۴ آبان سالروز اعتراض و افشاگری تاریخی امام خمینی (ره) علیه پذیرش کاپیتولاسیون
یزد (پانا)_ پیشنهاد تصویب کاپیتولاسیون در اسفند ۱۳۴۰ از سوی سفارت آمریکا به دولت امیر اسدالله علم داده شد. این پیشنهاد در ۱۳ مهر ۱۳۴۲ در کابینه علم و در مرداد ۱۳۴۳ در مجلس سنا به تصویب رسید. سپس در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ حسنعلی منصور نخست وزیر وقت این لایحه را به مجلس شورای ملی برد و به تصویب نمایندگان مجلس رساند.
در پی این مصوبه امام خمینی(ره) در چهارم آبان ۱۳۴۳ اقدام رژیم در تصویب این لایحه را مورد انتقاد شدید قرار داد.
اردیبهشت ۱۳۰۶ ش . وزارت خارجه ایران در اعلامیهای لغو کاپیتولاسیون در ایران را اعلام کرد. این اعلامیه یک سال پس از تاجگذاری رضاشاه انتشار یافت و یک سال پس از انتشار، کلیه عهدنامهها و قراردادهایی که دردوران قاجار، امتیازاتی را برای دولتهای خارجی درنظر گرفته بود، باطل اعلام شد.
با این همه، ابلاغیههایی از طرف وزارت امور خارجه جدید به بعضی سفارتخانههای اروپایی، از جمله انگلستان، آلمان، هلند، سوئیس و... ارسال شد و در آنها حقوق ویژه و مزایای سیاسی و اقتصادی و قضایی کشورهای متبوع آنها محترم شمرده شد. این نامهها و موافقتهایی که با درخواست وزیران مختار بعضی کشورهای اروپایی برای حفظ اعتبار و آزادیهای قضایی اتباعشان در ایران میشد، نشان میداد که هدف رضاخان از اعلام لغو کاپیتولاسیون، صرفاً تبلیغ وجهه ضداستعماری برای خود در ایران آن روز، به مدد مطبوعات و رسانههای گروهی بود.
برای مثال در همان روز ۲۰ اردیبهشت ۱۳۰۷ که رسماً تمامی معاهدات تضمین کننده امتیازات خارجیها در ایران باطل اعلام شد، وزارت امور خارجه ایران در نامهای به «روبرت هانری کلایو» وزیر مختار انگلیس در تهران، دولت متبوع وی را از آزادی اتباع انگلیسی در ایران همچون روال گذشته مطمئن ساخت. این نامه در ۱۸ بند شامل تعهد سیستم قضایی ایران به حفظ حقوق، اختیارات و مایملک اتباع انگلیسی برای وزیر مختار آن کشور در تهران ارسال شد۱. وزارت خارجه ایران درهمان روز در نامه دیگری وزیر مختار انگلستان را از آزادی فعالیت مذهبی میسیونرهای آن کشور نیز مطمئن ساخت۲. چنین نامههایی در ۲۴ و ۲۶ اردیبهشت برای سفارت امریکا۳ و در ۲۵ اردیبهشت برای وزیر مختار آلمان در تهران ارسال شد.
سپس در مراحل بعد، پیمانهای جداگانه دیگری باهدف احیاء مقررات کاپیتولاسیون با فرانسه، سوئد، دانمارک و سایر کشورهای مقتدر آن روز اروپا به امضأ رسید.
در آن دوره رضاخان به دلیل اقدامات ضداسلامیاش از جمله دستورالعملهایی که برای تعطیلی مجالس روضهخوانی، خطابههای مذهبی و ممنوعیت تدریس دروس دینی و قرآن در مدارس صادر کرده بود، سخت مورد تنفر مردم قرار داشت. هجرت اعتراضآمیز علما به قم و تحصن آنان در ۱۳۰۶ش. نشانگر نفرتی بود که درجامعه ایران نسبت به رضاخان و دولتش وجود داشت.
مقررات کاپیتولاسیون اگرچه از دوران صفویه به صورت نانوشته در مورد تجار و اتباع اروپایی رعایت میشد، اما به صورت قانون، از دوران قاجار ومتعاقب جنگهای ایران و روس به اجرا درآمد. این مقررات برای اولین بار در ۱۸۲۸ م. به موجب عهدنامه ترکمانچای از طرف دولت روسیه تزاری بر ایران تحمیل شد. پس از آن بود که انگلستان وسایر کشورهای اروپایی رسماً از این امتیاز بهرهمند شدند. فصل هفتم، هشتم و نهم معاهده ترکمانچای که به مسایل حقوقی وجزایی اتباع روسیه در ایران مربوط است، مهمترین قسمت عهدنامه بود؛ چرا که با اجرای این فصول رژیم کاپیتولاسیون به نفع روسها برقرار شد.
اگرچه در ۱۹۲۱ م.، یک روز قبل از کودتای سیدضیاء، روسیه شوروی به طور یکجانبه کاپیتولاسیون را به عنوان نهاد استعماری تزارها لغو کرد۵ اما معاهده کاپیتولاسیون منعقده با تزارها ۹۹ ساله بود و دستور رضاخان برای لغو این امتیاز درست در پایان دوره ـ۱۹۲۷ـ صادر شد. به هرحال، آنچه که از ۱۳۰۷ش. توسط رضاخان به عنوان اعلام لغو کاپیتولاسیون آغاز شد، هرگز مشخصات مبارزه سالم و صادقانه علیه این پدیده ظالمانه استعماری را در بر نداشت. به ویژه آن که در دوران فرزند وی، گامهای بلندتری با هدف احیأ این پدیده شوم در ایران برداشته شد.
بانی اصلی بازشدن پای امریکاییها به ایران پس از جنگ جهانی دوم و واگذاری امتیازات قضایی و امنیتی به آنان قوام السلطنه بود. اولین دسته از نیروهای نظامی امریکا تحت عنوان «میسیون نظامی»، آذر ۱۳۲۱ ـ دوره نخست وزیری قوام السلطنه ـ با مصونیتهای قضایی وارد ایران شدند.
در دوران حکومت سهیلی نیز قراردادهای دیگری در زمینه استخدام مستشاران امریکایی، به بهانه اصلاح سیستم اداری ارتش به امضأ رسید که هریک از آنها دربرگیرنده امتیازات خاصی برای خانوادهها و وابستگان نظامیان امریکایی بود. اما نقطه اوج این امتیازدهیها، به دوران نخست وزیری حسنعلی منصور و امیراسدالله علم باز میگردد.
یکی از بزرگترین خیانتهای حکومت پهلوی پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، که زمینهساز تبعید امام خمینی(ره) به خارج از کشور به شمار میرود، تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی بود. این لایحه پس از برگزاری رفراندوم شاه و تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که هر دو با موضعگیری امام خمینی(ره) روبرو شد، در مجلس طرح شد. برداشتن موانع حقوقی و قانونی حضور نیروهای امریکایی در ایران وتضمین امنیت آنان برای شاه اهمیت داشت. به ویژه آن که وی برای اجرای سریع اصلاحات اقتصادی وسیاسی مورد نظر کاخ سفید، زیر فشار امریکا قرار گرفته بود. در این شرایط احیاء نظام کاپیتولاسیون با هدف اعطای مصونیت سیاسی و کنسولی به اتباع امریکایی در ایران در دستور کار دولت قرار گرفت. پیشنهاد تصویب کاپیتولاسیون در اسفند ۱۳۴۰ از سوی سفارت آمریکا به دولت امیر اسدالله علم داده شد. این پیشنهاد در ۱۳ مهر ۱۳۴۲ در کابینه علم و در مرداد ۱۳۴۳ درمجلس سنا به تصویب رسید. سپس در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ حسنعلی منصور نخست وزیر وقت این لایحه را به مجلس شورای ملی برد و به تصویب نمایندگان مجلس رساند.
در پی این مصوبه امام خمینی درچهارم آبان ۱۳۴۳ اقدام رژیم در تصویب این لایحه را مورد انتقاد شدید قرار داد. پیش از سخنرانی امام، شاه برای بازداشتن ایشان از ایراد سخنرانی در چنین روزی، نمایندهای را به قم اعزام کرد، اما امام نماینده شاه را به حضور نپذیرفت و در روز موعود یکی از مهمترین سخنرانیهای خود را در حضور جمع کثیری از روحانیون و مردم قم ایراد کرد. این نطق به منزله محاکمه دخالتهای غیرقانونی هیأت حاکمه امریکا در ایران اسلامی بود. سخنرانی امام با این جملات آغاز شد: «... عزت ماپایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی رابه مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین... که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان باکارمندان اداریشان، باخدمهشان... از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. آقا من اعلام خطر میکنم، ای ارتش ایران من اعلام خطر میکنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر میکنم... والله گناهکار است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید...»
در همین سخنرانی امام خمینی (ره) جملات معروف خود ـ امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوری از همه بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیث هاست. با آمریکاست. رئیس جمهور آمریکا بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما... تمام گرفتاری ما از این آمریکاست. تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست ـ را بیان داشت.
همچنین، امام (ره) در همین روز ـ۴ آبان ۱۳۴۳ـ بیانیهای صادر کرد: «دنیا بداند که هر گرفتاریای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است.» ۷. در این بیانیه از کاپیتولاسیون به عنوان «سندبردگی ملت ایران» یاد شده است.
کاپیتولاسیون سرانجام پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۸، توسط نظام جمهوری اسلامی ایران رسماً لغو گردید.
به پیشنهاد هیأت وزیران دولت موقت جمهوری اسلامی ایران و تصویب شورای انقلاب اسلامی، قانون و مصوب ۲۱ مهر ماه ۱۳۴۳ راجع به اجازه استفاده مستشاران نظامی امریکا در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین (کاپیتولاسیون) از تاریخ ۲۳/۲/۵۸ لغو شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون. من تأثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم، قلب من در فشار است؛ این چند روزی که مسایل اخیر ایران را شنیده ام خوابم کم شده (گریه حضار) ناراحت هستم، قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی روز شماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. (گریه شدید حضار)
ایران دیگر عید (گریه حضار) ندارد، عید ایران را عزا کرده اند، (گریه حضار) عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دستهجمعی رقصیدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع میکردم، میگفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند، بالای سرخانهها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.
قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانون اولا" ما را ملحق کردند به پیمان وین و ثانیا الحاق کردند به پیمان وین! که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداری شان، با خدمه شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند. اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاه های ایران حق ندارند محاکمه کنند! باز پرسی کنند! باید برود امریکا! آنجا در امریکا اربابها تکلیف را معین کنند! دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویب نامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند و باز نفسشان در نیامد. در این چند روز این تصویب نامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی کردند. مخالفتهایی شد، بعضی از وکلا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند، با کمال وقاحت گذراندند، دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد. ملت ایران را از سگ
های امریکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ امریکائی را زیر بگیرد باز خواست از او می کنند، اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد باز خواست می کنند و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد هیچ کس حق تعرض ندارد. چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از امریکا، امریکا گفت این کار باید بشود (لابد اینجور است) بعد از سه چهار روز وام ۲۰۰ میلیونی، ۲۰۰ میلیون دلاری تقاضا کردند، دولت آمریکا تصویب کرد که در ظرف پنج سال مبلغ مزبور را به دولت ایران بدهند و در عرض ۱۰ سال، ۳۰۰ میلیون بگیرند. می فهمید یعنی چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری ۸ تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام و در عرض ۱۰ سال سیصد میلیون، آنطور که حساب کردند ۳۰۰ میلیون دلار از ایران بگیرند یعنی ۱۰۰ میلیون دلار، یعنی ۸۰۰ میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند؛ معذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها، ایران استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب کرد، ملت مسلِم ایران را پست تر از وحشی ها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام ۲۰۰ میلیون که ۳۰۰ میلیون دلار پس
بدهند. ما با این مصیبت چه بکنیم روحانیون با این مطالب چه بکنند به کجا پناه ببرند عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند.
سایر ممالک خیال میکنند که ملت ایران است، این ملت ایران است که اینقدر خودش را پست کرده است، نمی دانند این دولت ایران است، این مجلس ایران است، این مجلس است که هیچ ارتباطی به ملت ندارد، این مجلس، سرنیزه است و این مجلس چه ارتباطی به ملت ایران دارد، ملت ایران به اینها رای ندادند، علمای طراز اول، مراجع، بسیاریشان تحریم کردند انتخابات را، ملت تبعیت کرد از اینها رای نداد؛ لکن زور سرنیزه اینها را آورد در این کرسی نشاند.
در یکی از کتابهای تاریخی که امسال به طبع رسیده است و به بچههای ما تعلیم میشود، این است که بعد از اینکه یک مسایل دروغی را نوشته است، آخرش نوشته است که معلوم شد که قطع نفوذ روحانیت، قطع نفوذ روحانیون در رفاه حال این ملت مفید است! رفاه حال ملت به این است که روحانیون را از بین ببرند! همین طور است، اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد این ملت اسیر انگلیس، یک وقت باشد، اسیر امریکا، یک وقت باشد. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که اسرائیل قبضه کند اقتصاد ایران را، نمی گذارد که کالاهای اسرائیل در ایران بدون گمرک فروخته بشود. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد که اینها سرخود یک همچنین قرضه بزرگی را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد این هرج و مرجی که در بیت المال هست، بشود. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد که هر دولتی هر کاری میخواهد انجام بدهد ولو صد در صد برضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که مجلس به این صورت مبتذل در آید. اگر نفوذ روحانیون باشد نمگذارد که مجلس با سرنیزه درست بشود تا این فضاحت از آن پیدا بشود. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد که دختر و پسر با هم در آغوش هم کشتی
بگیرند چنانکه در شیراز شده است. اگر نفوذ روحانیون باشد. نمی گذارد که دخترهای معصوم مردم زیر دست جوان ها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که زنها را در مدرسه مردها ببرند، مردها را در مدرسه زن ببرند و فساد راه بیندازند. اگر نفوذ روحانیون باشد توی دهن این دولت می زنند، توی دهن این مجلس می زنند، وکلا را از مجلس بیرون می کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد تحمیل نمی تواند بشود یک عده از وکلا بر سرنوشت یک مملکتی که حکومت کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد یک دست نشانده امریکائی این غلطها را بکند، بیرونش می کنند از ایران. نفوذ ایرانی، نفوذ روحانی مضر به حال ملت است نخیر مضر به حال شماست، مضر به حال شما خائنهاست نه مضر به حال ملت. شما دیدید با نفوذ روحانی نمی توانید هر کاری را انجام دهید، هر غلطی را بکنید، می خواهید نفوذ روحانی را از بین ببرید. شما گمان کردید که با صحنهسازیها میتوانید که بین روحانیون اختلاف بیندازید نمیتوانید، این خواب را باید به در مرگ برای شما حاصل شود، نمی توانید همچو کاری انجام دهید، روحانیون با هم هستند. من به تمام روحانیون تعظیم می کنم، دست تمام روحانیون را میبوسم، آن
روز اگر دست مراجع را میبوسیدم، امروز دست طلاب را هم میبوسم (گریه حضار) من امروز دست بقال را هم میبوسم (گریه شدید حضار).
آقا من اعلام خطر میکنم، ای ارتش ایران! من اعلام خطر میکنم ای سیاسیون ایران! من اعلام خطر میکنم، ای بازرگانان! من اعلام خطر می کنم، ای علمای ایران! ای مراجع اسلام! من اعلام خطر می کنم، ای فضلا! ای طلاب ! ای مراجع! ای آقایان! ای نجف! ای قم! ای مشهد! ای تهران! ای شیراز! من اعلام خطر می کنم، خطردار است، معلوم میشود زیر پرده چیزهایی است و ما نمیدانیم. در مجلس گفتند نگذارید پردهها بالا برود، معلوم میشود برای ما خوابها دیدهاند. از این بدتر چه خواهند کرد. نمیدانم از اسارت بدتر چه از ذلت بدتر چه؟ چه می خواهند با ما بکنند. چه خیالی دارند اینها. این قرضه دلار چه به سر این ملت میآورد این ملت فقیر ده سال ۱۰۰ میلیون دلار، ۸۰۰ میلیون تومان نفع پول به آمریکا بدهد! در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری!
نظامیان امریکایی، مستشاران نظامی امریکایی به شما چه نفعی دارند آقا اگر این مملکت اشغال امریکاست پس چرا اینقدر عربده می کشید، پس چرا اینقدر دم از ترقی میزنید اگر این مستشاران نوکر شما هستند پس چرااز اربابها بالاترشان میکنید پس چرا از شاه بالاترشان میکنید اگر نوکرند مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید، اگر کارمند شما هستند مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل می کنند شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال آمریکائیست پس بگویید، پس ما را بردارید بریزید بیرون از این مملکت. چه میخواهند با ما بکنند این دولت چه میگوید به ما، این مجلس چه کرد با ما این مجلس غیر قانونی این مجلس محرم، این مجلسی که به فتوای و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که یک وکیلش از ملت نیست، این مجلسی که به ادعا میگوید ما از انقلاب سفید آمدهایم. آقا کو این انقلاب سفید! پدر مردم را در آوردند. آقا من مطلعم، خدا میداند که من رنج میبرم، من مطلعم از این دهات، من مطلعم از این شهرستانهای دور افتاده، از این قم بدبخت، من مطلعم از گرسنگی خوردن مردم، از وضع زراعت مردم.
آقا فکری بکنید برای این مملکت، فکری بکنید برای این ملت. هی قرض روی قرض بیاورید! هی نوکر بشوید! البته دلار نوکری هم دارد، دلارها را شما می خواهید استفاده کنید نوکریش را ما بکنیم. اگر ما زیر اتومبیل رفتیم کسی حق ندارد به امریکاییها بگوید بالای چشمت ابروست لکن شماها استفاده اش را بکنید، مطلب این طور است. نباید گفت اینها را آن آقایانی که میگویند که باید خفه شد، این جا هم باید خفه شد این جا هم خفه بشویم ما را بفروشند و خفه بشویم قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم والله گناهکار است کسی که داد نزند، والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند (گریه شدید حضار).
ای سران اسلام به داد اسلام برسید، ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید، رفت اسلام. (گریه شدید حاضرین در مجلس) ای ملل اسلام! ای سران ملل اسلام! ای روئسای جمهور ملل اسلامی! ای سلاطین ملل اسلامی! ای شاه به داد خودت برس، به داد همه ما برسید. ما زیر چکمه امریکا برویم چون ملت ضعیفی هستیم! چون دلار نداریم! امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر.
اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست، با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما، امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما، یک همچنین ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است، ملت ایران با او خصم است. دولت امریکا بداند این مطلب را، ضایع کردند او را در ایران، خراب کردند او را در ایران.
برای مستشارها مصونیت می گیرید بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوستهای ما بخواهید به ما این قدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره در نیاورید، کی گوش داد به اینها. از پیمان وین یک ماده را اصلا ذکر نکردهاند، ماده ۳۲ ذکر نشده است، من نمیدانم آن ماده چه است، من که نمیدانم رئیس مجلس هم نمی داند، وکلا هم نمیدانند، نمیدانند که قبول کردند طرح را. طرح را قبولکردند، طرح را امضا کردند، تصویب کردند اما عده ای اقرار کردند که ما اصلا نمی دانیم چیست. (آنها هم لابد امضاء نکرده باشند) آن عده دیگر بدتر از آنها بودند، یک عده جهالند اینها. رجال سیاسی ما، صاحب منصبهای بزرگ ما، رجال سیاسی ما، یکی بعد از دیگری را کنار میگذارند، الان در مملکت ما به دست رجال سیاسی که وطنخواه باشند چیزی نیست، در دست آنها چیزی نیست، ارتش هم بداند یکی تان را بعد از دیگری کنار می گذارند، دیگر برای شما آبرو گذاشتند برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم است یک آشپز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم شد در ایران دیگر برای شما آبرو باقی ماند اگر من بودم استعفا میکردم، اگر من نظامی بودم استعفا
میکردم، من این ننگ را قبول نمیکردم، اگر من وکیل مجلس بودم استعفا میکردم.
باید نفوذ ایرانیها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای امریکایی، برای مکانیکهای امریکایی برای اداری امریکائی، اداری و فنی، مأمورین، کارمندان اداری، کارمندان فنی برای خانوادههایشان مصونیت باشد لکن آقای قاضی در حبس باشند! آقای اسلامی را با دستبند ببرند این ور و آن ور! این خدمتگزارهای اسلام، علمای اسلام در حبس باید باشند، وعاظ اسلام در حبس باشند، طرفداران اسلام باید در بندرعباس حبس باشند برای این که اینها طرفدار روحانیت هستند، خودشان یا روحانی اند یا طرفدار روحانی. این را در تاریخ ایران دست مردم دادند اینها، سند دست دادند که معلوم شد رفاه حال این ملت به این است که قطع نفوذ روحانیین بشود! یعنی چه رفاه حال ملت در این است که قطع ید رسول الله... از این ملت بشود! روحانیون خودشان چیزی نیستند که، روحانیون هر چه دارند از رسول الله است، باید قطع ید رسول الله از این ملت بشود! اینها این را میخواهند، این را میخواهند تا اسرائیل با دل راحت هر کاری این جا بکند، تا آمریکا با دل راحت هر کاری میخواهد بکند.
آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکاست، تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است. اسرائیل هم از امریکاست، این وکلا هم از امریکا هستند، این وزرا هم از امریکا هستند، همه تعیین آنهاست، اگر نیستند چرا نمیایستند در مقابل، داد بزنند؟
من الان حافظه ام درست نیست، نمیتوانم بفهم مطلب را خوب، الان در حال انقلاب هستم، در یک مجلس از مجالس سابق که مرحوم مدرس، مرحوم آسید حسن مدرس در آن مجلس بود، اولتیماتومی از دولت روس آمد به ایران که اگر فلان قضیه را انجام ندهید (که من حالا هیچی از آن را یادم نیست) ما از فلان جا که قزوین ظاهرا بوده است می آئیم به تهران و تهران را می گیریم و دولت ایران هم فشار آورد به مجلس که باید این را تصویب کند. یکی از مورخین، مورخین آمریکائی مینویسد که: یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: آقایان اگر بناست ما از بین برویم چرا با دست خودمان برویم، رد کرد. مجلس به واسطه مخالفت او جرات پیدا کرد و رد کرد و هیچ غلطی هم نکردند. روحانی این است، یک روحانی توی مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروی را، روسیه سابق را، پیشنهاد اولتیماتومش را یک روحانی ضعیف، یک مشت استخوان رد کرد. امروز هم باید روحانی نباشد، برای همین قطع ید روحانی باید بکنند تا به آمال و آرزوی خودشان برسند، من چه بگویم؟!
این قدر انباشته است مطالب، این قدر مفاسد در این مملکت زیاد است که من با این حالم، با این سینه ام، با این وضعم نمی توانم عرضه بکنم، نمی توانم مطالب را به آن مقداری که می دانم به عرض شما برسانم؛ لکن شما موظفید به رفقایتان بگویید، آقایان موظفند ملت را آگاه کنند، علما موظفند ملت را آگاه کنند، ملت موظف است که در این امر صدا در بیاورد، با آرامش عرض برساند، به مجلس اعتراض کند، به دولت اعتراض کند که چرا یک همچنین کاری کردید چرا ما را فروختید مگر ما، بنده شما هستیم؟
شما که وکیل ما نیستید، وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت خود به خود از وکالت بیرون می روید، این خیانت به مملکت است. خدایا اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا دولت به مملکت ما خیانت کرد، به اسلام خیانت کرد، به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلسین خیانت کردند، آنهایی که موافقت کردند با این امر، وکلای مجلس سنا خیانت کردند، این پیرمردها، وکلای مجلس شورا آنهایی که رای دادند خیانت کردند به این مملکت، آنها وکیل نیستند، دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند اگر هم بودند من عزلشان کردم، از وکالت معزولند، تمام تصویب نامه هائی که تا حالا نوشته اند، تمامش غلط است. از اول مشروطه تا حالا بر حسب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را اگر قبول دارند به حسب نص، به حسب نص قانون، بر حسب اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین نظارت نکنند در مجلس، قانون هیچی نیست، کدام مجتهد نظارت میکند الان اگر پنج تا ملا تو این مجلس بود، اگر یک ملا تو این مجلس بود تو دهن اینها می زد، نمی گذاشت این کار بشود. من به آنان که به ظاهر مخالفت کردند، این حرف را دارم به آنها، چرا آقا خاک تو سرتان نریختید چرا پا نشدید یقه آن مردک را بگیرید همین من مخالفم
و سر جای خود بنشینید و آن همه تملق بگویید! مخالفت این است. باید هیاهو کنید، باید بریزید وسط مجلس، به هم باید بپرید که نگذرد این مطلب، به صرف اینکه من مخالفم درست می شود! دیدید که میگذرد، پس نگذارید یک همچون مجلسی وجود پیدا کند، از مجلس بیرونشان کنید. ما این قانونی را که در مجلس واقع شد، قانون نمیدانیم. ما این مجلس را مجلس نمیدانیم، ما این دولت را دولت نمیدانیم، اینها خائنند به مملکت ایران، خائنند.
خداوندا امور مسلمین را اصلاح کن. خداوندا دیانت مقدسه اسلام را عظمت به آن عنایت فرما. خدایا اشخاصی که خیانت میکنند به این آب و ملک، خیانت میکنند به اسلام، خیانت میکنند به قرآن، آنها را نابود کن.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ارسال دیدگاه