بررسی تغییر راهبرد اصلاح‌طلبان در گفت‌و‌گو با حمیدرضا جلایی‌پور

تاکید همزمان بر دموکراسی و عدالت اجتماعی

تهران (پانا) -  این روزها باب بحث‌های جدیدی در میان اصلاح‌طلبان گشوده شده است؛ از نقد شورای عالی سیاستگذاری تا تأکید بر ضرورت اصلاح ساختاری این جریان و حتی طرح تعابیری تحت عنوان نواصلاح‌طلبی. اینها را می‌توان واکنشی به شرایط این جریان سیاسی در انتخابات اسفند 98 و به نوعی شکست‌شان در آن قلمداد کرد و در عین حال تلاش یک جریان سیاسی برای بازبینی در خود و آماده شدن برای حضور در ماراتن انتخاباتی 1400 که مشخص است اندکی پس ‌از استقرار مجلس یازدهم مراحل مقدماتی آن آغاز خواهد شد.

کد مطلب: ۱۰۷۴۱۰۳
لینک کوتاه کپی شد
تاکید همزمان بر دموکراسی و عدالت اجتماعی

به‌گزارش ایران، با این حال مشخص است که جریان‌های سیاسی برای نمایندگی کردن جامعه و جلب مشارکت بدنه اجتماعی حامی خود و برای تحقق هدف غایی که همانا کمک به بهبود شرایط کشور در عرصه‌های مختلف است به چیزی فراتر از این جدل‌ها نیاز دارند. با این حال در گفت‌و‌گو با حمیدرضا جلایی‌پور جامعه‌شناس و فعال سیاسی اصلاح‌طلبی که خود در یک سمت این بحث‌ها فعال بوده به چرایی‌شان و راهبرد اصلاح‌طلبان برای آینده پرداختیم. راهبردی که به گفته او از مسیر تأکید همزمان بر دموکراسی و عدالت اجتماعی می‌گذرد.

آنچه در انتخابات مجلس و قبل از آن رخ داد اعم از رد صلاحیت‌ها، احساس روگردانی بدنه اجتماعی و نیز دوگانگی که در بحث ارائه فهرست ایجاد شد تا چه حد در به‌وجود آمدن مجادله‌های درونی اصلاح‌طلبان مؤثر بوده است؟ به‌عبارتی آیا باید این بحث‌ها را واکنشی به شرایط اخیر بدانیم یا امتدادی از اندیشه‌ورزی‌ها و راهبردپردازی‌های گذشته برای بازیابی اصلاحات و آمادگی برای انتخابات آینده؟
اگر منظور خود را از جبهه اصلاح‌طلبان روشن کنیم پاسخ سؤال شما روشن می‌شود. در جبهه اصلاحات گرایش‌های سیاسی گوناگونی وجود دارد. ولی مضمون اصلی اصلاحات برای جریان اصلی اصلاح‌طلبی ضرورت «اصلاحات‌ سیاسی و تقویت سازوکارهای توسعه سیاسی در حکمرانی ایران و جامعه مدنی» است. این جریان در انتخابات اخیر در قالب شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان (شعسا) در انتخابات مشارکت فعال کرد و با‌ وجود رکود سیاسی پس از اعتراضات آبان ۹۸ شخصیت‌های برجسته‌ای در این جریان مثل دکتر شکوری‌راد و آذر منصوری دبیرکل و قائم‌مقام حزب اتحاد و چهره‌هایی از دیگر تشکل‌های پیشروی اصلاحات رفتند ثبت‌نام کردند. چون برای آنها انتخابات نهاد مهمی است. اما آنها با حذف روبه‌رو شدند و صادقانه به مردم اعلام کردند که روند حذف کاندیداها چنان حداکثری بوده که شعسا نمی‌تواند لیست بدهد و در انتخابات لیست نداد. چون جریان اصلی اصلاحات باید نشان می‌داد توجیه‌گر حذف‌کنندگان نیست. البته در همین جبهه اصلاحات گرایش‌هایی وجود دارند که الزامی به توسعه سیاسی نمی‌بینند و به اصطلاح از بهبود‌خواهی اقتصادی (بدون التزام به توسعه سیاسی) دفاع می‌کنند و می‌گویند ما در هرصورت (حتی اگر همه کاندیداهای باکیفیت اصلاح‌طلبان را هم رد صلاحیت کنند) در انتخابات شرکت می‌کنیم. این گروه در انتخابات شرکت کرد و کاندیدای اختصاصی‌اش در تهران کمتر از سه‌هزار رأی آورد.

آیا آنچه را توصیف می‌کنید باید به معنای بروز اختلاف و انشعاب در جریان اصلاحات تعبیر کنیم؟ به عبارت دیگر آیا شاهد آن خواهیم بود که طیف‌هایی از اصلاح‌طلبان در قرابت بیشتری با حاکمیت قرار بگیرند و طیف‌هایی دیگر دچار فاصله شوند؟ می‌دانیم که بحث‌های انتقادی درون جریان اصلاح‌طلب ماه‌ها پیش از انتخابات آغاز شده بود و هنوز ادامه دارد. چنین بحث‌هایی چه هدفی را جست‌و‌جو می‌کنند؟
در ارتباط با حاکمیت که بحث «قرابت» مطرح نیست. طبق قانون اساسی حکمرانان باید براساس رأی مردم انتخاب شوند و تندروها در دهه‌های گذشته دائم در برابر این فرآیند دربرگیرنده‌ شدن نهادهای نمایندگی برخلاف اهداف انقلاب مانع ساخته‌‌اند. هدف و حرکت جریان اصلاح‌طلب معطوف به درمان همین معضل است. به بیان دیگر مهم‌ترین معضل ایران اندک‌سالاری، فقدان پاسخگویی و شفافیت و بحران نمایندگی در حکمرانی است. حرکت در جهت این هدف همچنان ادامه پیدا خواهد کرد ولی در جریان این حرکت ممکن است که گرایش‌هایی بخواهند از اعتبار اصلاح‌طلبان برای مقاصد سیاسی خود استفاده کنند که من فکر می‌کنم بعید است موفق شوند. همچنان که در انتخابات اسفند ۹۸ خطا کردند.

ائتلاف اصلاح‌طلبان در انتخابات‌ ۹۲ تا ۹۶ با اعتدال‌گرایان مگر هدفی جز حضور در قدرت و نیز به گفته اصلاح‌طلبان جلوگیری از قدرت گرفتن جریان‌های افراطی داشت؟ آن راهبرد با آنچه امروز به باور شما طیف غیر جریان اصلی پیگیری می‌کنند چه تفاوت‌هایی دارد؟
جریان اصلی اصلاحات پاره‌ای از احزاب پیشروتر و چهره‌های بانفوذ اصلاح‌طلب در شورای عالی سیاستگذاری هم حضور دارند و در انتخابات سال ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ هم شرایط را بررسی کردند و هم هسته بسیج‌گر رأی بودند و در انتخابات شرکت کردند و تأثیر‌گذار بودند، ولی در این انتخابات با توجه به شرایط پیش آمده و درس‌گیری از تجربیات پیشین امکان صدور لیست انتخاباتی پیدا نکردند.
جبهه اصلاحات در قالب شعسا تا انتخابات ۹۸ برای حفظ انسجام اصلاح‌طلبان تلاش‌های ارزشمندی داشت و تا انتخابات ۱۴۰۰ با توجه به اقتضائات شرایط روز و ضرورت بازسازی تشکیلاتی و گفتمانی این جبهه وقت برای هماهنگی هست. بعید می‌دانم میان جریان اصلی اصلاح‌طلبان که دنبال هدف گشایش سیاسی هستند اختلافی ریشه‌ای پیش بیاید.

گفته می‌شود که اصلاح‌طلبان جز این بحث‌های درونی با ریزش بدنه اجتماعی‌شان که اغلب در طبقه متوسط تعریف می‌شوند نیز مواجه بوده‌اند. کما اینکه شاهد کناره‌گیری برخی چهره‌های شاخص و شناخته شده اصلاح‌طلب از نهادهای اجماعی و حزبی این جریان نیز بوده‌ایم. همانند استعفای آقای موسوی لاری از شورای عالی و یکی دو عضو فعال حزب اتحاد. ارزیابی‌تان از این ریزش‌ها و به‌طور مشخص ریزش بدنه اجتماعی و راهکار پیشنهادی‌تان برای ترمیم آن چیست؟
درباره ریزش پایگاه اصلاح‌طلبان ذکر سه نکته مفید است. اول اینکه مهم‌ترین علت ریزش این پایگاه اصلاح‌طلبان مقاومت تندروها در برابر اصلاحات و در برابر نتایج انتخابات و کم‌اثر کردن نهادهای حکمرانی است. مهم‌ترین کار آنها این بوده که به مردم بگویند یا باید به ما رأی بدهید یا ما نمی‌گذاریم رأی شما در تغییر امور اثر بگذارد. عامل دوم ضعف گفتمانی و سازمانی خود اصلاح‌طلبان است و کاهش آن باید در اولویت این جبهه قرار بگیرد.
نکته دوم اینکه توجه داشته باشید فقط پایگاه رأی اصلاح‌طلبان ریزش نکرده، بلکه پایگاه همه جریان‌های سیاسی اعم از اصولگرا، اصلاح‌طلب، تحول‌طلب، سلطنت‌طلب و ماهواره‌های فارسی زبان هم تغییر کرده و ریزش داشته است. حتی در همین انتخابات ۹۸ هم پایگاه اکثر نماینده‌های اصولگرایان کمتر از ۱۰ درصد بود. این کاهش پایگاه علل گوناگونی دارد از جمله ‌تحریم‌های شدید امریکا و سوء مدیریت‌ها که به افزایش سهمگین فشار اقتصادی و کاهش امید به آینده انجامیده است و موبایلی-ارتباطی شدن جامعه ایران‌. ۱۰۰ میلیون موبایل در ایران است و فردیت و خود ابراز‌گری و مطالبه‌گری در جامعه بیشتر شده است و پایگاه وسیع اجتماعی برای هیچ جریانی براحتی ساخته نمی‌شود. حتی مخاطبان تتلو هم یکپارچه نیستند و حتی بعضاً تماشاچیان گذری آنلاین او هستند و نه لزوماً شیفته‌اش.
نکته سوم اینکه گرچه پایگاه اصلاح‌طلبان ریزش داشته است راه نجات کشور همچنان پذیرش اصلاح ‌دائمی از سوی حاکمیت است. راه نجات کشور نه انسداد سیاسی تندروها است و نه سرنگونی‌طلبی. در میان نیروهای سیاسی داخل کشور همچنان جدی‌ترین نیروی سیاسی و مردمی همین اصلاح‌طلبان هستند. اصولگرایان قدرت سیاسی دارند اما پایگاه اجتماعی‌شان ضعیف‌تر از اصلاح‌طلبان است. ‌طبقه متوسط فرهنگی هم با اصولگرایان تندرو قهر است.

با وجود این نمی‌توان انکار کرد اصلاح‌طلبان در برابر طبقات ضعیف جامعه دچار خلأ ارتباطی‌اند.این در حالی است که اتفاقاً این بخش از جامعه نسبت به گذشته خواسته‌های جدی‌تری دارند و مطالبه‌ محورتر شده‌اند. آیا برای رفع این مسأله چاره‌ای دارید؟گفتمان اصلاحات تا چه حد این توان را دارد که خود را برای طبقه فرودست جامعه ترجمه و عرضه کند و با چه ایده‌هایی می‌تواند خواست طیف گسترده‌تری از جامعه را نمایندگی کند؟ آیا این احتمال وجود دارد که به مفهوم عدالت و توزیع عادلانه ثروت نزد اصلاح‌طلبان وجه سنگین‌تری نسبت به توسعه سیاسی و دموکراسی پیدا کند؟
به نکته خوبی اشاره کردید. جریان اصلی اصلاحات از ابتدا به بسط دموکراسی و عدالت اجتماعی توجه داشت. به همین دلیل شاخص‌های عدالت اجتماعی و کاهش فساد معرف دوره اصلاحات ‌است (۱۳۷۶-۱۳۸۴). در دوره اصلاحات شخصیت اقتصادی شاخص ستاری‌فر بود که به برنامه «بازار» اعتقاد داشت و از اقتصادی تولیدی و مبتنی بر رقابت در کنار سیستم مؤثر رفاه اجتماعی دفاع می‌کرد. ولی در دوره احمدی‌نژاد که از عدالت سوءاستفاده شد و با هفتصد میلیارد دلار درآمد نفتی اشتعالزایی نشد و پس از آن‌ هم که دولت اعتدال آمد جریان اصلی اصلاحات متأسفانه کمتر بر مضمون عدالت تأکید داشت.
اکنون لااقل بال پیشروی اصلاح‌طلبان متوجه این خطا شده است و بویژه در شرایطی که از سال ۹۶ جمعیت فقیر در جامعه افزایش داشته است می‌خواهد در گفتمان و برنامه‌هایش، در کنار دموکراسی، ‌به عدالت هم توجه ویژه نشان دهد. اصلاح‌طلبان پیشرو می‌خواهند صدای محرومان، معلمان، زنان، کارگران، دانشجویان‌ و جمعیت ساکن در بافت فرسوده و گروه‌های محروم و تحت تبعیض باشند. ‌
در این راه مجموعه بحث‌های انتقادی جاری در درون جریان اصلاحات مانند بحث ضرورت بازنگری در ساختار اجماعی اصلاح‌طلبان و نظایر آن را تا چه حد مفید می‌دانید؟
هدف اصلاح‌طلبی در ایران یعنی حرکت در جهت گشایش سیاسی (با اتکا به جامعه مدنی و شیوه‌های خشونت‌پرهیز و تدریجی) و بسط عدالت و کاهش انواع تبعیض تعطیلی‌بردار نیست و راه نجات کشورهم تقویت حاکمیت قانون و پذیرش شفافیت، پاسخگویی و نمایندگی اقشار مردم و کاهش فقر و تبعیض است.

آیا اصلاح‌طلبان می‌توانند در فرصت یک‌ساله روبه‌رو نگاه مثبتی نسبت به حضورشان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ پیدا کنند؟
چرا که نه، اگر شرایط به نحوی شود که حضورشان معنادار باشد و بتواند به تغییر معنادار در جهت خیر همگانی بینجامد.

بــــرش
قرار است اصلاح‌طلبان در فرصت یک‌ساله تا انتخابات و پس از آن چه هدفی را در سیاست‌ورزی خود دنبال کنند؟

هدف و تعیین راهبرد (برقراری نسبت بین هدف و امکانات) برای یک جریان سیاسی و انسانی مثل جریان اصلاحات مثل تعیین هدف و راهبرد برای یک «کارخانه صنعتی» نیست.
هرچند معمولاً این خطا صورت می‌گیرد. در هدف‌گذاری برای یک کارخانه‌ صنعتی همه چیز براساس امکانات و زمان و هدف کارخانه دقیقاً ریل‌گذاری می‌شود. ولی تعیین هدف برای یک جریان سیاسی یک امر کیفی و به منزله ارائه «قطب‌نما» برای کنشگری اصلاح‌جویان در حوزه عمومی است.
در اینجا کنشگری کنشگران آزاد ولی جهت‌دار (در جهت قطب‌نما) است و مثل عمل الزامی کارگران خط تولید در کارخانه نیست که مهندسان آن را طراحی کرده‌اند. به نظر من همچنان که اشاره کردم هدف حرکت اصلاح‌طلبان تلاش در جهت «توسعه همه‌جانبه» است.
بدین معنا که در کنشگری مقصد «توسعه سیاسی» فراموش نشود و به موازات آن «توسعه اقتصادی عادلانه» (با تأیید بر سیاست‌های خدمات اجتماعی و رفاهی برای اقشار ضعیف) فراموش نشود.
اصلاح‌طلبان جریان اصلی پرچمدار «بهبودخواهی عادلانه» هستند نه توسعه اقتصادی و «بهبود‌خواهی کلاینتالیستی»(بهبودخواهی مبتنی بر رابطه حامی و پیرو). ساده بگویم قطب‌نمای عمل اصلاح‌طلبان تأکید همزمان بر دموکراسی و عدالت اجتماعی است.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار