روستای وِلِم؛ همنشینی انسان با درخت و ابر و آب
ساری (پانا) - روستای وِلِم در دهستان پنجهزاره و سی کیلومتری شهرستان بهشهر، تکهای است مزین به رودخانهی خوشآهنگ و آسمان خوشرنگ و هوایی خوشنفس.
وِلِم را «مکانی برای استراحت کردن» معنا کردهاند. همین کافیست تا دریابید با چه مکان خوش آّبوهوایی روبرو خواهید بود که بیشک حسرت زندگی ۱۳۰ نفر اهالی این روستا را در دلتان خواهید پروراند.
ولم در میان رودخانه و جنگل، سد گلورد، روستای شیرداری و روستای رودبار نشسته است. جنگل پاسند را که رد کنید بعد از روستای رودبار وارد سراشیبی میشوید و به رودخانه «جِزی» میرسید. قبل از آنکه از روی پل بگذرید به زیر پایتان نگاه کنید. سنگها به وضوح دیده میشوند بخصوص در جاهایی که عمق آب کمتر است.
از روی پل قدیمی بگذرید تا به جاده خاکی برسید که در حال عبور از آن چشمتان به سد گلورد معروف نیز خواهد خورد. سمت چپ ورودی روستاست که باز هم رو به بالاست و آنگاه است که خانههای روستایی با سقفهای شیبدار به چشم میآید که بیشتر در سمت چپ جاده ساخته شدهاند. خانههایی گاه دو طبقه با ستونها و نردههای چوبی و دیوارهای کاهگلی که نه خود را پس حصاری پنهان کرده است و نه قصد خودنمایی دارد: همان است که باید در این طبیعت باشد. همساز و همنوا با درخت و آسمان و زمین دور و برش. مقابل همین خانههاست که گاه زیلویی هم پهن میشود و همسایهها را دور هم جمع میکند.
اگر در اوایل بهار یا پاییز گذرتان به این روستا بخورد، چنان ترکیب مه و سکوت و تازگی مسحورتان خواهد کرد که شاید هم از خود بپرسید مگر میشود چنین چیزی را هم دید؟ مردی که پشتهای از چوب میبرد و یک چشمش هم به گوسفندانش است که جلوتر میچرند و میروند. اهالی این روستا کشاورز و دامدارند و اینگونه زندگی میگذرانند.
ولم گرچه روستای بزرگی نیست اما خود سه محله دارد؛ سید محله در جنوب غربی روستا، بالا محله در شمال شرقی و جنوب شرقی و پایین محله در شمال غربی روستا.
در همین مسیر است که قبرستان قدیمی روستا دیده میشود: «خورد معصومزاده» به معنای معصومزاده کوچک که تنها پیکر کودکان را در خود جا داده است. حسینیه روستا نیز روبروی همین قبرستان است. قبرستان دیگر روستا «گَت معصومزاده» است که هم قبر قدیم در آن دیده میشود و هم قبر جدید.
روستا بر بلندای تپهمانندی واقع است و اگر چشم بچرخانید با منظرهای مسحورکننده روبرو میشوید که در زندگی شهری ما گم و دستنیافتنی است: تا چشم کار میکند سکوت آب است و طراوت زمینهای کشاورزی.
در جنوب روستا جادهای است به نام کالزفت که در انتهای آن دوباره جِزی سر برمیآورد که به سمت مهربانرود میرود و سپس جنگل آغاز میشود. اما همینجا صبر کنید و از سمت راست رودخانه آنقدر پیادهروی کنید تا به آبشار هفت طبقه اِسپِهاُ برسید. همین پیادهروی است که گاه دیگران را از دیدن این منظره محروم میکند: آب از صخرههای خزهپوش میگذرد و رنگش سفید میشود و نام اِسپِهاُ (آب سفید) را میآفریند. ۴۰۰ متر ارتفاع دارد و از کوه سیاخانی از چشمهای میجوشد و پلکانی و کاسهای پیش میرود تا به مهربانرود برسد.
خوب است بدانید این آبشار در فهرست آثار طبیعی ملی به نام روستای ولم ثبت شده است.
ولم در کنار روستاهای همجوارش همچون شیرداری و رودبار و غریبمحله، با آبشار و چشمه و جنگل و مردمانش نه برای یک بار دیدن که برای بارها و بارها دیدن و حظ بردن، برای بارها و بارها از تکاپوی بیپایان شهر دور شدن و دمی آساییدن بیشک از دلنشینترین مکانهای دور و بر شماست.
ارسال دیدگاه