دلم دیگر عروسک تازه نه، کربلا میخواهد/فیلم
کرمانشاه (پانا)ـ دوست دارم زودتر به آنجا برسیم همان جایی ک مامان کربلا صدایش میکند؛ دلم دیگر عروسک تازه نه کربلا میخواهد.
دست مامان را گرفته ام و به دور و اطرافم نگاه میکنم مدام به مامان میگویم که دلم عروسک تازه میخواهد اما مامان حواسش جای دیگریست
سوالهای زیادی در سرم بالا و پایین میپرند
مامان میگوید داریم به مهمانی میرویم اما نمیدانم چرا لباس هایش از همیشه ساده تر است
نمیدانم چرا برای دیدن آن کسی که داریم به خانه اش میرویم اینقدر خوشحال است
بعد از فوت بابابزرگ تا به حال مامان را خوشحال ندیده ام
نکند بابای جدیدی پیدا کرده باشد؟
با خوشحالیش ، منم خوشحال میشوم
اما
چرا در این گرما و راه طولانی مامان ذوق زده است؟
نمیدانم
راجب جایی ک میخواهیم برویم میپرسم
مامان میگوید
خانه ی امام حسین
پس بابای جدید مامان نامش حسین است
چه نام زیبایی
مامان میگوید همه ی آدمهایی ک اینجا هستند دارند به خانه ی امام حسین میروند، بابای جدید مامان چقدر مهمان دارد
مامان میگوید
آنجا هوایش عطر بهشت دارد
مامان خیلی انتظار میکشد
انگار تنها حالش با دیدن بابای جدید بهتر میشود
راستی
مامان میگوید امام حسین یک دختر سه ساله دارد
فکز کنم بچه هایی که اینجا با ما میابند میخواهند با دختر امام حسین بازی کنند
چقدر خوب شد
حالا با هم کلی عروسک بازی میکنیم
اما مامان میگوید او ناراحت است
آخر گوشواره هایش را...
خب عیبی ندارد
با هم میگردیم انهایی ک گوشواره هایش را برده اند پیدا میکنیم
اگر آنها را ندادند
به داداش محسن میگویم حسابشان را برسد
مامان مدام از بابای تازه اش میگوید
اینکه چقدر خوب است و مهربان و مظلوم
با حرف های مامان من هم ذوق میکنم
دوست دارم زودتر به آنجا برسیم
همان جایی ک مامان کربلا صدایش میکند
دلم
دلم
دیگر عروسک تازه نه
کربلا میخواهد
*آرینا دهقانی
ارسال دیدگاه