رکسانا قهقرایی*
ویروس کرونا از رادیو و تلویزیون چگونه پخش می شود؟
این جمله که در «عجیب ترین و پیچیده ترین روزهای تاریخ زندگی می کنیم»، بی شک با سررسیدن مهمان ناخوانده این روزها یعنی کرونا عجیب نیست. نام این ویروس که از یک بازار محلی در تعطیلات سال نو در چین آغاز شده، حالا بعد از گذشت دو ماه و اندی به پرشمارترین عنوان در رسانه های جهان تبدیل شده است.
کرونا، نامی که علاوه بر نگرانی ها و ترسهای توامان، به شکل گیری عادتهای رفتاری جدید یا شدت گرفتن عادت های رفتاری قدیمی منجر شده است و اصطلاحاتی را نیز با خود به همراه آورده است. با ورود کرونا به ایران در سه هفته گذشته تاکنون طبق اعلام رسمی کشور، فضای مجازی از محتواهای مرتبط به بیماری ناشی از آن پر شده و هشدارها پیرامون پیشگیری از این ویروس ناخوانده به قدری زیاد است که مخاطبان این فضا را در انتخاب و باور کردنشان دچار تردید کرده است.
در میان اخبار وسیع و گسترده درباره کرونا و سردرگمی مردم برای پذیرش و صحت سنجی شان، این وظیفه صداوسیما و رسانه رسمی هر کشور است که با برنامه ریزی هدفمند و سرعت عمل در جلوگیری از نشر اکاذیب، ضمن ارائه آمار درست و مستمر از میزان مبتلایان و جان باختگان بر اثر کرونا، مسئولیت اجتماعی خود را مبنی بر اطلاع رسانی دقیق، شفاف و کامل نسبت به این بیماری کمتر شناخته شده تا زمان رسیدن به دوران سلامت پیش ببرد.
با این حال به نظر میرسد رسانه ملی همچون سایر بزنگاه های اجتماعی و سیاسی در کشورمان همچنان نتوانسته است این نقش مهم را ایفا کند. البته آنها تلاش خود را کرده اند اما برخی معتقد هستندصداو سیما می تواند بیشتر از گذشته در اطلاع رسانی و ساخت برنامه هایی که مردم را مجاب به خانه ماندن و پیشگیری کند نقش داشته باشد.
البته انتظار می رود فضای مجازی از اینستاگرام گرفته تا کانال های خبری در تلگرام و واتساپ امروز با وحدتی بتواند در کنار رادیو و تلویزیون را به عنوان منابع خبری خود مورد بهره برداری قرار دهند اما امروز تنها تلویزیون به جای آن ها این نقش را برعهده گرفته است.
در کنار این نقد به عملکرد رادیو و تلویزیون در روزهای اخیر باید موارد متعدد دیگری را نیز اضافه کرد. در حالیکه فضای اجتماعی از یاس و ناامیدی گسترده ای حکایت می کند، این رسانه همچنان در تلاش برای به تصویر کشیدن شادمانی اغراق شده و ساده سازی مفاهیم است. اگرچه روانشاسان و متخصصان امر امیدبخشی به جا و اصولی را در چنین شرایطی توصیه می کنند و صداوسیما نیز موظف به آن است، اما این مهم را صرفا با گزارش های خبری غیرحرفه ای و گفت و گو با مردم و بازپخش برنامه های تلویزیونی تاریخ مصرف گذشته دنبال می کند.
علاوه بر این شاهد حضور گاه و بیگاه چند روانشناس در برنامه های گفتوگو محور و آیتمی هستیم که کافی نیست. این در حالی است که صداوسیما در کنار توصیه های بهداشتی از جمله شستن مرتب دست ها و صورت، استفاده از دستکش و ماسک و رعایت فاصله با دیگران و اصول بهداشتی، باید توصیه های روانشناسانه و کاربردی در مناسبات اجتماعی و حضور در خانه و اجتماع در روزهای درگیری با این ویروس که دست کم چند ماهی به طول خواهد انجامید، نیز ارائه کند. این توصیه ها به ویژه درارتباط با گروه های آسیب پذیر از جمله بیماران قلبی و تنفسی و مبتلا به دیابت، سالمندان، کودکان و نوجوانان جدی تر است. از سویی دیگر اضافه شدن عادت های رفتاری از جمله شستن مکرر دست ها و ضدعفونی کردن سطوح و وسایل مصرفی می تواند به وسواس ناخواسته ای در افراد به مرور زمان تبدیل شود که در صورت عدم پیشگیری از آن و برخورد ناصواب رسانه ملی با این آسیب احتمالی ممکن است غیرقابل جبران باشد.
همچنین جای این سوال نیز مطرح است که صداوسیما به جای حذف تعاملات روزمره، دیدارهای دوستانه ومعاشرت های جمعی و گروهی و توصیه پیوسته به در خانه ماندن، چه محتوای جذابی را به مخاطبان خود برای پر کردن این اوقات پیشنهاد می کند؟! و مهم تر رسیدن به پاسخ این سوال، چرا تلویزیون این روزها عالم بی عمل است و علیرغم توصیه های جدی خود به پرهیز مردم از حضور در محیط های شلوغ و جمع های غیرضروری، چرا برای توقف جریان تولید سریال ها و برنامه های غیرضروری که بازار آن برای رسیدن به آنتن نوروزی نیز این روزها داغ است، تلاشی نمی کند؟! آیا به خطر افتادن جان صدها هنرمند در پشت صحنه تولید این برنامه ها و مسابقاتی که با حضور مردم ضبط می شود کمتر از خسارت های مالی ناشی از تعلیق ضبط و تولید این برنامه هاست؟!
از طرفی در شرایطی که در روزهای مانده به نوروز که چشم امید بسیاری از صاحبان مشاغل برای درآمدزایی و سودآوری است و حالا به یکباره به حالت تعلیق درآمده است، سهم رادیو و تلویزیون از مطالبه گری برای جبران خسارات این گروه از افراد چیست؟!
به انتقادات وارده به عملکرد صداوسیما می توان موارد متعدد دیگری را نیز اضافه کرد. به نظر می رسد سهم صداوسیما از مواجهه با بحران ها همچون تجربه های گذشته، واکنشی بوده است نه کنش محور! این در حالی است که تلویزیون می توانست از بزنگاه ایجاد شده در جهت جلب اعتماد عمومی و از دست رفته مردم بهره برده و با لحاظ کردن سه اصل مهم سرعت، دقت و صحت در خبررسانی و شفافیت، کامل بودن و عملگرایی در برنامه سازی حسن استفاده را ببرد.
در پایان باید گفت سیما با تمام انتقادهایی که به آن می شود تاکنون تمام تلاش خود را برای آشنا کردن مردم با ویروس کرونا کرده است اما باید نگاه متفاوت تری نسبت به این بزنگاه تاریخی داشته باشد تا بتواند در کنار آگاهی بخشی به مخاطب میلیونی اش نوع نگاهی آنها را به رسالنه ملی تغییر دهد.
خبرنگار فرهنگی
ارسال دیدگاه