گفتوگو با یلدا جبلی و فردین خلعتبری :
«جمشیدیه» از خشونت و ضربه آن به اخلاق میگوید
تهران (پانا) - «جمشیدیه» دومین تجربه بلند سینمایی یلدا جبلی است. فیلم اول این کارگردان «داره صبح میشه» در سیوسومین دوره فیلم فجر کاندیدای بهترین فیلم بخش «هنر و تجربه» شد و سال 93 در همین گروه به اکران رسید.
بهگزارش ایران، «جمشیدیه» مضمونی اجتماعی دارد و به موضوع حساس و مهم خشونتهای کلامی و عواقبت آن در جامعه میپردازد. جبلی با دستمایه قراردادن این موضوع، نشان میدهد که چگونه یک دعوای بهظاهر ساده خیابانی، فحشها و بد و بیراهههایی که این روزها از خیابانها تا ورزشگاهها تسری یافته میتواند عواقب جبران ناپدیزی داشته باشد و زندگیها را به نابودی بکشاند. «جمشیدیه» فیلم پر بازیگری است. سارا بهرامی و حامد کمیلی پس از فیلم «ایتالیا، ایتالیا» این بار در قالب یک فیلم در ژانر حادثهای در کنار هم قرار گرفتهاند. پانتهآ پناهیها بهعنوان نقش مکمل زن بازی تأثیرگذاری در فیلم دارد. در کنار او سعید چنگیزیان، ستاره پسیانی و ندا جبرائیلی حضور دارند. از نکات جالب توجه حضور کیومرث پوراحمد و بهرام عظیمی در گروه بازیگران است. این فیلم که در بخش مسابقه سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت این روزها در پلتفرمهای نماوا و فیلیمو بهصورت آنلاین اکران میشود. بههمین بهانه با یلدا جبلی (فیلمنامهنویس، کارگردان و تدوینگر) و فردین خلعتبری (آهنگساز، فیلمنامهنویس و طراح صحنه) درباره «جمشیدیه» به گفتوگو نشستهایم.
چهار سال اختلاف بین فیلم اول و دومتان نشان میدهد که برای رسیدن به فیلم دلخواهتان صبر کردهاید. کدام وجه قصه «جمشیدیه» شما را جذب کرد تا در فیلمنامه بپرورانید و جلوی دوربین ببرید؛ دو راهی برای گفتن یا نگفتن حقیقت، عواقب بیاخلاقی در جامعه و تعرض زبانی و خشونت، چرخش ناگهانی روایت یک اتفاق و ....
یلدا جبلی: بخشی از این فاصله چهارساله به این برمی گردد که اول باید به قصهای برسم که از همه نظر برایم جذاب باشد آنقدر که تمام هوش و حواسم درگیرش شود و در نگاه ایدهآلتر تأثیر مثبتی هم در جهان اطرافم بگذارد و دیگر اینکه به هر حال مسیر فیلمسازی سختیها و موانع خاص خودش را دارد. چنانکه بعد از فیلم اولم قصد داشتم فیلم دیگری بسازم. فیلمنامهای که خیلی دوستش داشتم و بیشتر از یک سال از عمرم را هم پایش گذاشتم اما در نهایت متأسفانه مجوز ساخت نگرفت. در خصوص «جمشیدیه» از میان جذابیتهایی که به آن اشاره کردید نتیجه بیاخلاقی در جامعه قطعاً مسألهای است که ذهنم همیشه درگیرش بوده و هست اینکه بیاخلاقی، سقوط ارزشها و سست شدن یک جامعه از نظر فرهنگ چه بلایی میتواند بر سرش بیاورد. در کنار این چرخش ناگهان یک اتفاق هم برایم خیلی جذاب بود، اینکه یک حادثه براحتی میتواند شکل عوض کند اینکه بسیاری از اتفاق ها و تصمیمات ما انگار بر لبه تیغ حرکت میکنند که هر لحظه هر کدام میتواند از طرفی به طرف دیگر کشیده شود و آن اتفاق و به دنبالش تأثیر آن بر زندگی ما کاملاً شکل عوض کند.
در سالهای اخیر در سینمای ایران تعداد چشمگیری فیلم درباره خشونت، قتل و قصاص ساخته شده که نشان دهنده حساسیت و مسئولیتپذیری سینمای ایران است. مسلماً کار فیلمساز طرح مسأله است و یک فیلم اجتماعی قرار نیست راهکار نشان بدهد اما بهعنوان یک علاقهمند به موضوعات اجتماعی به اعتقاد شما برای حذف تمام این چیزهایی که به گفته ترانه یک آدم عادی را به قاتل تبدیل میکند، چه کار باید کرد؟
فردین خلعتبری: وظیفه ما این بود که طرح موضوع کنیم، اما برای یافتن راهکار باید سراغ جامعهشناسان و کسانی رفت که در حوزه روانشناسی اجتماعی کار کردهاند. برای این سؤال پاسخ آنها کارشناسانه و دقیقتر است.
«جمشیدیه» از تعرضی حرف میزند که ما شبانهروز در همه جا با آن مواجه هستیم. تعرض زبانی، هتاکی، فحاشی، ناسزا. اتفاقاتی ناخوشایند که از کوچه و خیابان و استادیومهای ورزشی حتی به شبکههای اجتماعی هم کشیده شده است. میزان صبر، مدارا و تحمل ما پایین است. به نظر میرسد ترانه با توجه به موقعیت خانوادگی و جایگاه اجتماعیاش از تحمل و صبوری بیشتری برخوردار باشد. یا اینکه به اعتقاد شما میزان تحمل آدمها ارتباط مستقیمی به این مؤلفهها ندارد.
جبلی: اهمیت موضوع همینجاست. جایی خطر بیشتر احساس میشود که آدمهایی از جنس ترانه هم دیگر نمیتوانند رفتاری موجه داشته باشند درواقع میشود گفت دیگر ظرفشان پر میشود. اتفاقاً این ور ماجرا ترسناک است. افرادی که ریشه فرهنگی و خانوادگی قوی و تربیتی درست با تمام شاخصههای مطلوب یک جامعه دارند قطعاً در مواجهه با اتفاقاتی مشابه قصه جمشیدیه تلاش میکنند شرایط را اصلاح کنند و در مسیر بهبود اوضاع حرکت کنند یا حداقل به رفتار و فضایی که درست نیست دامن نزنند و سکوت کنند، اما اگر این سکوت و رفتار موجه تأثیری نداشته باشد نمیشود توقع داشت، ادامه پیدا کند. متأسفانه وقتی تلاش برای اصلاح جواب ندهد و امیدی هم به بهبود نباشد، سکوت در برابر سقوط تبدیل به خشمی نهفته میشود که سر باز کردنش گاه میتواند ویرانی بهدنبال داشته باشد.
خلعتبری: اتفاقاً در ناهنجاری های اجتماعی بیشترین آسیب را کسانی میبینند که متوجه آن هستند. هدف فیلم توجیه رفتار آدمهایی از جنس ترانه نیست. هیچ حقی به کسانی که به هر شکل به این ناهنجاری دامن میزنند، نمیدهد. فیلم به طرفین دعوا پرداخته است و اگر احیاناً جانبداری حس میشود به این خاطر است که ترانه بیشترین آسیب را در این ماجرا میبیند. «جمشیدیه» از خشونت و ضربه آن به اخلاق صحبت میکند، حوادثی که هر روز تکرار میشود.
این انتقاد را میپذیرید که تک گوییهای امیر و ترانه در دادگاه تحلیل این آسیب را به رخ کشیده و این صحنهها را تبدیل به خطابه کرده است.
جبلی: دادگاههایی که معمولاً در سینمای ایران دیدهایم مربوط به نوع دیگری از مجرمان است که با شخصیت قصه ما فاصله زیادی دارند، بههمین دلیل ترانه و نوع ادبیاتش شاید متفاوت بهنظر برسد. براساس تجربه متعددی که از حضور در دادگاههای مختلف داشتیم و همچنین با استناد به برخی از آثار سینمای جهان که من و فردین خلعتبری به اتفاق دنبال کردیم، به این نتیجه رسیدیم که آدمی مثل ترانه در دادگاه این چنین صحبت میکند و میشود که قاضی در برابر خطابه شخصیتی از جنس ترانه واکنشی متفاوت نشان دهد که باعث طولانی شدن دفاعیات متهم شود.
خلعتبری: بهطور طبیعی متنی که بهعنوان عریضه برای دادگاه مینویسیم متفاوت از متن یک نامه است. باید از الفاظ رسمی استفاده کنیم. زبان دادرسی در ساحت دادگاه زبان رسمی است. کلمات و عبارات از حالت محاوره خارج میشود و ممکن است جنبه شعاری بگیرد. هر کسی بگوید من بیگناهم شعاری به نظر میرسد چون از خودش تعریف کرده اگر چه در محضر دادگاه این بیگناهی باید به اثبات برسد. وقتی جان آدمی به نتیجه محاکمه بستگی دارد و قاضی باید در مورد زندگی متهم تصمیم بگیرد گاه متهم با اصرار بر معانی کلی و فلسفی تلاش میکند خود را تبرئه کند. این شعار نیست اصرار منطقی و فلسفی است.
توجه به مفاهیمی مثل گناه، وجدان و نقش تقدیر در تعیین وضعیت جرم در فیلم که از زبان بابک، دوست وکیل امیر بیان میشود، میتوانست از نقاط قوت فیلم باشد، اما خیلی زودگذر از آن رد شدهاید.
جبلی: قصههایی از این جنس به شکلهای مختلف میتواند روایت شود و از زوایای مختلف به آن نگاه شود. کارگردان یا فیلمنامهنویس دیگر شاید با تمرکز بر زاویه دید بابک به بخشهایی دیگر از این ماجرا بپردازد اما با منطق مسیری که ما برای روایت قصه «جمشیدیه» در نظر گرفته بودیم حضور بابک و دیدگاههایی که دارد در همین حد و اندازه بود.
خلعتبری: به هر حال به این مفاهیم اشاره شده و اگر قرار بود بیش از آنچه هست به آن بپردازیم روی ریتم فیلم تأثیر میگذاشت.
در دو صحنه حرفهای شخصیتها ناتمام میماند. یک جا ترانه در بازداشت پس از اولین دیدار با همسرش به او میگوید: امیر دیشب... حرفش نیمه کاره میماند و در صحنه دادگاه هم حرفهای مادر خانواده.
جبلی: ممنون از این اشاره… البته بین این دو ناتمام ماندن تفاوت است از این جهت که یکی تصمیم کاراکتر قصه است و دیگری تصمیم فیلمساز. ترانه پس از اولین شب بازداشت روبهروی امیر نشسته است. زیر فشار ماجرایی که روی شانههای خودش و همسرش احساس میکند میخواهد از شبی که پشت سر گذاشته حرف بزند اما انگار آن شب در توصیف نمیگنجد یا حداقل کاراکتری مثل ترانه نمیتواند به زبان بیاورد بنابراین حرفهایش ناتمام میماند. ماجرای سکانس آخر و ناگفتههای پروین جور دیگریست. حرفهای او برخاسته از تار و پود روح و جان یک زن است؛ زنی که در طول قصه بخوبی او را شناختهایم قرار است برای تغییر سرنوشت زن دیگری صحبت کند که از او هم به شناخت کاملی رسیدهایم، پس به نظر میرسد با شناخت کامل از این دو زن، ناگفته ماندن تأثیر بیشتری دارد… و به سلیقه شخصی من در روایت نزدیکتر بود. در کل من این ناگفتهها را در سینما دوست دارم. شاید اگر روایت قصه اجازه میداد در جاهایی بیشتر سراغ این دست ناگفتهها میرفتم.
چرخش ناگهانی تصمیم مادر و فشاری که به فرزندانش میآورد با رئالیست فیلم همخوان نیست. آیا این مادر زجر کشیده خود را مسئول مرگ شوهرش میداند و بر این اساس مایل به قصاص ترانه نیست؟
خلعتبری: از همان دیدار اول، مادری را میبینیم که شخصیت آرامی دارد و در عین حال مبهوت است و با تردید به ماجرای مرگ شوهرش نگاه میکند؛ شوهری که عاشقانه دوستش دارد. چرخش ناگهانی نیست چون از ابتدای قصه عکسالعمل خاصی از او نمیبینیم، یک کندی در واکنش رفتاری او وجود دارد که صرفاً به خاطر شخصیتش نیست، بهتزدگی از ماجرایی است که بر سرشان آوار شده است. از همان صحنه اولین دیدار با ترانه هم پول بدهی را با تردید قبول میکند و بلافاصله میگوید ستار باید در این باره تصمیم بگیرد. در صحنه کلانتری هم مردد است در صورتی که وقتی دختر و پسرش ماجرا را میفهمند واکنش هیجانی نشان میدهند. او مادر است و نمیتواند مثل فرزندانش رفتار کند. اینجا خودش را مسئول میداند و در عین حال تردید دارد به نجات یا قصاص کسی که خودش اقرار کرده است.
کیومرث پوراحمد کارگردان و بهرام عظیمی انیمیشنساز را بهعنوان بازیگر میبینیم. چطور به این انتخابها رسیدید؟ انتخاب این دو صرفاً بواسطه تناسب نقشها بود.
جبلی: در ذهن من آقای پوراحمد خیلی به کاراکتر پدر امیر نزدیک بود. جدای از این برایم مهم بود که با خودشان بار شخصیتی به قصه اضافه کنند. برای نقش قاضی هم دوست داشتیم سراغ چهرهای برویم که پیشداوری درباره او و این که حکمش چه خواهد بود، وجود نداشته باشد. در عین حال نمیخواستیم چهرهای خنثی باشد بنابراین با اطمینان آقای بهرام عظیمی را برای این نقش انتخاب کردیم.
پس از فیلم «داره صبح میشه» در دومین تجربه همکاری با یلدا جبلی، کار طراحی صحنه را انجام دادهاید. این همکاری بیشتر بر اساس شناخت از سلیقه ایشان و تسلط به فضای قصه و جزئیات آن به خاطر نگارش فیلمنامه است یا پیش از این هم طراحی صحنه را تجربه کردهاید؟
خلعتبری: اصولاً چیدمان را دوست دارم ولی در این فیلم نیاز داشتیم که بسیاری از صحنهها را از اول بسازیم. کلانتری، دادگاه و... آماده نبود و چون همه چیز باید ساخته میشد تجربه چالشبرانگیزی بود. اگرچه در نهایت بههیچ وجه خودم را طراح صحنه نمیدانم بهدلیل اینکه در سینما با طراح صحنههایی رو به رو بودم که کارشان اعجابانگیز است و بهمعنای واقعی طراحی صحنه انجام میدهند. کاری کردم که با نگاه کردن از روی دست آنها یا به پیروی از الگوهای رئالیستی و متداول بوده است. تمام تلاش من هم این بود که همه چیز رئالیستی و واقعی باشد. قضاوت درباره اینکه حاصل کار هم همین درآمده یا نه با مخاطب است اما من و دستیارانم تمام صحنهها را با هم ساختیم و چیدیم.
همزمان با نوشتن فیلمنامه به موسیقی هم فکر میکردید؟
خلعتبری: موقع نوشتن فیلمنامه اصلاً به موسیقی فکر نمیکردم. بعد از ساخت فیلم، موسیقی را نوشتم و در ادامه تغییرات زیادی هم روی آن ایجاد شد تا رسید به آن چیزی که الان با آن مواجه هستیم. موسیقی فیلم هم دو ساحت دارد؛ یک موقعیت درونی و ذهنی کاراکترها و در بعضی جاها هم متأثر از ریتم فیلم.
موسیقی حضور پررنگ و غالبی دارد. درک شما از فیلمنامه و طیف احساسی فیلم با کارگردان همسان بود یا برداشت خودتان را پررنگ دیدید.
خلعتبری: بههیچ وجه نمیخواستم با موسیقی بار عاطفی فیلم را تشدید کنم بجز سکانس بازپرسی. سعی کردم موسیقی سکانسها را بیشتر به هم مرتبط کند. درباره نسبت موسیقی با فیلمنامه هم تصمیم نهایی با کارگردان است. واقعاً این گونه نبود که چون در نگارش فیلمنامه سهیم بودم بخواهم نظرم را تحمیل کنم. در واقع روال کار هیچ تفاوتی با دیگر تجربیاتم نداشت.
جنس بازی پانتهآ پناهیها انگ نقش است. یک بازی درونگرا که قابل ستایش است. راجع به این همکاری و تعاملی که برای درآمدن نقش ایجاد شد بگویید.
جبلی: پانتهآ پناهیها بازیگر درجه یکی است. تمام بازیگرانی که در «جمشیدیه» کنار ما بودند درجه یک هستند، با انرژی زیاد همراه شدند و تلاش کردند به بهترین شکل از شخصیتهای فیلم برسند. چون بهصورت مشخص از پانتهآ پناهیها نام بردید باید بگویم تمام کسانی که با او کار کردهاند اتفاق نظر دارند که او بازیگر خاص و ویژهای است هم از نظر توانایی بازیگری و هم از لحاظ همراهی بینظیر و بیدریغ با گروه. در همکاری با بازیگری با این ویژگیها خیلی راحت میشود به تعریف درست و خلق یک شخصیت در قصه رسید.
چطور شد که باوجود آگاهی از عدم امنیت و مصونیت آثار در اکران آنلاین، به اکران فیلمتان در این موقعیت رضایت دادید. از شرایط اکران راضی هستید؟ چه پیشنهادی برای بهتر شدن وضعیت اکران آنلاین دارید.
جبلی: خوشبختانه یا متأسفانه اکران آنلاین اتفاقی ناگزیر برای این ایام است. متأسفانه از این جهت که کرونا و تعطیلی سینماها این موقعیت را ایجاد کرده و خوشبختانه از این منظر که فرصتی تازه برای نمایش فیلم ایجاد شده است. به هر حال در شرایط موجود تنها گزینهای که روی میز است و خیلی از فیلمسازها به آن فکر میکنند اکران آنلاین است. ما هم مثل تمام فیلمسازان وسواس داشتیم که در زمان خوب و مناسب فیلم را اکران کنیم. از سال قبل برای اردیبهشت امسال برنامهریزی کردیم و تا حدودی مقدمات کار هم انجام شد ولی با ظهور کرونا تمام معادلات به هم ریخت و مسیر اکران بهسمت آنلاین کشیده شد. اکران آنلاین در صورت عادی شدن شرایط هم یک نیاز جدی برای سینمای ماست البته توقع فیلمسازها برای مصونیت آثارشان بیشاز اینهاست. وقتی صاحبان آثار فیلم و سرمایهشان را به پلتفرمهای نمایش آنلاین میسپارند در مقابل توقع دارند برای حفظ امنیت آن تدبیر شود. اگر قرار است اکران آنلاین در سینمای ایران جایی داشته باشد و حیاتش ادامه پیدا کند باید برای امنیت این فضا کوشید.
خلعتبری: در اکران آنلاین چند امتیاز سلب میشود. یکی از آنها محرومیت گروه فیلم از مواجهه مستقیم با مخاطب است. اکران در سالنهای سینما فرصتی برای عوامل میسازد تا با مردم فیلم را ببینند و بدون واسطه عکسالعمل مخاطب را دریافت کنند. در عین حال اکران آنلاین موقعیتی تازه برای سینمای ایران هم ایجاد کرده است. با اکران آنلاین رقابت برای به دست آوردن سالن سینما که رقابت شکوهمندی نیست و حرف و حدیث پشت آن بسیار است، کمتر خواهد شد. در آینده سینما در جهان بهسمت اکران آنلاین گرایش بیشتری پیدا خواهد کرد و سینمای ما هم از این قاعده مستثنی نیست. حضور در سالنهای سینما صرفاً بهخاطر کیفیت پخش و امکانات فنی برای مخاطب جذاب خواهد بود و نه صرفاً فیلم دیدن به شکل گروهی. امیدوارم مردم به خرید بلیت برای تماشای فیلم در پلتفرمها هم عادت کنند و به جای دانلود و نسخه قاچاق، به شکل قانونی فیلم ها را ببینند. آگاه باشند که احترام آنها به حقوق صاحبان آثار باعث میشود بنیه سینما قوی شود، فیلمهای بیشتری ساخته شود و آثار بهتری به دستشان برسد. سینما بدون مشارکت جدی مردم و مسئولیتپذیری آنها تحلیل میرود. با ایجاد امنیت در اکران آنلاین سینمای مستقل که سینمای فرهنگیتری است فضای عادلانهتری برای دیده شدن و فعالیت خواهد داشت.
تصویری از عصبیت زمانه ما
رضا صائمی
منتقد سینما
فارغ از اینکه «جمشیدیه» بهکارگردانی یلدا جبلی از حیث سینمایی و مؤلفههای آن فیلم خوبی است یا نه از حیث انتخاب سوژه و مضمون، مماس با واقعیت جامعه امروز ماست. خشونت کلامی وخیابانی از جمله معضلات جامعه پرخاشگر ماست که آسیبهای فردی و اجتماعی آن را در سالهای اخیر با افزایش آمار جرم و جنایت، دعواهای خیابانی و خانوادگی میتوان سنجید. «جمشیدیه» درامی اجتماعی است که از منظر جامعهشناختی و آسیبشناسی اجتماعی به سوژه خود پرداخته و آن را در یک درام خانوادگی-اجتماعی صورتبندی کرده است. یلدا جبلی پیش از این فیلم «داره صبح میشه» را ساخته بود که در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمد و مورد توجه منتقدان سینما قرار گرفت. «جمشیدیه» فیلمی شهری است درباره یک زن و شوهر جوان به اسم ترانه که در شب تولد امیر، با یک راننده تاکسی درگیری لفظی پیدا میکنند. درگیری آنها بالا گرفته و پساز زدوخورد به پایان میرسد. ولی این ابتدای ماجراست؛ آنها خبردار میشوند که راننده تاکسی در همان روز درگیری از دنیا رفته است. همین اتفاق این زوج جوان را وارد مسیر پیچیدهای میکند که هرچه در آن پیش میروند، امکان بازگشت کمتر میشود. یک شروع کوبنده با
تعلیقی هولناک که از همان ابتدا میتواند مخاطب را درگیر کند. این شروع خوب گرچه در بسط میانی و پایانبندی از حیث دراماتیک مسیر موفقی را طی نمیکند و لکنت فراوانی دارد اما در بیان مضمون و اینکه مسألهای مثل خشونت کلامی و نزاع خیابانی را- در اینجا در یک تاکسی بهعنوان وسیله نقلیه عمومی رخ میدهد- به زبان سینما بیان کرده که میتواند به وجدان اخلاقی و اجتماعی مخاطب تلنگر بزند، قابل ستایش است؛ اینکه چطور یک عصبانیت و نزاع به ظاهر جزئی میتواند عواقب سنگین و غیرقابل جبرانی داشته باشد. چالش بین زوج جوان و خانواده راننده تاکسی مقتول امکانی برای بازنمایی تفاوتها و تضادهای طبقاتی است گرچه به ایجاد تضاد دراماتیک برای بهرهبرداری سینمایی ختم نمیشود یا مثلاً اطلاعات کمی درباره خانواده چارک چی (راننده تاکسی) ارائه میشود. فیلم بیش از آنکه بر فرم و ساختار روایی خود تکیه کند تمرکز خود را پیرامون سویههای روانشناختی و جامعهشناسی ماجرا گذاشته و در پس سوژه بهدنبال پیام اخلاقی خود میگردد. تلاش فیلمساز برای روایت روانشناختی قصه خوب است اما بهدلیل همین ضعفهای دراماتیکی شخصیتپردازیها بر پایه روانشناختی شخصیت که مدنظر
فیلمساز بوده بخوبی چفت و بست نمیشود و در واقع قصه در بیان مفهومی خود دچار لکنت میشود. یا مثلاً در پردازش جامعه شناختی طبقاتی قابل نقد است و بر مبنای یک تصویر و تصور کلیشهای پایین شهری را بد دهن و فحاش و بالای شهری را مؤدب نشان میدهد. وقتی برای یک مفهوم، موقعیت و پیام درست، تمهید دراماتیک درست و دقیقی طراحی نمیشود قصه به شعار بدل میشود و از دست میرود. مشکل اصلی جمشیدیه همین است و عنوان فیلم که نسبت نمادین و معناداری با مضمون قصه ندارد. با این حال انتخاب سوژه و پرداخت به خشونت کلامی و پیامدهای آن قصه جامعه امروز ماست که فیلم بموقع به سراغ آن رفته است.
ارسال دیدگاه