حمید عبدالحسینی*
او یک ستاره است
علیرضا زارع یک ستاره است؛ هرچند که ممکن است هیچ کدام از مترو و معیارهای مالوف ستارهها را نداشته باشد اما تخیلی سرشار، ذهنی فوق العاده در تصویرگری، دایره واژگانی ژرف و گفت و گو نویسیهایی چندپهلو و پرارجاع به عنوان یک سبک و یا شگرد نوشتاری با قابلیتهای بی پایان در نوشتن، آن هم در هرگونه و سبکی چه نمایشنامه و فیلمنامه و چه داستان و رمان، به زعم من او را حقیقتا به یک ستاره در آسمان عرصه نویسندگی مبدل ساخته است .
شخصیتهای آثارش همچون خود او عاشق صداقت اند و از دروغ بیزار، به بیان صحیح تر قهرمان های نوشته هایش همواره حقیقت را برمی گزینند حتی اگر به زیانشان تمام شود کما اینکه در تمام این نزدیک به یک دهه که اورا از نزدیک می شناسم و یاافتخار همکاری های مشترک با اورا یافته ام ویا مفتخر به خواندن نوشته هایش به عنوان اولین و یا دست کم یکی از دوسه اولین نفرات بوده ام همواره شاهد و ناظرم که علی رغم اینکه تنها مجال یافته یک نمایش را در مقام کارگردان به صحنه آورد و جز تجربیاتی محدود در زمینه ساخت آثارتبلیغاتی که چند سروگردن بالاتر از آثار مشابه بوده دراین چندسال اخیر فیلم تازه ای را جلوی دوربین نیاورده و دریغ که چندین و چند عنوان از نوشته های ارزشمندش با بدسلیقگی ، کج فهمی و یا نفهمیده شدن و درپاره ای موارد با وسواس های به جای خودش امکان تولید نیافته اما هیچگاه از اصولش عقب ننشسته و همیشه به چهارچوبها و ایده آل هایش وفادار مانده است .
علیرضا زارع اهل خودنمایی نیست و همیشه از در دیدبودن و تعریف وتعارف گریزان است و ترجیح داده به جای حواشی درخلوت اش به خلق کردن مشغول باشد .
توضیح توانایی های علیرضا درکارگردانی مجالی دیگررا می طلبد اما همین بس که به قدری دقیق و تصویری می نویسد که گویی دکوپاژ و میزانسن نیز به صورتی ناخودآگاه درحین نوشتن به جزئی لاینفک از نوشته هایش تبدیل می شود .
به احترام این برادر و رفیق دیرینه که همواره از هم صحبتی و همکاری با او بسیار آموخته و لذت برده ام ؛ کلاه از سربرمی دارم و تمام قد می ایستم .
به امید ساخته شدن رویاهایمان :
پیچ آخر ، شوم ، سرقت دریک روز آفتابی ، علی ریحانا ، شهردار بولداک... ، خرده اندیشه ها ...، خط چشم گربه ای و .... درمسیرآفتاب
ارسال دیدگاه