در گفت‌وگو با پانا مطرح شد

روایت کارگردان «راز شازده کوچولو» از برداشت متفاوت او از یک اثر جهانی؛ شازده کوچولویی که دیگر بچه نیست

تهران (پانا) - مهرک قزوینی، کارگردان نمایش «راز شازده کوچولو» می‌گوید این نمایش به هیچ عنوان الگوبرداری از نمایش‌ها و متون گذشته «شازده کوچولو» نداشته و در این نمایش سعی کرده روایت جدیدی از این کتاب شناخته شده به روی صحنه ببرد.

کد مطلب: ۱۵۰۷۷۹۸
لینک کوتاه کپی شد
روایت کارگردان «راز شازده کوچولو» از برداشت متفاوت او از یک اثر جهانی؛ شازده کوچولویی که دیگر بچه نیست

نمایش «راز شازده کوچولو» این روزها میزبان یکی از سالن‌های اجرای تئاتر در کشور است و مهرک قزوینی کارگردان این اثر سعی کرده است با طراحی و ایده‌ جدیدی این نمایش شناخته شده را برای علاقمندان به روی صحنه ببرد.

در خلاصه این داستان آمده است، اجرا با تولد گل سرخ آغاز می‌شود‌. او با غرور، شازده کوچولو را از خود می‌راند و راهی سفری طولانی می‌کند. شازده کوچولو در راه با آدم‌های مختلفی دیدار می‌کند اما با رسیدن به روباه اهلی شدن را یاد می‌گیرد و با رسیدن به خلبان، عشق را تجربه می‌کند. با این‌حال دوباره به گل سرخش برمی‌گردد. او یاد گرفته‌است که نسبت به کسی که اهلی کرده است، مسئول است.

با مهرک قزوینی، کارگردان نمایش «راز شازده کوچولو» درباره این اثر و تفاوت روایت آن با دیگر نمایش‌هایی که از کتاب شناخته‌شده «شازده کوچولو» به روی صحنه رفته است داشتیم که در متن ذیل می‌خوانید.

درباره فضای نمایش برایمان بگویید؛ چگونه به این متن رسیدید؟

شازده کوچولو را از ده‌سالگی می‌خواندم و دوست داشتم. در هر سنی و با هر حالی که داشتم، برداشتم از متن متفاوت بود و معنی جمله‌ها برایم عوض می‌شد . هرچه بزرگ‌تر شدم، عبارت «آدم‌بزرگ‌ها که چقدر عجیب‌اند» برایم عجیب‌تر شد و شاید باتربیت همین کتاب، حس کردم که آن آدم‌بزرگ عجیبِ اهل حساب‌وکتاب، نشده‌ام..

این روایت، روایت عشق و جرات من است از شازده کوچولویی که برایم، یک پسربچه نیست بلکه یک زن است و فکر می‌کنم برای خود اگزوپری هم، چنین بوده است.

درباره شیوه اجرایی‌تان برایمان کمی توضیح دهید؛ چرا این شیوه اجرایی را انتخاب کرده‌اید؟

من دوست داشتم تا حد امکان از فرم و رنگ و بازی و تمام مؤلفه‌های شاخص اجراهای شازده کوچولو (که البته برای کودکان اجرا می‌شود) فاصله بگیرم و درنهایت سادگی، برداشت امروزم را تعریف کنم.

شازده کوچولوی امروز من «نور» است. لباس و بازی ندارد. پادشاهش با می‌خواره‌اش تفاوتی اساسی ندارد. دنیایش یکنواخت است. تا زمانی که عشق را تجربه می‌کند. حتی خود عشق هم صورت ظاهر ما را تغیر نمی‌دهد. نتیجه این نگاه، انتخاب این شیوه‌ اجراست که امیدوارم از پس بیانش برآمده باشم..

فکر می‌کنید امروز مخاطب با این شیوه‌های اجرایی که در تئاتر رایج شده است ارتباط برقرار می‌کند یا به دنبال شیوه‌های جدید اجرایی است؟

مخاطب، با دیدن و تجربه کردن رشد می‌کند. ازاین‌رو حتی اگر هم به دنبال دیدن چیزهای جدید نباشد، در مواجهه باتجربه‌های جدید (حتی اگر از همه آن‌ها لذت نبرد) سطح آگاهی و توقعش بالا می‌رود و کم‌کم به تجربه کردن، عادت می‌کند. 

البته فکر نمی‌کنم بشود تئاتر امروز ایران را در عبارت«شیوه‌های رایج» خلاصه کرد. چون  تجربه‌های نابی اتفاق می‌افتد که می‌تواند به جریان تبدیل شود.

عده‌ای  بر این موضوع معتقد هستند امروزه آثار کمدی بیشترین مخاطب را جذب می‌کنند؛ نظر شما چیست؟

ممکن است، مردم خسته‌ تحت‌فشار ناامید امروز، گرایش بیشتری به گذراندن لحظات خوش و خنده داشته باشند، یا کارهای کمدی «بیشتر بفروشند» اما من بر این باورم که اگر هم‌چنین باشد، باید برای رسیدن سطح بهتری از نمایش کمدی کوشید و در این فرصت آن را به شکوفایی رساند.

در کل فضای فعلی تئاتر را چگونه می‌بینید و فکر می‌کنید اداره کل هنرهای نمایشی برای حمایت از هنرمندان باید چه کند؟

من امروز، عضوی تازه‌واردم و برای نظر دادن در مورد این تجربه‌ جدید زود است. آیا تجربه‌های سختم، قرار است تکرار شود؟  نمی‌دانم... اگر ماندم و چنین شد، هم در موردش نظر دارم و هم بر این باورم که باید به راهکارش فکر کنیم

 

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار