نویسنده کتاب «مواظب باش نسوزی» در گفتوگو با پانا:
معلمی، زیست من است
تهران (پانا) - نویسنده کتاب «مواظب باش نسوزی» میگوید «معلمی تنها به شغل او محدود نمیشود. معلمی برایش نوعی سبک زندگی و به واقع زیست است. به عبارت دیگر در اساس معلمی نوعی سبک زندگی وجود دارد و شیمی یا ادبیات یا ریاضی و یا هر درس دیگر، فقط محتواییست که معلم آن را به دانشآموزانش تعلیم میدهد. در حالیکه هر انسان در مقام یک معلم، یک کنشگر و تولیدکننده فرهنگی نیز باید باشد.
بهاره حاصلیان متولد بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال یکهزار و سیصد و پنجاه و هفت، دانشآموخته شیمی کاربردی از دانشکده علوم دانشگاه تهران و معلم رسمی آموزش و پرورش که بیش از ۲۴ سال سابقه تدریس و فعالیت فرهنگی و هنری از او یک معلم-مؤلف ساخته است.
نوع و شیوه بدیع وی در تدریس به واسطه تولید محتوای فرهنگی و هنری او را در سال ۱۳۸۳ به عنوان «دبیر برجسته» سال رساند. اما این عنوان هیچ از جاهطلبی این دبیر شیمی کم نکرد. همچنانکه کسب عنوان «معلم نمونه» در سال ۱۳۹۴ و حضور در لیست دبیران برتر مدارس نمونه دولتی کشور به سال ۱۳۹۵ هم او را از تلاش وا نداشت.
وی که سابق بر این فعالیت در مطبوعات، بویژه خبرگزاری گُلوَنی(golvani.ir) را در کارنامه حرفهای خود دارد، عناوین بسیار دیگری چون؛ مقام استانی و دبیر برتر جشنواره روش تدریس شیمی، مقام استانی جشنواره تجربه خالقانه در آموزش مفاهیم کتب شیمی، مقام استانی هفتمین جشنواره تولید محتوای الکترونیکی، مقام استانی طراحی آزمایشهای خلاق موازی کتاب شیمی پایه دهم، مقام استانی طراحی سوالات استاندارد و مفهومی از کتاب شیمی پایه دهم، مقام استانی طراحی واقعیتافزوده شیمی او را از چرخه سیستم ناکارآمد آموزش و پرورش جدا کرده و به سمت علم پداگوژیک کشاند.
اما با شیوع پاندمی کرونا، برگ دیگری در زندگی وی رقم خورد به گفته مسئولین عالی وزارت آموزش و پرورش دغدغه اصلی او به سمت تولید محتوای کتب درسی با بهرهمندی از مدیوم هنر شد.
در این مدت کارگاههای متعددی با عناوین «آموزش تولید محتوای الکترونیکی با نرمافزار استوری لاین ویژه دبیران»، «روش تدریس شیمی ویژه دبیران علوم تجربی» برگزار کرد و در «جشنواره دانشآموزی علوم و تحقیقات تجربی» صاحب کرسی علمی شد.
نخستین کتاب وی «خاطرات کرونایی یک خانم معلم» که نوعی تجربهنگاریست و حاوی روایتهای طنز توسط انتشارات تعالی روانه بازار نشر شد.
وی این روزها تازهترین و خواندنیترین اثر خود، کتاب «مواظب باش نسوزی!» را توسط نشرتعالی منتشر کرده و همین موضوع بهانهای شد تا با وی گفتگویی ترتیب دهیم.
آنچه میخوانید حاصل گفتوگو با «بهاره حاصلیان» است:
بهاره حاصلیان در خصوص درونمایه کتاب«مواظب باش نسوزی!» گفت: «این کتاب در واقع بازخوانی طنز و شوخطبعانهای است از اخبار و رویدادهایی که توسط رسانههای جمعی در سهسال منتهی به قرن جدید منتشر شده است. این وقایع و اخبار ممکن است از هر حوزهای باشد، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ورزشی».
وی درباره شیوه روایت کتاب توضیح داد: «این واگویی و بازخوانی به طور معمول به شکل و قالبهای گوناگونی طرح میشوند؛ گاهی روایتها سوم شخص(یا همان جریان سیال ذهن) هستند گاهی از زبان خودم(نویسنده کتاب) و در برخی موارد نیز روایت توسط نویسنده نامهای به شخص مسئول و گاهی گزارش مطبوعاتی که توسط روزنامهنگار درحال نگارش است و مخاطب را با زیرمتن این اخبار به ظاهر ساده و معمولی مواجه میکند».
این معلم یادآور شد: «ظاهر این اخبار، بسیار معمولی و عادیست، اما در بطن خبر نوعی عدم تناسب بشکل کاملاً نهفته گیرندههای حسیام را تحریک میکرد. در بین اهالی رسانه ضربالمثلی جالبی است که میگویند:((اگر سگی، آدمی را گاز بگیرد اتفاق مهمی نیست، اما اگر آدمی سگی را گاز بگیرد، خبر بسیار جذابی است که گستره پوشش آن هم فرامرزیست)). شاید این عدم تناسب به دستکاری خبر و حذف یا پنهان ساختن بخشی از واقعیت نهفته در آن نشأت گرفته بود. اما به هر حال معلمی که روزانه با قشر جوان و نوجوان که توده جامعه را تشکیل میدهند و از قضا سابقه فعالیت رسانهای را هم داراست، یعنی نوعی حلقه واصل توده با مقامات دولتیست و بلافاصله حساسیت برانگیز خواهد شد. پس ابتدا با کشف این استتار یا دستکاری واقعیت زاویه دید خویش را معین کردم سپس با تاکید و اگزتیو کردن آن نکته خاص و اندکی طنز ذاتی و اکتسابی خویش به اشتراکگزاری آن با مخاطب کوشیدم. مثال سربازی که ابتدا اسلحه خویش را مسلح به گلوله کرده، از حالت ضامن خارج میکند سپس نوک مگسک اسلحه را به زیر خال سیاه هدف میگیرد و سپس شلیک میکند. به بیان بهتر اینکه قصد داشتم با زبان طنز این عدم تناسب پنهان را بزرگنمایی کنم. چرا که درمان جز از طریق تشخیص بیماری ممکن نیست، در این فقره نیز درمان جز از طریق پیدا کردن مشکلات و اصلاح فرهنگ و بینش امکان پذیر نخواهد بود».
این فعال فرهنگی و دانشآموخته دانشکده علوم دانشگاه تهران با اشاره به مقدمه کتاب «مواظبباشنسوزی!»، مهمترین دغدغه و بهانه اصلی نگارش این اثر را اینگونه عنوان کرد: «همانطور که میدانید و احتمالاً در اخباری که طی این چند روزِ بعد از انتشار کتاب در رسانههای جمعی منعکس شد؛ «مواظب باش نسوزی!» نخستین بخش از یه تریلوژی یا سهگانه است که هر عنوان آن به یکی از سه سال منتهی به قرن اخیر میپردازد.
در مقدمه بخش دوم از این سهگانه که به اخبار سال ۱۳۹۸ ورود میکند و بهزودی به زیر دستگاه چاپ خواهد رفت، آنچه وسوسه نگارش آن شد را به تفصیل پرداختهام. اما مختصر به آن اشاره میکنم؛ قبل از ایده نگارش کتاب، بر حسب اتفاق کتاب «چرند و پرند» استاد علیاکبر دهخدا به دستم رسید.
گرچه میدانستم یکی از آثار ادبی فاخر را در دست دارم اما تا قبل از مطالعه، از محتوای اثر چیزی نمیدانستم. به زودی دریافتم استاد دهخدا در آن اثر جاودانه اتفاقات و مسائل مهم اجتماعی را که در هفتهنامه صوراسرافیل به چاپ میرسانده را گلچین کرده و در قالب کتابی به نام «چرند و پرند» به چاپ رسانده است و چقدر فاخر و طنازانه! سپس احساس کردم که چه میزان خلأ چنین تفکر و طنز نقادانهای در عصر حاضر احساس میشود».
این معلم نمونه کشور در سال ۱۳۹۲ اضافه کرد: «استاد دهخدا، نویسنده و ادیب شهیر زبان فارسی طی سالهای ۱۳۲۵ و ۱۳۲۶ مهمترین وقایع حوزههای مختلف را که به نوعی ردپایی از تصمیمگیریهای غلط مسؤلین و یا نگرش نادرست عموم مردم در آن مشهود بوده را واکاوی نموده و با طنزی نقادانه و قلمی منحصر به خودشان تاریخنگاری نمودهاند. قدرت نفوذ کلام و ادبیات فاخر استاد و طنزی که بیشتر به فکر میاندازد تا بخنداند، کاملاً مرا متوجه خود کرد. این گرفتاری و حساسیت برحسب شغل و پیشهی من که معلمیست، بیش از پیش ماجرا را جدی میکرد. از طرفی در مقام یک آموزگار همواره سعی کردم که نسبت به مسائل محیط پیرامون خود بیتفاوت نباشم. به طور معمول و در گذر زمان، انسان به شرایط عادت کرده و دیگر با محیط نابسامان پیرامونش سازگار خواهد شد. خب بنده بویژه در مسائل و دغدغههای اجتماعی برحسب رسالت آموزگاری خویش همواره سعی کردم تا به شرایط عادت نکنم و با حساسیت زیاد، تاریکیها و پلشتیها را فریاد کنم.
البته این دغدغهمندی ممکن است در برخی ساحتهای زیستی دیگر بشری نیز ورود کند اما همواره آن را کنترل کردهام که معلم باقی بمانم و به فضای سیاسی وارد نشوم. این عادیانگاری در همین نظام تعلیم و تربیت کشور نیز در پارهای از موارد کارکرد دارد و مثلاً گاهی مدیران تصمیمساز نظام آموزشی کشور با خود میگویند؛ خب حالا که دیگر فلان مسئله برای جامعه عادی شده یا مردم دیگر به آن فکر نمیکنند و....
در واقع دغدغه اصلی نوشتن این کتاب با الهام و ادای دین به چرند و پرند استاد علیاکبر دهخدا، بوده است. در نامگذاری کتاب نیز قصد داشتم آن را با عنوان «چرند و پرند یک خانم معلم!» منتشر کنم و هنوز هم در رایانهام به همین نام دخیرهسازی شده که هنگام قطعی شدن اثر به پیشنهاد یکی از دوستان فرهیختهام، تصمیم بر نامگذاری با عنوان «مواظب باش نسوزی!» گرفتم».
دبیر شیمی برجسته کشور در سال ۱۳۸۲ در خاتمه اظهاراتش تأکید کرد: «معلمی تنها به شغل من محدود نمیشود. معلمی برایم نوعی سبک زندگی و به واقع زیست من است. به عبارت دیگر در اساس معلمی نوعی سبک زندگی وجود دارد و شیمی یا ادبیات یا ریاضی و یا هر درس دیگر، فقط محتواییست که معلم آن را به دانشآموزانش تعلیم میدهد. در حالیکه هر انسان در مقام یک معلم، یک کنشگر و تولیدکننده فرهنگی نیز باید باشد. لذا هر شخصی که در ساحت فرهنگ گام برمیدارد لازم است به مسائل مختلف روزگار خویش حساس و آگاه باشد و توانایی ارائه تحلیل درست در بزنگاههای اجتماعی مختلف را دارا باشد».
ارسال دیدگاه