روایت شرور عاشق قدرتنمایی
تهران (پانا) - خالکوبیهای عجیبی دارد. چشمانش را که میبندد عبارت «شب بخیر» نمایان میشود. برای چندمین بار است که دستگیر میشود.
بهگزارش شهروند، با خونسردی کامل همراه دوست و همدستش به تمام سوالات پاسخ میدهد و به درگیریها و دعواهایش افتخار میکند. روبهرویش انواع و اقسام قمه، چاقو و سلاح کشنده است. از قدرتنمایی سیر نمیشود. در فضای مجازی کری میخواند، بعد هم این کریخوانیها به دعوا در خیابان ختم میشود. میخواهد بگوید که نفر اول محلهشان است. صابر بارها به خاطر دعوا دستگیر و روانه زندان شده است. اما باز هم نمیخواهد در مقابل بچهمحلهایشان کم بیاورد. گاهی رفاقتی میرود و دعوا میکند، گاهی هم پول میگیرد تا فردی را ادب کند.
کریخوانی مجازی
صابر حالا در حیاط پلیس پیشگیری پایتخت دستبند به دست ایستاده است. او از سوی مأموران کلانتری ۱۴۹ امامزاده حسن، هنگام تخریب و قدرتنمایی دستگیر شد. این مرد ۲۹ساله درباره زندگی پرماجرایش میگوید: «من کاری با بقیه ندارم. آنها هستند که باعث میشوند سراغشان بروم و دعوا کنم. چند وقت پیش یکی از بچهمحلهایمان که از قبل او را میشناختم، در استوری اینستاگرام به من و رفیقم توهین کرد. بهطور مستقیم اسم ما را نیاورده بود، ولی متنی که نوشته بود، کاملا به ما مربوط میشد. از قبل به خاطر مسائل مالی با هم اختلاف داشتیم. وقتی استوریاش را دیدم، طاقت نیاوردم و با دوستم سراغش رفتیم. اول با او تماس گرفتم و گفتم این جملهات به من مربوط میشود. خیلی صریح و واضح گفت که منظورش من بودهام، برای همین با او قرار گذاشتیم و سراغش رفتیم.»
سه زخمی در یک درگیری
دوست صابر ادامه ماجرا را تعریف میکند و میگوید: «اختلاف حساب داشتیم. مشکلمان به خاطر پول بود، ولی در این حد نبود که او بخواهد به ما توهین کند، آن هم در فضایمجازی؛ من و صابر اینطور توهینها را نمیتوانیم تحمل کنیم. وقتی با او تماس گرفتیم و تأیید کرد که منظورش به ما بوده، دیگر تاب نیاوردیم. با قمه به سراغش رفتیم. البته خودش هم کری میخواند و با ما قرار گذاشت. آنها ۶ نفر بودند، ما دو نفر. با این حال، کتکشان زدیم. سه نفر آنها زخمی شدند و حالا هم در بیمارستان بستری هستند.»
عاشق قدرتنمایی هستم
همه دوست دارند عطر و کتاب هدیه بگیرند، ولی صابر عاشق قمه است. کلکسیونی از قمههای مختلف دارد که همه را از دوستانش هدیه گرفته است.
قمههایی که در رنگهای مختلف به صورت دستی ساخته شده است: «مثلا فردی کتابخوان است، برای همین دوست دارد که بهعنوان هدیه برای او کتب بخرند، اما من عاشق قمه هستم و طرحها و رنگهای مختلفش را دارم، برای همین دوستان و اطرافیانم هم همیشه به من قمه هدیه میدهند. البته همه آنها را برای دعوا استفاده نمیکنم. اگر پیش بیاید دعوا میکنم. مثلا گاهی اوقات رفاقتی به دعوا میروم، یعنی به خاطر دوستم میروم و دعوا میکنم. گاهی اوقات هم به من پول میدهند و میگویند برو و فلانی را ادب کن. چون چندین بار دعوا کردهام، کاملا حرفهای هستم. مثلا میدانم که با قمه یا چاقو به کجا ضربه بزنم که فوت نشود یا آسیب بسیار جدی نبیند. در حدی زخمی میکنم که او را بترسانم یا ادب کنم. از نوجوانی دوست داشتم همه از من حساب ببرند. قدرتنمایی را دوست داشتم. خودم در نمایشگاه ماشین کار میکنم. زن و بچه هم دارم، ولی اصلا در خانه قدرتنمایی نمیکنم. عاشق زن و بچهام هستم و به آنها احترام میگذارم، ولی در بیرون از خانه دوست دارم همه از من حساب ببرند.»
ارسال دیدگاه