سحر شیخی*
سال نو، اندیشه نو
ملارد(پانا)- بهار آمده و زمین مرده زنده شده، به شکرانه این زندگی دوباره، تو هم حیاتی دوباره به افکارت ببخش.
از پنجره به بیرون نگاه کن، درختان برهنه، تن پوشی از جنس شکوفه بر تن کردهاند و خاک طراوت را فریاد میزند.
دشتها سبز شده و بوی بهار، بوی تازه شدن و زندگی همه جا پیچیده، برخیز و به روزگارت، رنگی تازه بزن، برخیز و کاری جدید را شروع کن.
باور کن وجود تو زمینی است که هر چه بکاری، ده برابرش را با برکت به تو بر میگرداند، تو معدن خیر، برکت و انسانیت هستی، بگذار الماس وجودت، چشم همه را خیره کند.
تو انسانی، کسی که اشرف مخلوقات می نامندش، دست همسایهات را در این سال نو بفشار، سفرهاش را سفره خودت بدان و کودکش را کودک خودت.
هر سال این تنها لباست نیست که نو میشود، افکارت را تازه کن.
اندیشه نو هدیه بهار است، این که باور کنی پس از هر سردی و سختی، بهار است و عشق میآید. این که بپذیری همه آدمها اشتباه میکنند و هر چند مدت یک بار باید در عقاید و افکارت، تجدیدنظر کنی، تو اشرف مخلوقاتی، با زمین، با حیوانات و با همنوعانت مهربان باش.
مهربانی جزیی از وجود توست، کافی است به درونت نگاه کنی و بهار وجودت را ببینی، آن وقت است که رستاخیز بهار را در خودت میبینی.
سال نو ، عطر بهار و اندیشه نو و پاک، این همه چیزی است که برای تازه شدن لازم داری، گرد و غبار کینه را از قلبت بتکان، برخیز و لبخند بزن.
برای همه خوب بخواه و خودخواهی را از ضمیرت پاک کن، آن وقت است که قلبت شکوفه می زند و این یعنی تحویل حال و انقلاب قلب، سال نو مبارک
ارسال دیدگاه