روایت شیرین زندگی زوج مازندرانی؛ اسم همسرم را قرعهکشی کردم
تهران (پانا) - شانزدهمین برنامه «دعوت» میزبان زوج سالمند و شیرین اهل مازندران الله ذبیحپور و راضیه اتفاقی بود که سالها (۵۰سال) با علاقه کنار هم زندگی کردهاند.
پدر مهربان قصه شب گذشته در ابتدا داستان آشنا شدن با همسرش را تعریف کرد و گفت: در دوران نوجوانی و قبل از اینکه سربازی بروم همسرم همراه سه چهار دختر دیگ برای کار به صحرا میرفتند و من همیشه از کنار آنها رد میشدم اما هیچکدام از آنها من را تحویل نمیگرفتند بعد از مدتی به سربازی رفتم. دوران آموزشی سربازیام در عجب شیر بود و بعد به کرمانشاه اعزام شدم زمانی که در کرمانشاه بودم برای پدرم نامه نوشتم و به او گفتم قصد ازدواج دارم او هم نام چند دختر را در جواب نامه در پاکت گذاشت و برای من فرستاد آن زمان نگفته بودم که همسرم را دوست دارم اسامی دخترانی که پدرم فرستاده بود را داخل کلاه سربازیام گذاشتم و قرعهکشی کردم که اتفاقا اسم همسرم بیرون آمد. پدر و مادرم در غیاب من به خواستگاری رفتند اما خانواده همسرم قبول نکردند و گفتند باید پسر باشد بالاخره مرخصی گرفتم به همراه خانواده به خواستگاری رفتیم.
مادر هم در ادامه گفت: همیشه با دوچرخه او را میدیدم که دنبال من میآمد اما به او محل نمیگذاشتم؛ موضوع را به پدرم هم گفتم حتی یک روز به مادرش گفتم چرا من را رها نمیکند او هم در جواب گفت: تو را دوست دارد! زمانی که به خواستگاری آمدند گفتم او را دوست ندارم سرانجام من را راضی کردند؛مهریهام ده هزار تومان بود.
در این بخش حجت الاسلام برمایی از خانم پرسید بعد از گذشت این همه سال بچههایت را بیشتر دوست داری یا حاج آقا را خانم گفت: دوست داشتن بچهها به جای خود اما الان حاج آقا را بیشتر دوست دارم اخلاق او بینظیر است از او راضی هستم خدا از او راضی باشد به جوانها میگویم از ما یاد بگیرند همدیگر را دوست داشته باشند همه چیز را ساده بگیرند.
پدر افزود: ما سال ۱۳۵۱ ازدواج کردیم کارمند وزارت دارایی بودم و ۳۵ سال خدمت کردم. زمان ما دوران نامزدی بسیار سخت بود خدا نکند که دو برادر خانم هم داشته باشی؛ قبل از عقد حق نداشتیم یکدیگر را ببینیم اما امروز خیلی تغییر کرده است زمان ما خجالت میکشیدیم بگوییم قصد ازدواج داریم اما الان ازدواجها تلفنی شده است. ما خیلی اهل قهر نیستیم حداکثر ۱ ساعت و خانم هم حداکثر یک روز البته این یک روز قهر هم یک بار اتفاق افتاده است.
در این بخش حاج آقا برمایی از پدر درخواست کرد آوازی مازندرانی بخواند او هم برای لحظاتی با آواز مازندرانی فضا را تغییر داد.
در این بخش فرزندان و نوههای این زوج شیرین وارد استودیو شدند؛ مادر گفت: من نه نوه دارم فرقی بین آنها وجود ندارد؛ من و همسرم به وسیله موتور همهجا میرویم سرمایه من همسرم بچههایم و نوههایم هستند. ما هرگز وارد دعواها و مسایل زندگی فرزندانمان نمیشویم.
در بخش دیگر خانم گفت: من چند سالی با مادرشوهرم زندگی کردم زندگی را گذراندیم دیگران درباره زندگی ما میگویند چقدر اقبال دارند.
قاب پایانی «دعوت» با ابراز محبت این زوج سالمند به یکدیگر همراه بود؛ مادر دعا کرد امیدوارم خداوند به همسرم عمر باعزت بدهد تا در کنار ما باشد و خطاب به همسرش گفت: دوستت دارم.
ویژهبرنامه «دعوت» به تهیهکنندگی و کارگردانی مجتبی کشاورز، سردبیری محیا اسناوندی و حضور حجتالاسلام محمد برمایی کارشناس خانواده کاری از گروه اجتماعی شبکه یک سیما است که امسال با حفظ رسالت ذاتی خود یعنی پرداختن به مبحث مهم خانواده و با رویکرد اصلی نگاه ویژه به خاندان و بزرگ خاندان ایرانی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز ساعت ۱۹:۱۵ پخش میشود.
ارسال دیدگاه