محمد فاضلی*

دولت علیه کرونا؛ شبکه‌ساز، اطلاع‌رسان اجماع‌ساز، محلی‌اندیش و مقتدر

 من معتقدم همه دولت‌ها در مقابل چالش کرونا به مشکلات جدی برخواهند خورد. نوام چامسکی، زبان‌شناس و فیلسوف امریکایی معتقد است دولت‌های امروز جهان برای انجام کارهای کوچک، خیلی بزرگ هستند و برای انجام کارهای بزرگ خیلی کوچک هستند.

کد مطلب: ۱۰۲۹۴۷۴
لینک کوتاه کپی شد

ایده چامسکی این است که دولت امریکا برای مثال می‌تواند ظرف دو هفته عراق را اشغال کند، اما همین دولت قادر نیست برای تغییر اقلیم یا ایجاد ثبات در خاورمیانه و خود عراق کاری انجام دهد. بخشی از این شکست دولت‌ها در مقابل مسائلی نظیر تغییر اقلیم یا ایجاد ثبات در خاورمیانه، نتیجه بدخیم بودن این گونه مسأله‌هاست. من بارها در نوشتارها و سخنرانی‌ها و حتی اخیراً بویژه بحران کرونا در یک فایل صوتی، توضیح داده‌ام که مسائل بدخیم، تعریف دقیق و راه‌حل‌های شناخته‌شده‌ای ندارند، فناوری غلبه بر آن‌ها مشخص نیست و موفقیت در حل مسأله نیز تابع هماهنگ شدن و تغییرات رفتاری در انسان‌های بی‌شماری است. دولت‌ها دقیقاً در مواجهه با این مسائل است که عیار توانمندی‌شان آشکار می‌شود.

دولتی که می‌خواهد مسأله بدخیم را حل کند - و به‌عبارت دقیق‌تر می‌خواهد آن‌را تعدیل کند زیرا این گونه مسائل راه‌حل‌های قطعی ندارند و احتمالاً هرگز از بین نمی‌روند بلکه کم و زیاد می‌شوند - باید قابلیت‌هایی داشته باشد که اکثر دولت‌های جهان از آن‌ها بهره اندکی دارند و این یکی از تبیین‌های فروماندگی و ناکارآمدی دولت‌ها در مقابل این‌گونه مسائل است. پاسخ پرسش چامسکی درخصوص فروماندگی و ناکارآمدی دولت‌ها در واقع تا اندازه زیادی در این امر نهفته است که فناوری و راهکار اشغال عراق، هزاران سال است که بر بشر مکشوف است (کاربرد شدید نیروی نظامی)، نیاز به هماهنگی میان‌بخشی هم ندارد (نیروهای نظامی قادرند این کار را مانند همه آن‌چه در طول تاریخ انجام داده‌اند، به سرانجام برسانند) و نیازمند تغییر رفتار میلیون‌ها انسان هم نیست، کافی است نیروهای نظامی با تکیه بر تجهیزات، درست عمل کنند اما مسائلی مثل غلبه بر کرونا اصلاً چنین خصایصی ندارند.

غلبه بر کرونا راه‌حل و فناوری شناخته‌شده‌ای ندارد که بر سر آن اجماع باشد. هر راهکاری از قرنطینه گرفته تا کاربرد نیروی قهری علیه کسانی که بی‌مسئولیت رفتار می‌کنند، تعطیل کردن یا اطلاع‌رسانی برای ارتقای آگاهی و بهداشت عمومی و بسته‌های حمایت اقتصادی و اجتماعی از آسیب‌دیدگان کرونا محل مناقشه‌اند. شکست دادن کرونا نیازمند هماهنگ عمل کردن سازمان‌های مختلف از بخش‌های بهداشتی و درمانی تا سازمان‌های اقتصادی، شهرداری‌ها و حتی نیروهای نظامی و انتظامی، راهنمایی و رانندگی و سازمان‌های مردم‌نهاد است. همین نیازمندی‌های غلبه بر کرونا را که کنار هم بگذاریم، معلوم می‌شود که دولت باید خصایص زیر را داشته باشد.
اول. دولت باید تسهیل‌گر ارتباط همه سازمان‌ها و کنشگرانی باشد که قرار است برای غلبه بر کرونا با یکدیگر همکاری کنند. دولت باید در نقش «تسهیل‌گر شبکه‌ساز» عمل کند.

شبکه‌ها حداقل در این سطوح باید ساخته شوند: ۱. شبکه افراد-افراد (افراد مهم تأثیرگذار، تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر باید با دستورکار مشخص به یکدیگر وصل شوند)، ۲. شبکه افراد-سازمان‌ها (افراد تأثیرگذار با دستورکار مشخص باید به سازمان‌های مؤثر بر بحران کرونا وصل شوند)، ۳. شبکه سازمان‌-سازمان در حکومت (شبکه‌ای متشکل از سازمان‌هایی نظیر وزارت بهداشت، وزارت کشور، شهرداری‌ها و ... باید شکل بگیرد)، ۴. شبکه سازمان‌های عمومی-خصوصی (شبکه‌ای متشکل از سازمان‌های درون حکومت و بخش خصوصی که در امور مختلف از جمله تمهید کالا و خدمات فعالیت می‌کنند)، ۵. شبکه سازمان‌های حکومتی - سازمان‌های مردم‌نهاد. این شبکه‌ها در حکومت‌های باظرفیت و توانمند تاحدود زیادی از قبل وجود دارند و پیدایش و قوام‌شان نشان‌دهنده سطوح مختلف توسعه‌یافتگی است، اما اگر حکومتی فاقد این شبکه‌هاست، باید دولت در لحظات بحرانی به عنوان تسهیلگر ساخت این شبکه‌ها عمل کند.
این بدان معناست که دولت باید در ستاد مقابله با کرونا تیم‌های اندیشه‌ورزی داشته باشد که اقدامات ضروری برای تعدیل بحران را شناسایی کرده و ارتباطات شبکه‌ای لازم برای پیشبرد آن اقدامات را تعیین کنند و بر اساس آنها نسبت به شبکه‌سازی اقدام نمایند.

دوم. شبکه‌هایی که طراحی و ساخت‌ آنها را دولت تسهیلگری می‌کند، برای آنکه مؤثر عمل کنند به داده‌هایی نیاز دارند که برخی از آنها موجود است و برخی دیگر را باید به سرعت تولید کرد. داده‌های موجود و آنها که تولید می‌شوند باید به سرعت در اختیار بخش‌هایی از شبکه گذارده شوند که به آنها احتیاج دارند. افراد و سازمان‌های شبکه نیز باید سازوکاری برای اعلام نیازمندی‌های داده‌ای خود و به همان میزان نیز باید ظرفیت‌هایی برای تحلیل داده‌ها و تولید آنها به اطلاعات داشته باشند. دولت در اینجا نقش تسهیلگر اشتراک‌گذاری داده‌ها را بازی می‌کند. این نقش در شرایطی که سازمان‌ها معمولاً در مقابل به اشتراک گذاشتن داده‌ها مقاومت می‌کنند بسیار اهمیت دارد. دولتی که این چنین داده‌هایی را به اشتراک می‌گذارد، تولید می‌کند و ظرفیت‌های پردازش آنها را پدید می‌آورد، همچنین باید به ابزارهای اطلاع‌رسانی مجهز باشد. آنچه دولت انجام می‌دهد (اعم از شبکه‌سازی و داده‌پردازی) باید با جامعه به اشتراک گذاشته شود. جامعه باید در جریان آنچه انجام می‌گیرد باشد تا هم ظرفیت‌های کنش فردی بر اثر دریافت اطلاعات ارتقا یابد و هم جامعه اعتماد پیدا کند که دولت در حال کار کردن است. این مهم است که هر اقدامی با هدف اعتمادسازی صورت بگیرد. هیچ مسأله بدخیمی در شرایط بی‌اعتمادی حل نمی‌شود زیرا بی‌اعتمادی مانع جدی رویکرد همه‌با‌هم به حل مسأله است که در مواجهه با مسائل بدخیم حیاتی است.

سوم. دولت با ترکیبی از تسهیلگری برای همکاری بین‌شبکه‌ای، تولید و به اشتراک‌ گذاشتن داده‌ها، ارتقای ظرفیت‌های تحلیلگری داده‌ها و اطلاع‌رسانی شفاف که تا حدی علیه ظرفیت‌های بالقوه تعارض بین‌سازمانی عمل می‌کند، به علاوه همه سازوکارهایی که در دسترس دارد تا گفت‌وگوی اجتماعی فراگیر با جامعه را پیش ببرد، در نقش یک اجماع‌ساز عمل می‌کند. همان گونه که در ابتدای یادداشت نوشتم، مسائل بدخیم همگی راه‌حل‌هایی مناقشه‌برانگیز دارند. قرنطینه یک شهر یا تعطیل کردن را در نظر بگیرید. مخالفان و موافقان بسیار دارد و هر کدام به جوانبی از پیامدها اشاره می‌کنند که سود و زیان‌شان اغلب ناشناخته است و فقط در چارچوب تجربیات شخصی تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران معنادار به نظر می‌رسند. اگر دولت به خوبی کار تولید و داده‌پردازی را پیش ببرد، داده‌ها و تحلیل آنها را به اشتراک بگذارد و گفت‌وگوی اجتماعی درباره آنها را شکل دهد، بخت بیشتری برای اجماع حاصل می‌شود. این کارها باید در کوتاه‌ترین زمان ممکن صورت گیرند بالاخص در شرایطی که از قبل رویه‌های مشخصی برای تصمیم‌گیری و اقدام وجود ندارد یا حتی تصمیمات اخذشده بر اساس رویه‌های سازمانی و حکومتی پیشین به بن‌بست رسیده‌اند. دولت باید همه ابزارهای اجماع‌سازی خود را به‌کار بگیرد. فرماندهی واحد بعد از طی ‌شدن فرآیندهای اجماع‌سازی، کلیدی راهگشا در این امر است.

چهارم. کرونا مانند بقیه مسائل بدخیم، ماهیت محلی دارد. سازوکار شیوع کرونا در قم با رشت تاحدودی - حداقل در مراحل ابتدایی - فرق می‌کند. حرم مقدس حضرت معصومه(س) در قم هست اما در رشت نیست، بنابراین اقدام برای پیشگیری نیز در این دو شهر متفاوت است. فرهنگ‌ها، سازمان اقتصادی و قدرت‌های مؤثر بر فرآیند پیشگیری در سطح محلی عمل می‌کنند. اشتباه بزرگ آن است که برای مسأله‌ای بدخیم که در طول مدت عمر خود تغییر شکل می‌دهد (و در خصوص کرونا به‌طور خاص حتی ممکن است علاوه بر تغییر صفات و خواص اپیدمی کرونا، خود ویروس نیز جهش کند و خواص آن تغییر کند) نسخه‌های ملی و یکدست پیچیده شود. محلی‌اندیشی و محلی عمل کردن در خصوص مسأله کرونا به معنای ضرورت دادن اختیارات ویژه به استانداران برای اقدام محلی است. در واقع همه کارهایی که تاکنون برشمردم، باید در سطح محلی توسط استانداران تکرار شود. یعنی ساختن شبکه، داده‌پردازی و اجماع‌سازی در سطح محلی توسط استانداران و مقامات محلی تکرار شود. بزرگ‌ترین شبکه‌ای که دولت باید رهبری کند، شبکه‌ای از شبکه‌های ساخته‌شده در سطح ملی و سطوح استانی است. این کلان‌شبکه است که واکنش ملی و هم‌زمان محلی در برابر اپیدمی کرونا را ممکن می‌کند.

پنجم. دولتــــی / حکومتی که ظرفیت‌ها و اقدامات برشمرده‌ شده در بندهای اول تا چهارم را در خود بروز دهد و حتی اگر تاکنون ایجاد نکرده باید سریعاً نسبت به ایجاد آنها اقدام کند، باید مقتدر باشد. ماکس وبر جامعه‌شناس آلمانی تعریفی از دولت دارد که دقیقاً در این لحظه از تاریخ ایران معنا می‌یابد. دولت موجودیتی سازمانی است که اقتدار اعمال خشونت مشروع را در محدوده سرزمینی مشخصی داراست. دولت باید اقتدار خود را در سطوح مختلف نشان دهد. هر تصمیمی که از درون شبکه‌های ایجادشده، به کمک داده‌های تولید و پردازش‌شده، در فرآیندهای اجماع‌سازی بیرون می‌آید و در مقیاس ملی و محلی متناسب‌سازی شده است، باید با اقتدار اجرا شود و دولت از حق اعمال خشونت مشروع خود برای اجرای آنها استفاده کند. بدیهی است تصمیماتی که خروجی فرآیندهای چهارگانه شبکه‌سازی، داده‌پردازی، اجماع‌سازی و محلی‌اندیشی نباشند، چنان با واقعیت ناجور و ناسازگار درمی‌آیند و چنان از نظر مجریان‌شان نادرست و نامعقول جلوه می‌کنند که ظرفیت دولت برای اجرای آن‌ها به حداقل می‌رسد و در اصل مشروعیت اجرا را از دست می‌دهند. اقتدار محصول شعار، فریاد یا خشونت در عمل نیست، محصول فرآیند است.

حتی اگر بر اساس تجربه چین وضعیت آینده را برآورد کنیم، باید منتظر باشیم که بحران کرونا در دو سه ماه آینده نیز کشور را درگیر کند. هیچ زودگذری در این بحران نیست و بنابراین اگر دولت و نظام تاکنون نسبت به ظرفیت‌سازی مطابق آنچه در این نوشتار آمده است اقدام نکرده‌اند و چنانکه عقلای قوم این چنین رویکردی را عاقلانه می‌انگارند، نسبت به تکمیل و عملیاتی کردن آن اقدام کنند. بدیهی است در پیش گرفتن چنین رویکردی نیازمند به‌کار گرفتن افرادی است که نسبت به حل مسأله تعهد داشته باشند، تمام‌وقت درگیر این مسأله شوند، از ظرفیت‌های ذهنی لازم برای درک و پیشبرد این رویکرد برخوردار باشند و اختیارات کافی برای دنبال کردن آن در اختیارشان قرار گیرد. گام بعدی تبدیل کردن هر یک از وجوه این پیشنهاد به طرح و برنامه عملیاتی است که گام به گام آن به دقت تشریح شده باشد. این نکته را هم باید در نظر داشت که چنین رویکردی برای همه وجوه مسأله یعنی در درجه اول خود اپیدمی کرونا و کنترل کردن شیوع آن با اولویت سلامت جامعه و جان شهروندان و در درجات بعدی برای کنترل عواقب اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی آن ضروری است.

سخن آخر اینکه می‌دانم عمل کردن بر اساس آن‌چه در این متن آمد تا چه اندازه دشوار است، اما نقطه امیدواری این است که حکومت‌ها درست در لحظاتی که در مقابل مسائلی پیچیده نظیر کرونا قرار می‌گیرند، فرصت می‌یابند تا باورها، رویه‌ها و عملکردهای کهنه و پوسیده خود را دور بریزند و به ناکارآمدی رویه همیشگی ایمان بیاورند یا مشروعیت گذشته چنان فرو بریزد که راهی جز بازنگری باقی نماند. این لحظات تاریخ‌ساز هستند. درست در لحظه فروریزی کهنه و پوسیده است که چشم‌اندازی از تعدیل مسأله و قابلیت‌سازی از مسیر موفقیت در بهبود مسأله ظهور می‌کند، اعتمادبه‌نفس ایجاد می‌شود و انرژی عاطفی از بهبود در مسأله، کنشگران زیادی را به حرکت وامی‌دارد، اعتماد و دانش خلق می‌شود و جهان ذره ذره تغییر می‌کند. مهم این است که روش‌های کهنه حل مسأله فروبریزند و کنشگران این فروریزی را باور کنند و نکوشند به هر قیمتی آن‌را سر پا نگه داشته و نمایشی از موفقیت ارائه کنند.

*عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی

منبع: ایران

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار