این غم انگیزترین حالت سوگ است
تهران (پانا) - در مراسم خاکسپاری، فقط اعضای خانواده، در حد ۱۰ نفر با فاصله ۳ تا ۴ متر از هم حضور داشتیم، نه فامیل، نه دوست و آشنا، فقط خودمان بودیم و این داغ ناگهانی...
بهگزارش ایسنا، از دست دادن عزیز در این شرایط می تواند بدترین اتفاق در زندگی هر کسی باشد. وقتی کسی عزیزی را از دست میدهد دلخوشیاش به این است که اعضای خانواده بتوانند همدیگر را بغل کنند و دلداری بدهند و یا اقوام و آشنایان دور و برشان باشند، اما ما وقتی پدرمان را دفن کردیم، نه خواهر و برادر میتوانستند همدیگر را دلداری بدهند و نه کسی بود که تسلی خاطر بازماندگان باشد، هیچکسی نبود زیر بغل ات را بگیرد تا نیفتی، فقط خودت باید خودت را جمع و جور میکردی و دلداری میدادی...
در آخرین ماه سال ۱۳۹۸، هفت نفر از اعضای خانواده محمد ابراهیم از اهالی شهرستان نطنز در استان اصفهان، درگیر ویروس کرونا شدند.
محمد ابراهیم که حالا چند روزی است وارد ۲۹ سالگی شده، اولین عضو مبتلا به این ویروس در خانوادهاش بوده و روایت تلخی دارد از مبارزه با کرونا و سختیهایی که پشت سر گذاشته است.
گرچه روایت محمد ابراهیم از ابتلای خود و خانوادهاش به ویروس کرونا، با شیرینی موفقیت ۶ عضو خانواده در شکست کرونا همراه است، اما تلخی از دست دادن پدر و سوگ ابراز نشده آنها از این داغ، همچون بغضی در گلوی او مانده و میگوید «بعید است بتواند از زیر بار آن کمر راست کند».
وقتی کرونا با علائم متفاوت به سراغ ۷ عضو خانواده آمد
محمد ابراهیم تجربه سخت درگیری خانوادهاش با ویروس کرونا را از اینجا آغاز میکند: هفت نفر از خانواده ما یعنی ۵ فرزند و پدر و مادر همگی درگیر کرونا شدیم، اما با علائم متفاوت!
کار ۴ نفر به بیمارستان و تستهای مختلف کشید و کرونای مثبت تشخیص داده شد. بقیه به بیمارستان نرفتند، چون یا ابتلا به ویروس مربوط به روزهای اول شیوع کرونا و زمانی بود که شرایط اینقدر حاد نشده بود و یا به تشخیص پزشک، باتوجه به علائم بیماری و ابتلای بقیه اعضای خانواده، کرونا مثبت بود و نیازی به تست نبود، بلکه فقط باید در خانه قرنطینه میشدند.
او درباره ابتلای خودش بهعنوان اولین عضو خانواده به ویروس کرونا میگوید: ۴ یا ۵ اسفند بود که علائم کرونا در من ظاهر شد. فکر میکنم اولین نفری که در خانواده مبتلا به ویروس شد، من بودم و بلافاصله بعد از من، پدرم مبتلا شد، با وجود اینکه ما در یک خانه زندگی نمیکردیم و من در خانه خودم بودم.
علائم کرونا در من با خارش گلو شروع شد، مثل اینکه در گلویم گرد و خاک رفته بود و سرفه میکردم. صبح خارش گلو شروع شد و تا شب کمکم علائم دیگری مثل بدن درد، تب، سردرد، کوفتگی و عرق شدید هم اضافه شد. این علائم ادامه داشت تا روزی که تب من به ۳۹ درجه رسید.
عبور اولین عضو مبتلا از کنار ویروس کرونا
باتوجه به اینکه فرزند نوزاد دارم سریع به پزشک مراجعه کردم. دکتر به من گفت احتمالا آنفلوآنزا گرفتهام و بهتر است دو هفته از خانه بیرون نروم، ولی اگر تنگی نفس داشتم دوباره حتما به پزشک مراجعه کنم. صبح روز بعد که بیدار شدم باز هم همه علائم را داشتم، ولی با شدت بیشتر، طوری که نمیتوانستم از جای خودم بلند شوم! کمکم سرفه خشک اضافه شد و تنگی نفس هم خیلی خفیف داشتم، تا اینکه چند روز بعد همه علائم را با هم داشتم. البته به مرور علائم من خیلی کمتر شد تا اینکه فقط سرفه میکردم. حدود ۲۵ اسفند بود که برای سرفههایم به دکتر مراجعه کردم و گفت باتوجه به شرایطی که داشتی احتمال میدهم بیش از ۹۰ درصد مبتلا به کرونا شدهای ولی از کنارش رد شدهای!
محمد ابراهیم با اشاره به اینکه هیچ آزمایشی نداده که نشان دهد کرونا داشته، میگوید با توجه به علائمی که داشته و ابتلای اعضای خانوادهاش، پزشکان گفتند احتمالا بیش از ۹۰ درصد مبتلا به ویروس کرونا هستی.
او که از شروع اولین علائم تا قطع سرفهها و برطرف شدن کامل علائم بیماریاش، حدود ۲۰ روز طول کشیده، میگوید: اوج بیماریام در روزهای ۱۳ یا ۱۴ اسفند یعنی حدود ۱۰ روز بعد از شروع علائم اولیه بود.
روزهای سخت پیش روی خانواده
سختترین قسمت این ماجرا برای او، ابتلای پدرش به ویروس کرونا است. میگوید: نفر بعدی که در خانواده ما مبتلا به ویروس کرونا شد پدرم بود که سابقه بیماری زمینه ای یا تنفسی نداشت.
۷ یا ۸ اسفند بود که علائم بیماری در پدرم عود کرد. ما رفت و آمد خیلی کمی داشتیم و من خیلی روی رعایت موارد بهداشتی حساس بودم، برای همین فکر میکنم پدرم از طریق دیگری به ویروس کرونا مبتلا شده بود، چون ما اصلا تماسی نداشتیم. وقتی پدرم برای معالجه پیش پزشک رفت و علائم اولیه را بررسی کردند، آزمایش خون اولیه، میزان اکسیژن خون و عکس رادیوگرافی از قفسه سینه گرفتند، گفتند مشکوک به کرونا است و بهتر است در بخش افراد مشکوک به کرونا در بیمارستان بستری شود.
۱۵ اسفند یعنی پنج روز بعد از بستری شدن در بیمارستان، جواب تست کرونای پدرم آمد. از تاریخی که پدرم بستری شد تا روزی که جواب تست کرونا آمد، من خیلی ترسیده بودم و باتوجه به علائمی که داشتم مدام به پزشک مراجعه میکردم، اما میگفتند چون ضربان قلبت منظم است و تنگی نفس نداری فعلا مشکل خاصی وجود ندارد. آخرین باری که به پزشک مراجعه کردم گفت باتوجه به علائمی که داشتی و پدرت هم درگیر کرونا شده، بهتر است یک آزمایش خون بهعنوان تست بدهی، البته حدود ۱۲ روز بعد از زمانی بود که علائم اولیه را دیده بودم و نتیجه آزمایشم هم نشان داد که مشکلی وجود ندارد و فقط مقدار کمی ریهام عفونی شده است.
شوک روحی به خانواده در غم از دست دادن پدر
محمد ابراهیم که خاطرات آن روزها برایش تلخ، اما همیشه تازه است، میگوید: صبح روز ۱۶ اسفند با پدرم تلفنی صحبت کردم، هیچ مشکلی نداشت، نه آی سی یو رفته بود و نه دچار کما و بیهوشی شده بود، ولی متأسفانه صبح روز بعد ایست قلبی کرد و به خاطر نرسیدن اکسیژن کافی به بدن، فوت کرد...
گرچه قصد یادآوری این خاطرات تلخ را ندارم، اما خودش به سختی تلاش می کند شرایط غم انگیز آن روزها را برایم شرح دهد: به خاطر شرایطی که بود بدون برگزاری هیچ مراسم تشییع جنازه و یا ختمی، پدرم را به خاک سپردیم. این قضیه شوک روحی خیلی بزرگی به همه اعضای خانواده وارد کرد. در مراسم خاکسپاری فقط اعضای خانواده در حد ۱۰ نفر با فاصله ۳ تا ۴ متر از هم حضور داشتیم، نه اقوام و نه دوست و آشنا، فقط خودمان بودیم و این داغ ناگهانی...
از دست دادن عزیز در این شرایط میتواند بدترین اتفاق در زندگی هرکسی باشد. وقتی کسی عزیزی را از دست میدهد دلخوشیاش به این است که اعضای خانواده بتوانند همدیگر را بغل کنند و دلداری بدهند و یا اقوام و آشنایان دور و برشان باشند، اما ما وقتی پدرمان را دفن کردیم، نه خواهر و برادر میتوانستند همدیگر را دلداری بدهند و نه کسی بود که تسلی خاطر بازماندگان باشد، هیچکسی نبود زیر بغلات را بگیرد تا نیفتی، فقط خودت باید خودت را جمع و جور میکردی و دلداری می دادی...
تشییع و خاکسپاری در غمانگیزترین حالت ممکن
مراسم تشییع و خاکسپاری کسانی که بر اثر کرونا فوت میکنند در بدترین و غمانگیزترین حالت ممکن برگزار میشود. معمولا وقتی کسی فوت میکند، اعضای خانوادهاش بعد از خاکسپاری به منزل میروند، دور هم جمع میشوند، به هم دلداری میدهند، مراسم ختم میگیرند، اقوام، دوستان و آشنایان برای عرض تسلیت میآیند؛ اما ما بعد از اینکه پدرمان را به خاک سپردیم هر کدام به خانه خودمان رفتیم و حتی نتوانستیم دور هم جمع شویم.
محمد ابراهیم میگوید: غم از دست دادن پدر بسیار سخت است، ولی وقتی نتوانی کوچکترین مراسمی برای پدر بگیری و عزاداری کنی سختتر میشود. پدر من در تمام مراسم اقوام و دوستان و آشنایان شرکت میکرد، ولی برای خودش اصلا مراسمی برگزار نشد که کسی بخواهد شرکت کند. برادر من مداح است و در مراسم زیادی مداحی کرده، اما برای پدر خودش نتوانست مداحی کند. اینها غم بزرگی بر دل آدم میگذارد و فقط کسی که خدای نکرده در این شرایط عزیزی را از دست دهد، درک میکند من چه میگویم.
برگزاری مراسم یادبود پدر بعد از پشت سرگذاشتن بحران کرونا
پدرم معمار بود و جزو یکی دو نفری بود که میتوانست طرحهای سنتی و قدیمی را اجرا کند، فکر کنم حدود ۱۳ مسجد و حسینیه در نطنز و شهرهای اطراف ساخت. این اواخر هم تاکسی داشت و هر سال روز اول ماه رمضان رایگان کار میکرد. خیلی از مردم شهر او را به خوشرویی و خیرخواهی میشناختند، به همین خاطر وقتی فوت کرد خیلیها ابراز ناراحتی کردند و حتی برای تسلیت به در خانه آمدند، ولی ما همه را برگرداندیم، بهخاطر اینکه ممکن بود یک نفرشان به این ویروس مبتلا باشد، ولی خبر نداشته باشد و باعث ابتلای چند نفر دیگر به کرونا شود. هنوز هم خیلیها میگویند روزی که کرونا تمام شد یک مراسم یادبود برای پدرتان بگیرید و ما هم حتما شرکت میکنیم.
رفت و آمد ویروس کرونا در بین اعضای خانواده
نفر بعدی که در خانواده ما مبتلا به کرونا شد برادر بزرگتر از من بود که با پدر و مادرم در یک خانه زندگی میکرد. میگفت روی زبانم زرد شده و ضعف و بیحالی دارم، و وقتی به پزشک مراجعه کرد گفته بود باتوجه به اینکه پدرت در خانه بوده و کرونا داشته، به احتمال زیاد درگیر شدهای ولی به صورت خفیف. در همین فاصله مادرم هم مبتلا شد، به طوری که حس چشایی مادرم کاملا از کار افتاد و هیچ طعمی در دهانش حس نمیکرد، به اضافه مشکلات گوارشی شدیدی که در طول ۳ یا ۴ روز داشت.
ویروس کرونا در همین زمان در بین اعضای خانواده محمد ابراهیم در رفت و آمد بود و دست از سر آنها بر نمیداشت. محمد ابراهیم میگوید: زمانی که برادرم داشت بهتر میشد، خواهر بزرگترم که فرزند ارشد خانواده است دچار تب و لرز و بدن درد و سرفه شد. وقتی عکس از قفسه سینه و آزمایش گرفتند گفتند که درگیر کرونا شده و بهتر است در بیمارستان بستری شود. دو روز در بیمارستان نطنز بستری بود و بعد ترخیص و قرنطینه خانگی شد. فردای آن روز فرزند دوم خانواده با اسهال و استفراغ و البته کمردرد شدید مواجه شد، طوری که هنوز کمردردش ادامه دارد و معلوم نشد کرونا است یا نه چون به دکتر مراجعه نکرد. در همین حین خواهر دیگرم که در بادرود زندگی میکند با علائم شدید درگیر کرونا شد، تا حدی که پزشک برایش دوز دارویی بالایی تجویز میکرد و بعد از آن ۱۴ روز در قرنطینه خانگی بود و همسرش هم ویروس را گرفت.
فاصلهای که من ویروس کرونا گرفتم تا نفر آخر که خواهرم بود، کلا ۵ روز طول کشید و هر روز یکی از اعضای خانواده میگفت دچار یکسری علائم شده است، در حالی که هرکدام از ما در خانههای مستقلی زندگی میکنیم و فقط پدر و مادر و یک برادرم در منزل مشترک زندگی میکردند.
او با اشاره به اینکه ابتلا به ویروس کرونا یک دوره کمون دارد و مشخص نیست فرد چه زمانی و چطور مبتلا شده، میگوید: اگر هر اتفاقی افتاده مربوط به قبل بوده است، چون بعد از اینکه هرکدام علائم کرونا را داشتیم دیگر ارتباطی با هم نداشتیم، مثلا خودم هروقت به خانه پدر و مادرم میرفتم در حیاط میماندم و اصلا داخل منزل نمیرفتم، همانجا هرکاری بود انجام میدادم چون همانطور که گفتم با اطلاعاتی که داشتم خیلی روی رعایت موارد بهداشتی حساس بودم.
۵۴ روز است به نوزاد ۹۰ روزهام دست نزدهام
محمد ابراهیم تا آنجایی روی رعایت موارد بهداشتی حساسیت دارد که میگوید ۵۴ روز است به نوزاد ۹۰ روزهاش دست نزده و از او دور است، تا خدای نکرده ناقل ویروس به او نباشد.
حالا همه اعضای خانواده محمد ابراهیم دورههای درمان و قرنطینه بعد از آن را پشت سر گذاشتهاند و هیچ مشکل خاصی ندارند، به غیر از برادرش که هنوز ضعف و بیحالی دارد و دکتر گفته احتمالا عوارض دارو هنوز در بدنش مانده است.
کرونا از آنچه فکر میکنید به شما نزدیکتر است
بعد از پشت سر گذاشتن تجربه درگیری خانوادگی با کرونا، او از مردم میخواهد که به خاطر خودشان و اعضای خانوادهشان توصیههای بهداشتی را خیلی جدی بگیرند و بدانند خطر کرونا از آنچه که فکرش را میکنند به آنها نزدیکتر است. با این حال توصیه دیگر محمد ابراهیم نداشتن ترس و استرس و نگرانی بیش از اندازه است. این توصیه هم بهخاطر تجربهای است که پشت سر گذاشته و میگوید: ترس زیاد، بیشتر آسیب میزند. علت مرگ پدر من کرونا نبود، ایست قلبی بود. البته پدرم کرونا داشت ولی کرونا معمولا باعث عفونت ریه و کما و بیهوشی و بعد فوت میشود، درحالی که من ۲۰ دقیقه قبل از فوت پدرم با او تلفنی صحبت کردم و مشکلی نداشت، اما بر اثر ایست قلبی فوت کرد.
او داشتن روحیه قوی درصورت ابتلا به ویروس کرونا را خیلی مهم میداند «خواهرم جزو بیماران حاد بود، ولی با روحیهای که به او دادیم، خیلی زودتر از بقیه سرپا شد و برگشت، در حالی که پدرم همیشه از دکتر و دوا بیزار بود و وقتی هم در بیمارستان بستری بود دوستش که در تخت کناری او بستری بود چند روز قبل از پدرم فوت کرد. یعنی ۱۵ اسفند مشخص شد جواب آزمایش کرونای پدرم مثبت است، ۱۶ اسفند فهمید که دوستش فوت کرده و صبح روز بعد ایست قلبی و فوت کرد...»
حفظ روحیه و نترسیدن، مهمترین تجربه از شکست کرونا
محمد ابراهیم حفظ روحیه و نترسیدن را مهمترین تجربه خود و خانوادهاش از درگیری با ویروس کرونا عنوان میکند و میگوید: تجربه من این است که اصلا نباید ترسی به دل راه داد، چون شاید خیلیها درگیر این ویروس شوند و همانطور که گفته میشود از کنارش به سادگی رد شوند. البته خیلی مهم است که توصیههای بهداشتی را بهطور جدی رعایت کرد، ولی برخی مواقع طوری به این ویروس مبتلا میشوی که اصلا نمیدانی از کجا درگیر شدهای! در این حالت باید روحیه را حفظ کرد، چون از دست دادن روحیه، تاثیر وحشتناکی دارد. بنابراین فرد مبتلا به کرونا باید قرنطینه را جدی بگیرد، داروها را مصرف و توصیههای پزشکان را یک به یک رعایت کند، در عینحال که محکم و امیدوار باشد، چون امید جوانهای است که میتواند به درختی تبدیل شود و ریشه کرونا را خشک کند.
ارسال دیدگاه