مستند «پشت شیشه»؛ روایتی از حاشیه نشینی و کودکان کار
تهران (پانا) - پنجاهمین برنامه «مستندات یکشنبه» که زیرمجموعه سینماتک خانه هنرمندان ایران به پخش فیلمهای مستند میپردازد، یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲، به نمایش فیلم مستند «پشت شیشه» به کارگردانی صابر اللهدادیان اختصاص داشت.
پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور سید احمد محیط طباطبایی (رئیس ایکوم ایران)، صابر اللهدادیان (کارگردان و مستندساز)، سارا مهدینژاد (پژوهشگر و مولف کتاب آموزش و نحوه رفتار صحیح با کودکان کار) و صادق محکی(پژوهشگر مدرسه صبح رویش) در سالن استاد فریدون ناصری برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سامان بیات بود.
صابر اللهدادیان در این نشست گفت: اگر فیلم دیگری غیر از موضوع کودکان کار بود، ترجیح میدادم شما را در این ترافیک تهران اذیت نکنم. اما باتوجه به اینکه فیلم در مورد کودکان کار بوده و قرار است درباره نحوه صحیح رفتار با کودکان کار در این جلسه کارگاهی نیز برگزار شود، لازم بود که این نشست را داشته باشیم. به هر ترتیب همه ما در طول شبانهروز حداقل لحظهای با کودکان کار رو در رو میشویم. به همین دلیل این سختی را به دوستان خود دادم که نه به بهانه فیلم، بلکه به بهانه برگزاری این کارگاه بیایند و به این صورت همگی بتوانیم مُبلغ رفتار صحیح با کودکان کار شویم.
سید احمد محیط طباطبایی در ادامه این نشست گفت: وقتی در فرهنگ خود کلمه پشت شیشه میشنیدیم، معنای آن، یک نقاشی را معکوسِ دور از حقیقت کشیدن و بعد به شکل واقعی دیدن بود. دوربین کارگردان این اثر نیز همین رفتار را برای ما رقم زده است. در این جلسه به لحاظ فرهنگی به این فیلم میپردازم. قطعا در هر جامعهای، مبتنی با فرهنگ تاریخی و ریشههای اجتماعیاش، افراد شکلهای متفاوتی از یک تعریف واحد را ارائه میدهند. یعنی ممکن است که شما در چندین نقطه از دنیا، صنعتگر داشته باشید. اما معنی صنعت در نقاط مختلف متفاوت است. این موضوع برای بحث شهرنشینی و هر بحث دیگری نیز به همین صورت است.
او افزود: وقتی این مستند را میبینیم، در ذهنمان میآید که کار کردن کودکان امری ناپسند است که قطعا نباید صورت بگیرد. در حالی که در تاریخ کشور ما، کودکان همیشه بخشی از نیروی مولد و کار در شکلهای گاه ناهنجار بودند. به عنوان مثال وقتی به موزه فرش میرویم و یک فرش عمواوغلی را با ۱۴۰ رج نگاه کرده و ستایش میکنیم، باید بدانیم که آن فرش بافته نمیشد، مگر با انگشت ریز کودکانی که در کارگاه فرش آنها را به کار گرفته بودند. فراموش نکنیم که کارگاه عمو اوغلی متعلق به قرن بیستم و دوران پهلوی اول است. یعنی در آن زمان، چنین رفتاری، در جامعه ما عادی شمرده میشده است.
رئیس ایکوم ایران در ادامه صحبتهایش بیان کرد: این امر در نقاط مختلف و در شکل صنعت، کشاورزی و تولیدات گوناگون وجود داشته است. حتی در شهرهایی با فرهنگ سنتی بسیار خوب مانند یزد نیز چنین اتفاقی در جریان بوده است. به خاطر دارم که در سال ۵۲، سازمان یونیسف، فیلمی از ۳ کشور آلمان، ایران و برزیل میسازد و در هر سه کشور، کودکان ۱۶ ساله را به عنوان سوژه انتخاب کرده و نشان میدهد که کودکان در دو کشور ایران و برزیل حتی در صورت داشتن خانواده خوب، در تعطیلات بین مدرسه خود کار میکردند اما در آلمان با وجود اینکه بچهها از طبقه ثروتمند نبودند، کار نمیکردند. زیرا کار کردن کودک زیر ۱۶ سال در آلمان ممنوع است. این نشانی از تفاوتهای فرهنگی است که نیاز دارد به طور مفصل به آن بپردازیم.
محیط طباطبایی در ادامه صحبتهایش گفت: در شهر تهران، تضاد طبقاتی و تشدید این وضع از همه جای ایران بیشتر است. زیرا محرومیت در برخی از نقاط به رسمیت شناخته میشود اما در تهران گاها به رسمیت نیز شناخته نشده است و در یک شرایط نابرابر و ناپیدا این وضعیتی که دوربین آقای اله دادیان بخشی از آن را به تصویر کشیده، وجود دارد. بخشی از مهاجرینی که در تهران حضور دارند، هنوز شناسنامه ندارند. وقتی فردی شناسنامه ندارد، یعنی حقوق پایه اجتماعی را ندارد. به عنوان مثال حق کار کردن ندارد.
او ادامه داد: در واقع یکی از دلایلی که سبب میشود تا کودک خود را سر کار بیاورند همین موضوع است. آنها گروهی بچهها را برای کار میآورند. به همین دلیل وقتی شما در سر چهارراهی با آنها مواجه میشوید، فکر میکنید با باند و گروه مافیایی مواجه هستید. در حالی که اینطور نیست؛ آنها نتیجه یک جامعه به هم ریخته، نابرابر و از نظر عدالت اجتماعی نامساوی به شمار میآیند. در کنار آنها، مهاجر افغان، پاکستان و ... را نیز داریم که شرایط دشوارتری هم دارند.مهمترین مسئله ما در این موضوع، ایجاد تغییر در تلقی نسبت به کودک کار و تغییر نگاه نسبت به خانوادههایی است که آنها دارند. آن زمان میتوان شرایط بهتری را ایجاد کرد.
الهدادیان در بخش دیگری از این نشست گفت: مستندی که مشاهده کردید، یک مجموعه مستند ۹ قسمتی بوده که با عنوان «نامکان» در سال ۹۷ شروع و تا سال۹۹ ادامه پیدا کرد و به انتها رسید. موضوع این مجموعه مستند، حاشیهنشینی است. همچنین در این اثر به موضوع لوکیشن یعنی اماکن حاشیه و اماکنی که به رسمیت شناخته نمیشوند نیز پرداخته شده است. به عنوان مثال به محله دروازه غار به عنوان یک محله حاشیه درون شهری پرداختیم. دروازه غار یکی از اصیل نشینترین مناطقی بوده که پیش از انقلاب و در دهه ۲۰ فعال بوده و بسیاری از حاشیهنشینان در آنجا مستقر بودند.
او افزود: افراد و اقشار نادیده موضوع دیگری است که در این مجموعه مستند به آن پرداخته شده است. منظور اقشاری است که هویت فیزیکال دارند اما به خاطر قوانین شهر به رسمیت شناخته نشدند. مانند افرادی که شناسنامه ندارند. در واقع با اینکه این افراد کنار ما زندگی میکنند، ما آنها را نمیبینیم.
این مستندساز همچنین درباره شرایط تولیدی این مستند نیز توضیح داد: باتوجه به نداشتن تجربه و سبقه در این زمینه، اولین روزی که قرار بود درباره این مناطق کار کنیم، برای گرفتن مجوز به اداره ستاد مبارزه با موارد مخدر رفتیم. در آنجا ما را به ناهاری دعوت کرده و حسابی تحویل گرفتند. بنابراین فکر کردیم همه چیز حل شده است. اما بعد رییس اداره به ما گفت که شما اصلا اجازه فیلمبرداری از این منطقه را ندارید. پرسیدم پس چرا به ما ناهار دادید؟ در پاسخ گفت که این ناهار را دادیم که بفهمید نباید فیلم بسازید. هر کاری کردیم به ما مجوز ندادند و گفتند با کوچکترین تنشی که ایجاد شود، برای خودتان دردسر درست میشود.
الهدادیان در ادامه صحبتهایش گفت: باتوجه به اینکه قصد داشتیم واقعا فیلم را بسازیم، پیگیری را ادامه دادیم. دومین مقصد ما در کوچه قالیشوها در مرکز آسیب دروازهغار بود. انتهای این کوچه، خانه ناصرخان پروانه بود که در دو فیلم «متری شیش و نیم» و سریال «پوست شیر» از شخصیت او برای طراحی شخصیتی که نوید محمدزاده و علیرضا کمالی بازی کردهاند، الهام گرفته شده بود. او یکی از بزرگترین پخشکنندههای مواد مخدر جنوب تهران بود. ما شش ماه در خانه روبه رویی ناصر پروانه مستقر بودیم و صبح به صبح به او سلام میکردیم.
وی ادامه داد: بعد از سه ماه که کمی سلام علیک پیدا کردیم، ما را کنار کشید و پرسید شما چه کسی هستید؟ گفتم ما فیلمساز هستیم و میخواهیم مستندی بسازیم؟ گفت: میخواهید از چه چیزی فیلم بسازید؟ گفتم از خدمات شما و اینکه چرا به این مناطق رسیدگی نمیکنند. گفت: برای کجا این فیلم را میسازید؟ گفتم برای دل شما. گفت: ازت خوشم اومد. شماره خودش را روی کاغذ نوشت و به من داد و گفت هرجا دچار معضل و بحران شدید، این شماره را نشان دهید. یکی دو مرتبه این اتفاق رخ داد و ما با نشان دادن آن شماره توانستیم کار خود را ادامه دهیم.
این مستندساز در بخش پایانی صحبتهایش به این موضوع اشاره کرد که در ساخت مستند «پشت شیشه»، مدرسه صبح رویش کمک شایانی کرده است.
در ادامه این نشست کارگاهی با عنوان نحوه صحیح رفتار درست با کودکان توسط سارا مهدینژاد و صادق محکی برای حاضران برگزار شد.
ارسال دیدگاه