بازگشت به زندگی روستایی
تهران (پانا) - همه او را با بقچههای ایرانی دنیای رنگارنگ عروسکها میشناسند. اما او خود را یک دغدغهمند فرهنگ و هویت ایرانی معرفی میکند؛ کسی که دوست دارد با بازآفرینی فرهنگ ایران زیباییهای مناطق مختلف کشور را به همه نشان دهد. او با تلاش در این راه میکوشد تا زمین کمی بیشتر زنده بماند.
بهگزارش شهروند، نامش «افسانه احسانی» است. ۴۷ساله است، سرزنده و شاداب. ارمغانش برای روستاهای دورافتاده و مردمانش همین سرزندگی و لبخندی است که به همراه دارد. او کسی است که با غبارگیری صندوقچههای قدیمی مادربزرگها سرمایههای ارزشمند فرهنگی و بومی را دوباره به دل زندگی این نسل آورده و با تقویت آنها کوشیده تا خسارت زندگی آدمها به زمین و طبیعت کمتر شود.
زمینی که در آن زندگی میکنیم، طبیعت، و حتی آسمان و هوا روزگار خوشی ندارند. تداوم این وضعیت، زندگی انسان روی کرهزمین را به خطر انداخته است. اساتید کلاسهای درس «افسانه احسانی» مدام از این خطرها حرف میزدند. نگرانی او برای کرهزمین از همین روزها آغاز شد: «از خودم میپرسیدم من برای کمک به زمین چه کاری میتوانم انجام دهم؟ بعدها کمکم متوجه شدم علت اصلی این دغدغه رفتار انسانها و بهرهبرداری بیش از حد آنها از منابع طبیعی است. تصمیم گرفتم با جوامع انسانی به گفتوگو در اینباره بپردازم، اما متوجه شدم ساکنان مناطق مختلف کشور به خاطر تأمین هزینههای زندگی دست به قطعکردن درختان میزنند، یا اراضی کشاورزی و گونههای جانوری را از بین میبرند. همه این اتفاقات در شرایطی رخ میداد که بومیهای مناطق مختلف سرمایههای درآمدزایی را که زمانی با فرهنگ بومیشان گره خورده بود، فراموش کردهاند. صنایع دستی میتوانست آنها را از مخمصههای اقتصادی نجات دهد. اما چون این محصولات بازار فروش خوبی نداشت، به سمت تخریب منابع طبیعی و استفاده بیش از حد از آن رفتند.»
افسانه بعد از تحقیقات گسترده متوجه میشود که حفظ منابع طبیعی بدون توجه به جنبههای فرهنگی امکانپذیر نیست: «در دهه۷۰ بود که با یکی از اساتید دانشگاه برای شناسایی گوزنهای زرد ایرانی راهی پناهگاه حیات وحش سمسکنده مازندران شدیم. در این سفر با چالشهایی که بین مردم و حافظان محیطزیست وجود دارد، آشنا شدم. مردمی که معتقد بودند طرحهای حفاظتی دامنه بهرهبرداری آنها از منابع طبیعی را کم میکند و اقتصاد زندگیشان را تحتتأثیر قرار میدهد. سال ۸۰ در سفر دیگری با مفهوم اکوتوریسمآشنا شدم. سفری که در آن کارشناسان حوزه اکوتوریسم از گردشگران بومی و غیربومی دعوت میکردند با حضور در مناطق بکر و طبیعی، بستر منفعترسانی و اجرای طرحهای توسعهمحور را در این مناطق فراهم کنند.»
فعالیتهای اکوتوریسمی به دلش مینشیند، تا جایی که با همسرش در سال ۸۴ موسسه «آوای طبیعت پایدار» را راهاندازی میکنند. احسانی میگوید: «گروههای مختلف گردشگران را برای ارتقای آگاهی و ارزشهای فرهنگی و طبیعی ایران به مناطق جذاب و دیدنی میبردیم. در این سفرها بود که متوجه شدم بومیهای مناطق برای کسب درآمد از محل حضور گردشگران دست به فروش محصولات چینی میزنند. محصولاتی که رنگ و بوی مناطق زیبای ایران را نداشت، درحالی که هرکدام از مناطق ما پر از سرمایههای فرهنگی و ارزشمند است. این شد که به فکر احیای فرهنگ بومی مناطق افتادم. از صنایع دستیشان گرفته تا قصههای قدیمی و محصولات بومی آنها استفاده کردم. این تنها راهی بود که میتوانستم با آن به دغدغههای چندساله خودم در حوزه کمک به حیات در زمین هم پایان بدهم.»
بقچههای زیبای ایرانی
همین اندیشهها باعث شد تا طرح بقچه ایرانی را استارت بزند: «بقچه ایرانی در واقع در برگیرنده مجموعه صنایع دستی و خاطرههای نسلهای گذشته و امروز هر منطقه است. ما با فراخوانی به تمام روستاها و مناطق ایران، خواستیم تا مادربزرگها و مادران وسایل قدیمی، عروسکهای قدیمی و تمامی اشیایی که در گذشتههای دور با آنها خاطره دارند را برای ما ارسال کنند. وقتی با بقچهها روبهرو شدیم، دنیایی از رنگها و زیباییها را دیدیم که هر کدامشان راوی قصهای شنیدنی بودند.»
افسانه کمر همت را برای نجات زمین آن هم با بازآفرینی هنرهای دستی مادران و پدران این سرزمین بست: « آذرماه ۸۴ در پایان یکی از دورههای آموزشی که در خوزستان برگزار کردیم، بانویی، عروسکی زیبا و سنتی منطقه را برای اولینبار به من هدیه کرد. نام عروسک لیلی بازبازک بود. یک عروسک پارچهای با جذابیتهای خاص خودش. هر چند اهالی روستا معتقد بودند کسی به اندازه من از گرفتن این عروسک تا به حال خوشحال نشده است، اما همین عروسک فصل جدیدی از فعالیتهای ما را رقم زد. با خودم فکر کردم از این هدیه باید به نفع تمام زنان روستایی ایران استفاده کنم. به خاطر همین در پروژه قشم که در منطقه حاضر شدیم، از زنان خواستم عروسکهای بومی خود را تولید و آنها را در یک جشنواره عروسکی عرضه کنند. عروسکها یکییکی آماده شد و ما اولین و زیباترین جشنواره عروسکی قشم را با مشارکت بانوان روستاهای قشم برگزار کردیم. این جشنواره بهشدت مورد استقبال همه قرار گرفت و تا به امروز ادامه پیدا کرد، تا جایی که امروز موفق شدیم ۷هزار و۵۰۰ عروسک خراسان جنوبی را به سفارش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آماده کنیم عروسک های بومی هر سال در جشنواره ملی اسباب بازی حضور دارند.»
بومگردی در ایران
افسانه امروز روستا به روستا میچرخد. او با تقویت خودباوری زنان و تلاش در جهت بازآفرینی فرهنگهای بومی منطقه میکوشد تا چرخ اقتصاد روستاها را به چرخش دربیاورد؛ حرکتی با تکیه بر پیشینه فرهنگی آنها نه با تخریب منابع طبیعی زمین: «خوشبختانه اقدامات خوبی در استانهای هرمزگان، چهارمحالوبختیاری، قزوین، خراسان، کرمان و گلستان انجام دادیم و به مردم این مناطق یادآوری کردیم با تکیه بر سرمایههای فرهنگی و هنری خود به خودباوری برسند. به جای اینکه درختان بلوط را قطع کنند و زغال درست کنند، عروسکهای بومیشان را به فروش برسانند. بستر این کار را از طریق عرضه در بازارهای فضای مجازی، حضور توریستها در مناطق و… دنبال کردیم.»
افسانه برای تقویت باورهای ایرانی تنها به بازآفرینی صنایع دستی آنها اکتفا نکرد، بلکه با تمرکز بر بازآفرینی بناهای تاریخی و ارزشمند هر منطقه تلاش میکند تا مردم را در حوزه اکوتوریسم مشارکت دهد: «کشور ما کشوری با پیشینه غنی در معماری سنتی است. خانههای سنتی این روزها مأمن امنی برای توریستهایی است که میخواهند فارغ از هیاهوی زندگی شهری چند روزی را در آرامش سپری کنند. سرمایه ارزشمندی که شاید خیلی از بومیهای مناطق مختلف به آن واقف نبودند. برای مثال میتوان به مناطق کپرنشین اشاره کرد. کپرهایی که این روزها بهعنوان نماد فقر معرفی میشوند، کهنترین سکونتگاههای ایران هستند که میتوانند با تبدیل به هتلهای کپری نقش موثری در حوزه بومگردی داشته باشند. ضمن اینکه در تقویت اقتصاد بومی هم میتوانند نقش موثری داشته باشند. ما در این حوزهها وارد شدیم و برای روستاییان دورههای آموزشی برگزار کردیم. اگر مردم به این سمت و سو بیایند، قطعا خود به محافظان محیطزیست و نگهبانان طبیعت تبدیل میشوند تا از سرمایههای ارزشمند طبیعیشان در راستای حفظ منابع کسب درآمدشان دفاع کنند.»
افسانه خودش هم در این مسیر گام برداشته است. او خانهای قدیمی با ارزش تاریخی در قزوین خریداری کرده که به خانه ۱۳۸ معروف است. قرار است این خانه را در راستای فعالیتهای اکوتوریسمی به کار بگیرد: «دوست دارم در این خانه میزبان مادربزرگهایی باشم که با لهجههای شیرین محلی قصههای بومی را برای بچهها روایت میکنند. گویشهای بومی ما برای گردشگران جذابیتهای بسیاری دارند و شنیدن قصههای قدیمی با این گویشهای شیرین قطعا میتواند با بازخوردهای مثبت همراه باشد.»
ارسال دیدگاه