سالار خادمی*
همزیستی زبان کهن و موسیقی ایرانی در «لیلای بی مجنون»
در روزگاری که واژگان با تحول در معنای خود معانی جدیدی پیدا کردهاند، از عشق دم زدن جسارتی مثال زدنی میخواهد. پیمان خازنی این بار هم به سراغ آثار کلاسیک عاشقانه فارسی رفته است. «لیلای بی مجنون»تازهترین اثر پیمان خازنی، تلفیقی از شعر و موسیقی و نمایش است که با رویکردی نوین پلی مابین گذشته و حال ایجاد میکند.
اثری که مخاطب امروزی را به وجد میآورد و او را در درک بهتر داستان همراهی میکند. متن نمایشنامه را محمود توسلیان قلم زدهاست. زبان داستان کهن است و از لحاظ ساختار زبانی شاخصههای زبان کهن رعایت شدهاست. اشعار انتخابی در متن نمایش به فهم داستان لطمهای نمیزند و مفهوم داستان لیلی و مجنون را خلاصهوار نمایان میکند. موسیقی این نمایش نقطه عطف آن است. پیوند شعر کهن و سازهای ایرانی و بازتاب آن به شیوهای مدرن نخستین شاخصهای است که نظر مخاطب را جلب میکند.
نقش آفرینی بازیگران نمایش، هماهنگی گروه موسیقی، لحن خوانش راوی و همخوان بودن تمامی این موارد با یکدیگر لحظههایی خوشایند را برای هنردوستان رقم میزند.نام نمایش، برداشتی پارادوکسیکال از عشق را نمایان میکند. لیلایی که بدون مجنون است، لازم و ملزوم بودن عشق این دو را تحت الشعاع قرار میدهد. از طرفی این نام با درک مفهوم امروزی عشق سازگارتر است. در واقع عشق در مفهوم کلاسیک خود پیوند استوار عاشق و معشوق است و در مفهوم امروزی، ارتباطی گسستنی و لحظهای را به ذهن متبادر میکند.
در نهایت باید به تمام عوامل کار خداقوت گفت و از ایشان بابت پاسداشت شعر و موسیقی ایرانی قدردانی کرد.
کارشناس رسانه
ارسال دیدگاه