گلزار، بهشت همیشه بهار در همسایگی کویر
پاکدشت(پانا)- براتعلی کارگر پیر افغان که سالیان سال است در گلخانههای روستای توریستی گلزار کار میکند فرغون پر از گل را بهسختی رها میکند و عرق از پیشانی میزداید و میگوید چند صد سال پیش اینجا قلعه بوده و بومیان در قلعه سکونت داشتند و روستای گلزار را « حصارکلات » و بعدها « حصارکلک » مینامیدند.
ترافیک اتوبان امامرضا(ع) را که پشت سر میگذارم و از میان تردد خودروهای شتابزده که خارج میشوم، درست در چهار کیلومتری بخش مرکزی شهرستان پاکدشت، تابلویش نظر هر بینندهای را جلب میکند: « به روستای توریستی گلزار خوش آمدید.»
وارد روستا که میشوی انگار از همان ابتدا قرار است غرق شگفتی شوی. روستای کوچک گلزار با بلواری مملو از گلهای رنگارنگ میمونی و میخک و داوودی، خوشامدی جانانه نثارت می کند و تصاویر شهدای این روستا، که میان گلها جا خوش کردهاند، زیبایی را دوچندان کرده است. جلوتر که میروی چنارهای بلند و قدیمی دو طرف جاده، گویا سجل قدمت روستا هستند و از پیشینهی ۲۰۰ سالهی این روستا با تو سخن میگویند. اگر چه اکثر خانههایش مدرن و امروزی هستند، اما اندک خانههایی با دیوارهای خشت و گل، سیمای قدیمی روستا را ترسیم میکند.
دوطرف جاده اصلی تا چشم کار میکند، زمینها و گلخانهها، زیرکشت گلهای گوناگونند. طرحی از رنگها و عطرهای چشم و روح نواز. شنیده بودم که لقب پایتخت گل و گیاه ایران را به این خطه دادهاند و حقا که چه لقب سزاواری! در مسیر اصلی و دوسوی جاده، شانهبهشانه نمایشگاه و فروشگاه گل است و خیل بیشمار مردمانی که از دود و دم و نفسبریدگی تهران و شهرهای اطراف برای تفرج و خرید گل، به این گلخانهها و کافههای دنج موجود در آنها پناه آوردهاند.
این روزها اگرچه محدودیتهای کرونایی از قیلوقال و رونق گلزار چون همهی اماکن تفریحی و توریستی کاسته است، اما هنوز میتوان مشتاقانی ماسکزده را میان نمایشگاهها و فروشگاههای گل دید. بیشک روستای توریستی گلزار در بیست کیلومتری جنوب شرقی تهران، گزینه مناسبی برای پایتختنشینان خستهایی است که دنبال تفرج و تفریح یکروزهاند.
داخل یکی از گلخانهها میشوم. گویی بهچشم برهمزدنی پاییز، بیرون در میماند و بهار میشود. رایحه دلچسب گلها مشام روح هر بینندهای را نوازش میدهد. قدمزدن در راهروهای باریک، میان انبوه گل و گلدانهای چیده شده، شادیای وصفناپذیر است.
گلزار با بیش از ۲۵ نمایشگاه و فروشگاه گل، تنوع بسیار بالایی از گلها را به نمایش گذاشته است. رز، میخک، ژربرا، سنبل، داوودی و آنتریوم در اکثر فروشگاهها بیشتر خودنمایی میکنند. نگاهی به برچسب قیمت گلها میاندازم، بسیار ارزانتر از مراکز فروش در سایر نقاطی است که تاکنون گل خریدهام و شاید یکی از دلایل استقبال مردم و رونق این گلخانهها هم همین است.
کردبچه که صاحب یکی از گلخانههای بزرگ گلزار است می گوید: بیش از هزار هکتار از زمینهای این روستا زیر کشت گل است و یک پنجم گلخانههای کشور در اینجا قرار دارد. با این همه مردم این دیار هنوز با مشکلاتی دستوپنجه نرم میکنند، از جمله نبود معابر استاندارد و کافی برای تردد ساکنین و بازدیدکنندگان.
از نمایشگاه بیرون میآیم و براتعلی را میبینم. کارگر پیر افغان که سالیان سال است اینجا در گلخانه کار میکند و روحش با گلها عجین است. فرغون پر از گل را بهسختی رها میکند و درحالیکه عرق از پیشانی پاک میکند، زیر لب با گلها حرف میزند. بهسمت او میروم تا در مسیر با او صحبت کنم. هنوز گلزار را به اسم « حصارکلک » یاد میکند. میگوید صدسال پیش اینجا قلعه بوده و بومیان در قلعه سکونت داشتند برای همین به اینجا حصارکلات میگفتند که بعدها آنرا حصارکلک مینامیدند.
میگوید به دلیل شرایط آب و هوایی و منابع غنی زیرزمینی، مردم از دیرباز اغلب شغل کشاورزی و مخصوصا پرورش گل دارند و بیش از نیمی از نیاز گل کشور را تامین میکنند. برای همین گلزار، « گلزار » شده است. اینجا زندگی مردم با گل گرهخوردهاست. یا گل میکارند یا گل میفروشند و یا گلدان و کودش را.
بیشک گلزار با تمام توانمندی و استغنای خدادادی اقلیم و ذخایر و مردمانش، تشنه نیم نگاهیست از سوی مسئولین و دستاندرکاران دلسوز، تا موانع پیشروی رشد و توسعه این دیار را، به تدبیر خویش بردارند و شاهد فرداهای بهتر فرزندان این کهنبوم باشیم.
خورشید آرامآرام در پس زمینهای هزار رنگ زیر کشت گل و نگاه عاشقانه براتعلی، به زمین مینشیند و من گلزار را ترک میکنم.
گزارشگر: طاهرهالسادات سیدی
ارسال دیدگاه