نداسلیمانی*
ایساتیس یک پدیدار شناسی پست مدرن
امروز در اخرین سانس اکران «ایساتیس » را تماشاکردم، علیرضا دهقان را کم میشناسم به اندازه دانشجوی گریزپایی که در ترم اول دکتری هراز گاهی به کلاسم آمده اما در همین چند جلسه فهمیدم که خط فکری دارد، محکم است و جسور و ایساتیس هم اینطور بود.
به لحاظ زیبایی شناختی با دوربین نقاشی کرده بود و برخلاف همتایان جشنواره پسند اصلا لوکس و انتزاعی نبود، تصاویر شفاف بودند و بدون دستکاری ،اصالت بر واقعیت بود در روایتش ،و کشف حقیقت شاید رسالتش راز زیبایی در چیدمان نبود در زاویه دید کارگردان بود. تصویر برداری به شدت جذاب و تعلیق گونه نماد بارز جور دیگر دیدن را به تماشاگر هدیه می داد.
زاویه دوربین و سبک فیلم برداری نوعی از نمایش را به چشم ها میداد که از قدرت تجربه انسانی فراتر بود و این یعنی بازنمایی کهنه ها از منظری نادیده همزمان که در سکانس های زیبا قدم میزدی و محو تماشا بودی یک نمایشنامه قدرتمند رادیویی با اجرای خوب درحال پخش بود، راستش را بخواهی دلم میخواهد روایت صوتی فیلم را جداگانه بشنوم تا ببینم تا کجا بر تصویر سازی ذهنم تطبیق دارد.
متن قوی و خوب سازگار با محتوا باصدای خوب و با نقش افرینی و رفت و برگشت های بجا، یکی از نقاط قوت این شعر تصویری هم جوشی خوب پلان ها و ریتم مناسب بود که خستگی را به تماشاگر نمیگذاشت. روایتی که سوگیری نداشت نشان از وقوف کامل کارگردان به سبک ،تکنیک و البته فرم دارد.
«ایساتیس »یک باز نمایی پست مدرن از قدیمی ترین شهر خشتی جهان است فارغ از محتوای و کشش خاصش و افسوس وحسرت نهفته در هر ثانیه اش که ریشه در وطن دارد و تن، از منظر رسانه شناختی این مستند مصداق یک پدیدار شناسی بی واسطه است از یزد که پدیدارش در تجربه زیسته نوینی باز روایت شده است.
پژوهشگر مطالعات فرهنگ و رسانه
ارسال دیدگاه