سمیرا مرادیان*
شکوه یک دیدار شیرین
دیدار تصویری مردم قم با رهبر انقلاب در ۱۹ دی، یک رخداد باشکوه و شیرین را در فضای مجازی رقم زد.
همیشه در خواب و رویا برای خودم دیدن چهره اش را از نزدیک تصور می کردم، جمال نورانی و مهربانش برایم همانند کسی بود که هر بار که به او نگاه می کردم انگیزه ای دوباره برای ساخت آینده و استمرار زندگی کردن پیدا می کردم.
نامش همیشه ورد زبان همه است: «سید علی» کسی را به مهربانی او ندیده ام. ما همه سربازان او هستیم چه زن و چه مرد همه پای کار سپاه او هستیم. من فرمانده ای به مهربانی و بزرگواری و البته شجاعت او ندیده ام.
بلاخره رویاهایم به واقعیت پیوست. خدای من باورم نمی شد من توانسته بودم او را از نزدیک ببینم و در بین حرف هایش پاسخ سوالاتی را که در ذهن داشتم، بیابم. همان لبخند همیشگی بر لبان و نگاه نافذ در چشمانش بود و صدایش گویا برایم صوت دلنوازی بود که روحم را جلا می داد و دلم را غرق آرامش می ساخت.
او تنها رهبر و فرمانده ما نیست، پدر ماست، پدری که چتر مهربانیش را بر سر همه گسترانده است.
همه آمده بودند فقط به عشق دیدن رهبرشان. کسی که خود را مثل همه می داند و سعی دارد همدردشان باشد و کنار آنان زندگی کند و از حال آنها خبر داشته باشد. سخنانش همانند آبی برای کام تشنه لبان است و همه مشتاق شنیدن سخنان دلنشین و راهگشایش بودیم.
او برای ما همانند پدری مهربان است که سعی دارد در گوشه به گوشه قلب ما چیزی از خودش به یادگار بگذارد و موفقیت های هر چه بیشتر فرزندانش را ببیند و مثل همیشه رد شوق و افتخار در چشمانش نمایان شود.
او پرچم ایران را به دست ما جوانان داده و از ما خواسته که آن را در بالاترین قله های موفقیت ببریم و نگذاریم میهن مان که همانند مادر ما را در خودش پرورش داده، دست ظالمان و دشمنان و کسانی که به خون جوانان این مرز و بوم تشنه اند، بیفتد.
دیر یا زود زمان پایان دیدار می رسید و حالا این دیدار که برایش این چنان مشتاق بودم تنها به عنوان خاطره ای شیرین در گوشه ذهنم نقش بست.
آقای من. دیدار تو به جانم روحی دوباره داد و قدم هایم را استوار تر کرد. گویا دستان تو بر شانه های من است و من هنوز هم با فخر می گویم که تو رهبر ما هستی و به همین سبب، من یک دانش آموز ایرانی سرافرازم که در راه تربیت صحیح گام برمی دارم و مصمم هستم نقش اجتماعی خود را به بهترین وجه به انجام برسانم.
دانش آموز خبرنگار*
ارسال دیدگاه