قصاص هنگام جنایت
تهران (پانا) - «نه سلاح سرده، نه گرم، نه دود میکنه، نه شعله داره اما میسوزونه.» قصاص هنگام جنایت داستان زندگی الهه و مادر اوست. اما این نمایش تنها قصه زندگی آنها نیست، قصه زندگی همه آنهایی است که اسید زندگیشان را آب کرد و تغییر داد. اسید نه تنها حفرههایی پاک نشدنی روی صورت قربانیان میگذارد ،که مغاکهایی عمیق در روح و روان آنها حفر میکند. میخواهند مردم بدانند که آنها با همه دردهایشان همچنان زندهاند و با صورتی سوخته میتوانند کنار دیگران زندگی کنند.
بهگزارش ایران، نمایش «قصاص هنگام جنایت» با هنرنمایی سه قربانی اسید پاشی روز دهم اسفند ماه روی صحنه رفت و اجرای آن با رعایت پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاری اجتماعی تا بیست و هشتم همین ماه ادامه دارد.
محسن مرتضوی، عضو هیأت مدیره انجمن حمایت از قربانیان اسید پاشی یکی از بازیگران این نمایش است. او خود چند سال پیش قربانی اسید پاشی یکی از همکارانش شد؛ حادثهای که برای همیشه مسیر زندگی او را عوض کرد. محسن در این تئاتر نقش نیما را بازی میکند. او از تجربههای نابی که از بازی در این نمایش به دست آورده میگوید: «تمرین را پارسال شروع کردیم و اصلاً قرار نبود کارمان به اجرا برسد. قرار بود این تمرین کارگاهی باشد برای خودباوری و بچهها تنها با شرکت در آن حالشان خوب شود و از انزوا دربیایند. ۱۵ نفر از بچهها برای شرکت در این کارگاه که بههمت انجمن برگزار شد ثبتنام کردند، تمرین واقعاً مؤثری بود. قبل از کارهمه ما از زندگی قبلی میگفتیم و با این داستانها میخندیدیم و گریه میکردیم ،بعد ورزش میکردیم و تست بازیگری میدادیم و کتاب میخواندیم و روی تلفظ حروف کار میکردیم. خیلی اوقات بچهها به خاطر سوختگی در ناحیه بینی و دهان نمیتوانستند برخی حروف را خوب تلفظ کنند. بههرحال تمرین سختی بود مثلاً من فهمیدم یکی از حروف را اصلاً نمیتوانم به زبان بیاورم یعنی خیلی از مشکلات را موقع تمرین فهمیدیم و رویش کار کردیم تا اینکه
آقای رحیمی کارگردان تئاتر، متنی را پیشنهاد داد که تمرین روی آن را شروع کردیم.»
بچهها با متن نمایش کم کم آشنا شدند و قرار شد تئاتر چهار شخصیت اصلی داشته باشد. نیما، الهه، آرزو و معصومه. بچهها میدانستند این نمایش داستان زندگی آنها نیست اما چرا هر تکه حالشان را دگرگون میکرد؟ چرا هر قسمت برایشان آشنا بود؟ انگار بخشی از زندگی خودشان. خیلی وقتها بچهها با این متن گریه و آنقدر تمرین کردند که در نهایت از میانشان چهار بازیگر اصلی انتخاب شد. سه نفر از قربانیان اسیدپاشی نقشهای اصلی را برعهده گرفتند. محسن مرتضوی نیما شد، الهام سلطانی الهه و مریم زمانی نقش معصومه را برعهده گرفت و نقش آرزو را بازیگری بهصورت افتخاری بازی کرد.
محسن میگوید: «در این یک سال هفتهای دو سه جلسه تمرین کردیم. با همه سختیهایی که داشتیم بالاخره در نقشها جا افتادیم بویژه نقش من که خیلی سخت بود. من نقش یک اسید پاش را داشتم و این برای من که قربانی اسیدپاشیام واقعاً سخت بود، چراکه دقیقاً نقطه مقابل روحیات من بود. من اصلاً روحیات نیما را ندارم. واقعاً چطور کسی میتواند روی دیگران اسید بپاشد؟ هنوزهم با خودم میگویم کاش نیما اسید نمیپاشید. کاش تصمیم دیگری میگرفت اما انتخاب نیمای نمایش ما اسید بود.
من امیدوارم همه این کارها موجب شود بچههای قربانی از خانه بیرون بیایند و از این که صورتشان دیده میشود، نترسند. ما یک وقتهایی بهخاطر صورتمان از طرف مردم قضاوت میشویم؛ یک وقتهایی باعث ترس یا شکرگزاریشان میشویم اما ما نباید از همه اینها بترسیم. دعا میکنم با اجرای این تئاتر یک نفر کمتر قربانی اسیدپاشی شود. ما میخواهیم با این کار صدایمان را به مردم برسانیم و بگوییم ما هستیم و زندگی میکنیم و هویت داریم و هنوز شهروندیم. امیدواریم از این به بعد کسی در انجمن ما را نزند و همگی به فهمی برسیم که بتوانیم مشکلات را با گفتوگو حل کنیم نه با اسید یا هر خشونت دیگری.»
الهام سلطانی بازیگر نقش الهه در دنیای واقعی دو سال پیش قربانی اسیدپاشی همسر سابقش شد. او میگوید: «بازی کردن نقشی که در زندگی خودمان اتفاق افتاده حس و حال عجیبی دارد. اولین بار که متن بعد از چند ماه تکمیل شد و قسمتهای نهایی اش را که اوج کار بود میخواندیم همه گریه میکردیم. الان در اجرا هم آن دیالوگها خیلی تأثیرگذار است. اوایل اجرا از الان سختتر بود؛ اینکه بخواهیم دائم داستانی را مرور کنیم که خیلی شبیه داستان زندگی خودمان است. بویژه برای من که این داستان خیلی شبیه داستان زندگی خودم است. کسی که قربانی این اتفاق شده تلاش میکند در زندگی واقعی حس و حال آن لحظه را فراموش کند. اما با اجرای این نقش ما دائم مجبور بودیم به گذشته و حال و هوایش برگردیم، همه اینها برای من سخت بود. من یکی از کسانی بودم که با نقشم هم مشکل داشتم انگار میخواستم عدالتی را که خودم در زندگی واقعی به آن نرسیدهام الهه در دنیای نمایش ببیند و حس کند اما بعد فهمیدم تئاتر ماهیت خودش را دارد و نباید آن را با زندگی واقعی قیاس کنم. قسمت سخت دیگرماجرا هم این بود که ما نباید چیزی را به مخاطب القاء میکردیم؛ یعنی ما باید از روزهای خوب شروع میکردیم و با حس خوب به روزهای تلخ و احساس تلخ میرسیدیم و چون هیچکدام کاراصلیمان تئاتر نبود دشوار بود. اما مدام در تمرینها بهتر شدیم و سعی کردیم با اتفاقی که در عالم واقع برایمان افتاده با نقشی که داریم فاصله بگیریم.»
الهام امیدوار است که مردم با دیدن این نمایش متوجه شوند آدم هایی هستند که در این جامعه این اتفاق تلخ برایشان افتاده، چون خیلی از مردم حتی از این اتفاقها بیخبرند و نمیدانند انجمن قربانیان اسیدپاشی ۱۵۰ عضو دارد و همچنان هر سال تعداد زیادی، قربانی این اتفاق میشوند و تعدادی هم به اعضای انجمن میپیوندند و خیلیها هم با شرایط سخت زندگی میکنند و با سختیهای این حادثه تلخ روزگار میگذرانند. شاید بعد از دیدن این نمایش مردم به آنها فکر کنند و اینکه چطور زندگی میکنند. شاید این اتفاق باعث شد آدم هایی مثل او دوباره به جامعه برگردند و مشکلاتشان دیده و حرفشان شنیده شود.
جواد رحیمی، کارگردان این نمایش میگوید: «اولین بار که قصه بچهها و دغدغههایشان را شنیدم متوجه شدم دوست دارند دیده شوند. از آنها خواستیم کارگاهی در انجمن بگذاریم تا علاقهمندان به بازیگری در آن شرکت کنند. ۱۰ نفری اعلام آمادگی کردند. اول با قصهنویسی و داستاننویسی شروع کردیم. بعد سراغ تمرینهای بازیگری، بدن و بیان رفتیم. بعد از گذشت مدتی برخی از بچهها از ما جدا شدند. در نهایت قصهای نوشتم و داستانی که نمیخواستم دقیقاً قصه زندگی خود آنها باشد تا کمتر ناراحتشان کند. سبک کار رئالیستی و واقعگرایانه است؛ قصه زنی که توسط همسر سابقش اسید پاشی میشود اما در همین حین مادرهم مورد حمله قرار میگیرد. داستان جوری است که مشخص نکردیم مقصر کیست و بیشتر یک نقد اجتماعی است.»
به گفته رحیمی در روزهای تمرین حال بچهها خوب بود؛ میخندیدند و خوشحال بودند. سختیهایی هم بود که او نمیتوانست به شکلی حرفهای کار کند؛ چراکه با علاقه مندانی تمرین میکرد که اغلب در زندگی حتی تئاتر هم ندیده بودند.
رحیمی تأکید میکند: «خیلیها حتی نمیدانند چنین فجایعی در جامعه رخ میدهد و کسی به فکر آنهایی که قربانی این خشونت شدهاند، نیست. مردم با این دست کارها بیشتر با قربانیان اسیدپاشی آشنا میشوند.»
این نمایش برای اولین بار در جشنواره تئاتر استان تهران اجرا شد. قربانیان اسید پاشی امیدوارند با اجرای این نمایش دوباره به جامعه بازگردند و تعداد بیشتری از مردم بدانند که آنها هنوز هستند، آنها تأکید میکنند که اسید جسمشان را سوزانده اما نتوانسته ناامیدشان کند.
ارسال دیدگاه