مهدی شفیعی*
در فقدان آرامش ناآرامترین منطقه جهان
حالا که یکسال از آن بامداد گذشت، از صبح سیزدهمین روز دی ماهی که جهان در بهت حمله راکتی به فرودگاه بغداد فرو رفت، از خبری که میگفت فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در سالهای جنگ، سازماندهنده نیروهای حزبالله در جنگ ۳۳ روزه لبنان و فرمانده نیروی قدس سپاه در ۶۳ سالگی به شهادت رسید، گویاتر میتوان به روح بلند و تنفذ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی پی برد؛ سرداری که فروتنانه خود را سرباز وطن نامیده بود و در همه این سالها برای آرامش ناآرامترین منطقه جهان کوشید.
حالا که یکسال از آن جنایت گذشت، آمر آن به آمریت خود اعتراف کرد، بر نظام حقوقی بینالمللی لکه سیاهی گذاشت و با سرافکندگی در وضعیتی عبرت آموز برای همه صاحبان قدرت در حال ترک جایگاه خویش است.
حالا که یکسال از شهادت آن مرد مخلص گذشت، به مرور حساسیتهای مربوط به رعایت قواعد امنیتی کمتر شده و از رشادتها و تواناییها و هوشمندیهای آن سردار علی الخصوص در سالهای اخیر و در نبرد با تکفیریهای منطقه بیشتر میخوانیم، میبینیم و میشنویم و تأسف و حسرتمان از نبودش بیشتر و بیشتر میشود.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرزند ۸ساله مقاومت در جنگ تحمیلی عراق بر ایران است. جنگی که در آن دستهای پلید و پنهان به امید فروش تسلیحات و غارت منابع سرزمینی و ایفای نقش کدخدایی در خاورمیانه بوده و برای دستیابی به آن از یکدیگر سبقت میگرفتند.
حضور در این عرصه، از سردار ایرانی نابغهای نظامی و نخبهای ضد تروریسم خلق کرده بود. اشراف اطلاعاتی و نقش هدایتگر نظامی و رویکردهای امنیت آفرین قاسم سلیمانی، دلیلی میتوانست باشد که تمام توان ارتباطی، جاسوسی و عملیاتی حاضر در منطقه بر ترور او تمرکز کنند و کوشیدند تصویری واژگونه از کهنه سربازی که به صلح و صلاح منطقه میاندیشید، بیافرینند.
رؤیای باطلی که ناکام ماند و از قاسم، «قاصم الجبارین» ساخت. او به منجی محبوب مردمانی بدل شد که با دیدنش دست به سینه میگذاشتند و در شهادتش دست به سر میکوفتند.
اما آنچه از سردار حاج قاسم میتواند بیش از پیش و در نبودش بهعنوان یادگارش به کار امروز جامعه ما بیاید، منش اوست. مدرسه سلیمانی، نه مدرسه جنگ که مدرسه خدمت و خلوص بود. آن مرد مخلص رویکردی را پیش گرفته بود که در سایه توانمندیها و هوشمندیهای نظامیاش در زمان حیات بهعنوان مرد میدان صلح و آرامش در خارج و مدارا و اتحاد در داخل شناخته شد. رویکردی مبنی بر همگرایی نسلهای مختلف با سلایق متفاوت در جامعه متکثر امروز ایران. این رویکرد نشان دیگری از هوشمندی مبتنی بر اخلاص او بود. هم او بود که جوانان این کشور را فرزندان یک خانواده میدید، که اختلاف دارند و متفاوتند با هم. اما هرچه هستند، فرزندان خانواده هستند، فرزندان ما هستند. چه باشکوه؛ این نگاه مردی است که لباس رزم بر تن داشت، که سلاح در دست داشت. او این چنین بود. نگاهش عمیق بود و پرمهر. او یادگاری از شهدای هشت سال دفاع مقدس بود که مخلصانه و فروتنانه جان در کف گذاشتند برای دفاع از مام میهن؛ از چهارگوشه این مرز پرگهر، از مردمانی که شاید چون او نمیاندیشیدند و نمیزیستند، اما این شهیدان خود را برای آرامش و آسایش آنان و نسلهای بعدیشان فدا کردند. نسل جوانی که
همت و باکری و خرازی و زینالدین و…را ندیده بود اما آنان را در وجود پاک و بیآلایش سردار سلیمانی درک کرد.
چه مهمتر از چنین نگاهی و چه ضروریتر از چنین افقی برای امروز ما. برای ایران ما که بیشتر از همه وقت، نیاز داریم به با هم بودن و همدل بودن برایگذار از این ایام سخت.
*مدیرعامل مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران
منبع: ایران
ارسال دیدگاه