانه کیک بریدن و پایکوبی یک جلسه از کلاس را هوشمندانه به تعطیلی می کشاندی.
آری دلم تنگ است، برای فوتکردن کیک، عکس یادگاری با کیک گرفتن و بریدنکیک. همه آن روزها جزو بهترین روزهای زندگیمان بوده و است و حالا من و تو از فاصله ای دور در قالب یک گروه از هم حس می گیریم و فهمیدنو فهمانده شدن را می آموزیم و آموزش می دهیم.
شرایط بسیار سخت است اما ما از کوه هم محکم تریم. هم تو می دانی و هم من که در دلمان آرزو داریم ای کاش بِشَوَد یک بار دیگر کنار هم جمع شویم و اینبار قدر تک تک لحظه هایمان را با جان و دل پاس بداریم که نهتو غُر بزنی و نه من نمره منفی بِدَهم.
آموزگار*
ارسال دیدگاه