در گفتوگو با پانا مطرح شد؛
بیان شاعرانه «ایساتیس» از دریچه عناصر اربعه
تهران (پانا) - یک کارشناس ایرانشناسی معتقد است مستند سینمای «ایساتیس» ساخته علیرضا دهقان با بیان شاعرانه و از دریچۀ چشم عناصر اربعۀ آب، باد، خاک و آتش به روایت سیر تاریخی یزد و مردمان آن پرداخته است.
فیلم مستند ایساتیس به کارگردانی علیرضا دهقانی این روزها به پرمخاطبترین فیلم هنر و تجربه تبدیل شده است. این مستند که در رویدادهای بسیاری از جهان حضور داشته است توانسته نظر بسیاری از مخاطبان سینمای مستند را به خود جلب کند.
علی معین صمدانی، کارشناس ارشد ایرانشناسی در گفتوگو با پانا درباره مستند سینمایی «ایساتیس» از منظر ایرانشناسی گفت: «یزد در نقطه کانونی جغرافیای فلات ایران در تاریخ چندین هزارسالهاش، با سختیهای جغرافیایی و جزر و مدهای تاریخی و فرازوفرودهای دینی در جدال بوده و آنها را تاب آورده و از سر گذرانده ولی یکپارچگی، تمایزبخشی و معنادهی خود را حفظ کرده و به اکنون رسانیده است. »
وی با اشاره به پیوستگی تاریخی هویت شهر یزد عنوان کرد: «پیوستگی تاریخی هویت منطقهای یزد وقتی بهدرستی فهمیده میشود که با دیگر هویتهای مشابه در فلات ایران مقایسه شود. به نظر میرسد که یزد و یزدیها بهخوبی توانستهاند در سیر تاریخ، بهنحوی متمایز معاصر شوند. این ماندگاری وامدار انعطافپذیری و سیّالیت فرهنگ یزد است.»
این کارشناس ایرانشناسی همچنین خاطرنشان کرد: «در دهههای اخیر جهانِ رنگارنگ مدیا، گوی سبقت را از دیگر رقبایشان مثل روزنامه و کتاب و... ربودهاند و اینکه پیام از دریچه دوربین سریعتر و بهتر از هر رسانه دیگری به مقصد میرسد، بدیهی به نظر میرسد. از سوی دیگر میتوان دید که شعر فارسی هنوز هم اصلیترین جایگاه خودنمایی حکمت ایرانی است و هنوز قوامبخشی و منزلت خود را برای جامعه ایرانی حفظ کرده بهنحویکه سایر بسترها اگر با شعر در تعامل باشند در چشم ایرانیان خوش مینشینند.»
وی افزود: «مستند سینمایی «ایساتیس» آخرین مستند علیرضا دهقان است که با بیانی شاعرانه و از دریچه چشم عناصر اربعه آب، باد، خاک و آتش به روایت سیر تاریخی یزد و مردمان آن پرداخته است. روایتی که تصویری بودن و شاعرانگی توأمانش امتیاز ویژه آن محسوب میشود. خاص بودن زاویه نگاه، حرکت دوربین، موسیقی فیلم و متن روایت در ایساتیس به چشم هر بیننده کارناشناسی هم از قبیل نگارنده این همین سطور میآید؛ اما بیرون از خصلتهای سینمایی من بهعنوان یک ایرانپژوه میکوشم تا بیابم که چرا این روایت چنین با حال و هوای ایرانشناسی اصیل منطبق است.»
معینی توضیح داد: «هر بار دیدن این فیلم مرا به یاد چیزی انداخته است. اکنون به یاد بخشی از درآمد کتاب «از رودکی تا بهار» که از درسگفتارهای شفاهی دکتر اسلامی ندوشن استخراج شده، میافتم که میگوید: «اصولاً تفکر ایرانی تفکر از جزء به کل رفتن است.» تمام گویندگان ما کارشان همین است. در یک حرکت کوچک یک مساله کلی بشری مطرح میشود. زیرا یک مرکز فکری است، اگر شما در همین مسائل روز اطراف خودتان دقت کنید نقشهایی را میبینید، مثلاً نقش قالی یا یکی از نقشهای زینتی. در آن یک مرکز وجود دارد و اطرافش گل و بوتهها و اسلیمیها میچرخند. خود سیمای خورشید خانم که در این نقشها دیده میشود نوعی حالت مرکزی به آنها میدهد. در همین تصویر خورشید خانم و اجرام و نمادهای تجریدی دیگر سودای مرکزگرایی است که ایرانی به آن پر و بال داده است.»
وی یادآور شد: «این رفتن و آمدنها و این تکرارها در همه هنرهای دیگر هم دیده میشود. موسیقی دستگاهی هم مبتنی بر برگردان و تکرار است که میرود و باز میگردد. دائماً در حال جستجو است. یک جستجوی دایرهای که میخواهد این مرکز را کشف کند. در واقع بر گرد یک موضوع اصلی حالت طواف دارد که سایر موضوعات هم به این موضوع اصلی گره میخورند. جستجوی یک نیافتنی است؛ ولی این نیافتنی و ناپیدا جوهره همه چیزها را در خود جمع کرده است. آنچه در شعر به آن میگویند جان جانان».»
معینی با بیات اینکه در ایساتیس حرکتهای افقی دوربین که همراه با حرکت باد، قطار، حرکت نخ ریسندگی و دنبالکردن رشته قنات و... است، ادامه داد:« انگار راوی خط سیر و پیوستگی تاریخی موضوع فیلم است و حرکتهای عمودی که معمولاً از پایین به بالا و حول یک کانون دایرهایشکل مثل چاه قنات و گنبد مسجد و کوره سفالپزی و... چنان پر تکرار است که نمیتوان آن را به تصادف تعبیر کرد. اگر مخاطب این اثر در سراسر فیلم در جستجوی اجسام مدوّری باشد که از دریچه چشمی بالارونده بدان نگاه میشود و تعدد و تکرار آنها را شماره کند، شاید با نگارنده همداستان شود که این تعداد نمیتواند تصادفی و خالی از محتوا باشد. گویا این روایت تصویری از همان سودای مرکزگرایی و جستجوی دایرهای و طواف و تنیدن بر گرد موضوع که در سخن دکتر اسلامی ندوشن است.»
وی عنوان کرد: «این رفت و برگشتها و حرکتهای عمودی، گویا میخواهد، به تبیین رابطه بین جزء و کل بیانجامد و این کلنگری و مشاهده موضوع از فراز یک افق استعلایی، حال و هوایی ایران پژوهانه به اثر داده است. در ایساتیس گرچه داستان یزد است که روایت میشود؛ ولی آنچه در انتها در ذهن مخاطب مینشیند ایران است و گویی یزد بهعنوان یکی از اجزای آن کل بزرگ، سرگرم باز روایی ایران است. در روح کلی حاکم بر فضای اثر این پژواک صدای ایران است که از اقلیم یزد شنیده میشود.»
این کارشناس با اشاره به دیگر برجستگیهای این اثر گفت: «گرهخوردن مفهوم فرهنگ با جغرافیا و محدودیتهای جغرافیایی زیستبوم یزد از دیگر مشخصات این فیلم است. برای واژه فرهنگ به تعداد اندیشمندانِ گام زده در این حوزه تعریف وجود دارد؛ اما وقتی تعریف دکتر سید محمد بهشتی در کتاب فاخر «ایران کجاست؟ ایرانی کیست؟» را در نظر بیاوریم: «دانایی حاصل از تعامل تاریخی جامعه با محیط برای حفظ بقا در شرایط بحرانی و سعادتمندی در شرایط متعارف» گواهی خواهیم داد که ایساتیس راوی تعامل تاریخی بین اقلیم یزد و انسان یزدی برای حفظ بقا و سپس ایجاد ظرفیت حداکثری زیست بوده و این تعامل منجر به خلق ساخته و پرداختههای متعددی شده است که در نوع خود یک شاهکار محسوب میشود و آنچه از یزد معاصر در ذهن ایرانیان نقش بسته، فرهنگی است که زائیده این دانایی تاریخی است.»
وی بیان کرد: «ایساتیس یک نمونه موفق از چنین رویکردی است در این روایت هنگامی که سخن از انسان معاصر و اقلیم ناشناسیهای اوست کلام لحنی معترضانه و گلایهآمیز به خود میگیرد. اینکه صنایع آلاینده آب، خاک و آسمان را حرمت نمیگذارند برای راوی دردناک است. توجه دادن انسان امروزی که سرمست از انبوهی امکانات صنعتی و کاهش محدودیتها گویی در شیوه زیستش از مراجعه به تجربیات تاریخی بینیاز شده است، یکی از دستاوردهای درخشان ایساتیس است. اینکه یک نقطه در پهنه جغرافیایی از دیرباز محل زیست انسانی بوده یا نبوده، اینکه فلان مسیر در تاریخ راه مواصلاتی بوده یا نبوده، اینکه مردمان گذشته از امکانات در دسترسشان چگونه در ساختوساز بهره میجستند، مواردی نیست که چرایی آن بهراحتی قابل رمزگشایی باشد و در بسیاری از موارد میتوان با چشمانی بسته به تجربیات تاریخی حتی بدون فهم چرایی آن اعتماد کرد و ره به خطا نبرد.»
یادآور میشود، مستند سینمایی «ایساتیس» ساخته علیرضا دهقان در گروه سینمایی هنروتجربه در حال اکران است.
در خلاصه این اثر آمده است: این مستند داستان سفر است. سفر یکی از فرزندان ما؛ آدم. سفری به درازای هزاران سال در دل کویر بی آب وعلف، در مرکز این سرزمین کهن. روایتی که راویانش آب، باد، آتش و خاک هستند. این آشنایان ناآشنا، پس گوش دل بسپار که شرحی شنیدنی است...
ارسال دیدگاه