گفتوگوی پانا با خالق مجموعۀ شعر «مثل لو رفتن لانۀ پرندگان در پائیز»:
سما صفایی: حاضران نمایشگاه کتاب اول پشت جلد و قیمت آن را میخواندند و بعد بهدنبال محتوا و موضوع کتاب بودند
بلد نیستیم از ظرفیتهای فضای مجازی درست استفاده کنیم/ لهجه و لحن هنرمند وجهۀ مترقی یک اثر هنری است
تهران (پانا) - سما صفایی نویسنده که با مجموعه شعر «مثل لو رفتن لانۀ پرندگان در پائیز» در نمایشگاه کتاب تهران حاضر بود میگوید واهمهای از ترس دیده نشدن کتابش با توجه به گسترش فضای مجازی وجود داشته است، وی بیشترین مشکل کشور در این عرصه، را مشکل فرهنگی میداند و معتقد است مخاطبان فضای مجازی هنوز بلد نیستند بهدرستی از ظرفیتهای آن استفاده کنند و همین امر موجب میشود که ما دست به خرابکاری در این حوزه بزنند.
یکی از مهمترین رخدادهایی که در هفتۀ کتاب هر سال به وقوع میپیوند، آیین رونمایی از کتب جدید نویسندگان و برگزاری دیدارها و گپوگفتهای دوستانۀ مخاطبان حوزۀ کتاب با نویسندگان و مؤلفان است. امسال نیز به رسم این سنت همه ساله در هفتۀ کتاب، خانۀ ادبیات ایران در روزهای مختلف میزبان نویسندگانی بود که در سال جاری کتب جدیدی را به بازار کتاب کشور عرضه کردهاند. یکی از این کتابها که توسط نشر «آنیما» تحت عنوان «خوانش شعر امروز» به تازگی راهی بازار کتاب شده است، مجموعه شعری با عنوان «مثل لو رفتن لانۀ پرندگان در پائیز» اثر «سما صفایی» است که ما را بر آن داشت تا به همین مناسبت، با او به گفتوگو بنشینیم.
«سما صفایی» متولد شهریور سال ۱۳۶۲ در تهران، شاعر، نویسنده، عکاس و مؤلف و مدرس حوزۀ گرافیک است و آن چه که اکنون پیشکش حضور میشود، بخشی از گفتوگوی پانا با «سما صفایی» پیرامون اوضاع شعر، ادبیات و کتاب امروز است.
از ۱۴ سالگی شروع به نوشتن کردم
سما صفایی، شاعری که به تازگی با رونمایی کتاب «مثل لو رفتن لانۀ پرندگان در پائیز» با بیان این که این اثر، دومین مجموعۀ شعر اوست، گفت: «نخستین کتاب من دقیقاً با کرونا همسال است و در زمان آغاز بیماری کرونا در ایران، با عنوان «من سخت نمیگیرم» توسط نشر «آنیما» منتشر شده است و کتاب حاضر نیز در سال ۱۴۰۱ توسط همین نشر به بازار کتاب عرضه شده است.»
وی که تحصیلات خود را در رشتۀ گرافیک به پایان رسانده است، با اشاره به این موضوع که نوشتن به صورت ابتدایی را از روزهای هفده یا هجده سالگی آغاز کرده است، افزود: «در آن روزها، به ادبیات کلاسیک بسیار علاقه داشتم و در سنین ۱۴ یا ۱۵ سالگی، شروع به خوانش شعر شعرای کلاسیک کردم و همین امر بهانهای به من میداد تا خود نیز برای نوشتن تلاش کنم؛ اما اولین شعرهایی که در مجموعۀ منتشر شدۀ خویش برای مخاطبان دنیای شعر انتخاب کردهام، شعرهایی از زورهای ۲۰ سالگی من است.»
این شاعر جوان، با اذعان به این امر که پدربزگ او شاعر بوده است و هرگز هیچ مجموعۀ شعری را به بازار کتاب عرضه نکرده است و او، به همین دلیل با خویش عهده بسته است که این کار را نکند، ادامه داد: «تلاش من همواره بر این بود که زمانی که مجموعۀ اشعار من، به حدی رسید که برای مخاطب قابل ارائه بود، کتاب خویش را منتشر کنم و از این تصمیم، میتوانم به عنوان مهمترین تصمیم در حوزۀ نشر کتاب برای من بوده است.»
هنوز بلد نیستیم از ظرفیتهای فضای مجازی درست استفاده کنیم
صفایی که از سال ۱۳۸۰ به صورت جدی کار عکاسی را آغاز کرده و پس از گذراندن ده سال، در سال ۱۳۹۰ به تدریس در این حوزه میپردازد، با تأکید بر این مفهوم که به این موضوع اعتقاد دارد که زمانی که یک اثر هنری، چه شعر، چه نقاشی و چه هر اثری در هر حوزۀ دیگری، به نمایش در میآید، به نقد نیز گذاشته میشود، اضافه کرد: «به نمایش گذاشته شدن و به نقد درآمدن یک اثر هنری، میتواند به این امر منجر شود که خالق اثر هنری، برداشت درستتری از اثر خویش در میان دیگر آثار پیدا میکند و این امر، باعث میشود که رشد پیدا کند و گام در مسیر ترقی بگذارد.»
این شاعر جوان که در حوزۀ گرافیک و چاپ نیز به فعالیت میپردازد، با بیان این که در وجود او، واهمهای از ترس دیده نشدن کتاب با توجه به گسترش فضای مجازی وجود داشته است، اما در عین حال بر این نکته نیز تأکید دارد که واهمه نباید داشت،اظهار کرد: «من فکر میکنم که امروز، بیشترین مشکل ما در این عرصه، مشکل فرهنگی است و شاید ما نسلی هستیم که شبکههای مجازی به تازگی به ما رسیده است و هنوز بلد نیستیم به درستی از ظرفیتهای آن استفاده کنیم و همین امر موجب میشود که ما دست به خرابکاری در این حوزه بزنیم و این یعنی ما در حال جایگزین کردن فضای مجازی با چیزهای دیگری هستیم که اصلاً ارتباطی با یکدیگر ندارند.»
فضای مجازی قشر میانۀ مستعد حذف شدن از مخاطبان بازار کتاب را حذف میکند
صفایی که در حوزۀ عکاسی به ثبت آثاری در بخش پرتره و اجتماعی پرداخته است، با بیان این که هنوز هم اگر فردی در یک کشور اروپائی سوار مترو شود، میبیند که مردم به جای این که گوشی موبایل در دستانشان باشد، کتاب در دست دارند و شاید در یک واگن قطار مترو ببینید که چندین نفر کتاب در دست دارند و میخوانند، تصریح کرد: «مثل دیگر موارد، این مقوله، یعنی تشدید وابستگی مردم امروز به فضای مجازی، نیز در کشور ما نسبت به دیگر کشورها، تشدید شده است و به نظر من، همین امر، قشر میانهای را که مستعد حذف شدن از روند مطالعه هستند، از این بازار حذف میکند، چرا که دو قشر دیگری که در کشورمان وجود دارند، به گونهای هستند که یکی از این اقشار، هرگز مطالعه نمیکردند و قشر دیگری نیز وجود دارند که هرگز شبکههای اجتماعی مانع از مطالعۀ آنها نمیشود و راه خویش را در مطالعه کردن خوب بلد هستند، میشناسند و میدانند در حال انجام چه کاری هستند.»
کتاب «مروری بر ترکیب بندی در عکاسی» را در سال جاری توسط نشر «پرگار» منتشر و به بازار کتاب روانه کرده است، با اشاره به این امر که قشر بزرگ متوسط و تأثیرپذیری که در جامعۀ ما میتواند محو رنگ و نور شبکههای مجازی شوند، در مسیری گام برمیدارند که میبینند روزهایشان شب میشود و مطالعه نمیکنند، خاطر نشان کرد: «نبودن همین قشر به عنوان مخاطب بازار کتاب، صدمههای بسیار زیادی به پروسۀ نشر و عرضۀ کتاب میزند؛ اما به هر حال آن مخاطب جدی کتاب، به نظر من کماکان وجود دارد و این مخاطب، فردی است که شاید به دلیل گرسنگی نتواند به سراغ کتاب برود و این موضوع، شاید در جامعۀ ما دور از ذهن نباشد.»
صفایی، در پاسخ به این پرسش که با رشد زبان شعر نسبت به گذشته و نزدیکی آن به محاورات روزمره چقدر موافق است، با اذعان به این امر که اعتقاد زیادی به شعرای دوران بازگشت و زبان آرکائیک در شعر ندارد، تأکید کرد: «تصور من این است که سعدی، حافظ و دیگر شعرا از این دست، به زبان محاورۀ خویش شعر میگفتند، اما ما یک زبان مرجع داریم و آن زبانی است که در دانشگاه، فارسی با آن زبان تدریس می شود، یادآور شد: امروز باید ببینیم که محاوره، نه در کتابها بلکه توسط اساتید دانشگاه با چه لحن و بیانی به دانشجویان ادبیات عرضه میشود و زبان معیار امروز، که کمی نزدیک به بیان گویندگان اخبار است، میتواند به عنوان زبان مرجع فارسی روز به شمار آید.»
زبان مرجع فارسی را برای انتقال آثارم به مخاطب ترجیح میدهم
وی در همین راستا، با اشاره به این موضوع که امروز دیگر نمیتوان از عباراتی همچون «ز می و ساقی» و این دست عبارات در محاورات روزانه استفاده کرد و این امر، به این دلیل است که بسیاری از این کلمات، نسبت به زبان امروزی تغییر پیدا کرد است، تأکید کرد:«به همین دلیل است که من خود را شاعر دوران بازگشت زبان آرکائیک کشورم نمیدانم، اما به هر حال، ترجیح میدهم که حتی برای شناخت زبان روز نیز، زبان مرجع را در نظر بگیرم و زبان محاورهای کوچه را زبانی فاخر برای شعر نمیشناسم، با این که شاملو راجع به این زبان تحقیق کرده و آن را زبانی بسیار مهم میداند، اما این زبان، تنها در ترانه جایگاه خویش را پیدا میکند که به نظر من، باید بسیار با احتیاط به سراغ آن رفت.»
شعر و ترانه، محل عبور هر کلمهای نیست
خالق کتاب «مثل لو رفتن لانۀ پرندگان در پائیز»، با تأکید بر این مفهوم که اعتقاد دارد که شعر و ترانه، محل عبور هر کلمهای نیست و این محدودیت، هم کلمات مرجع و هم کلمات محاوره را شامل میشود، گفت: «به نظر میرسد که جامعۀ امروز ما، دچار افراط نوظهور بودن شبکههای مجازی است و در نسل من، این نکته وجود نداشته است و در نسل بعدی که زمانی که به دنیا میآید، خود را مواجه به شبکههای مجازی میبیند، اوضاع بهتری از ما داشته باشند و راحت تر با این پدیده کنار بیایند.»
وی با اشاره به این ضربالمثل که «آدم گرسنه دین و ایمان ندارد»، دین و ایمان را بسیار محکمتر و تأثیرگذارتر از عامل علاقه بر مطالعه دانسته و با بیان این که امروز با شرایط عجیب اقتصادی که بر زندگی مردم حکمفرماست، یا باید حقوق و دریافتی مردم به قیمتهای جهانی نزدیک شود تا ما بتوانیم با قیمت جهانی کاغذ کتاب چاپ کنیم و یا باید همچنان برای خرید کاغذ و کتاب در کشور، یارانه وجود داشته باشد، افزود:«امسال این موضوع عملاً در نمایشگاه کتاب حذف شده بود و این بدان معنی است که ما با قیمت جهانی کاغذ میخریدیم و این در حالی است که پایۀ حقوق در کشور ما نسبت به اعداد و ارقام جهانی، رقمی در حدود ۱۵۰ دلار است که شاید درآمد کسی است که در یک کشور متعادل اقتصادی، تنها چند ساعت کار میکند و به تبع و تناسب آن، قیمت کاغذی که ما داریم با آن کار میکنیم، مفهوم پیدا میکند.»
حدف یارانۀ کاغذ مطالعه را به باد فراموشی میسپارد
این شاعر شعر کلاسیک، اضافه کرد: اگر قیمت مرغ و برنج یارانه بگیرد، مردم میتوانند مرغ و برنج بخورند و اگر نگیرد، نمیتوانند و یا اگر قیمت بنزین یارانه بگیرد، میتوانند بنزین مورد نیاز وسیلۀ نقلیۀ خویش را تأمین کنند و اگر اینگونه نباشد، نمیتوانند، اضافه کرد: در وضعیتی این چنینی، اگر به کاغذ نیز یارانه داده نشود، کاغذ نیز از زندگی مردم حذف میشود، حالا بماند که این شرایط آشفتۀ روحی روانی که این وضعیت به همراه میآورد، شاید مطالعه را عملاً به فراموشی بسپارد، اما اگر این فراموشی را کنار بگذاریم، کتابهایی مانند کتاب عکاسی من، که با کاغذ آزاد منتشر شدهاند، قیمت بالایی پیدا کرده است و این بخش از کتب، کتبی هستند که دانشجویان به منظور ارضای نیازهای تحصیلی به سراغ آن میروند و با قیمتی که روی آن گذاشته شده است، عملاً کار تهیۀ این کتاب برای دانشجو سخت میشود.»
وی در همین راستا، با اشاره به این که در چند روز حضورش در نمایشگاه کتاب، میدیده است که نخستین نگاه به کتاب، نگاه به پشت جلد و قیمت کتاب است و بعد دستدست، بعد فکر، بعد نگاه و بعد عبور، اظهار داشت: «این یعنی عملاً هزینه کردن برای این مقولههای زندگی، مردم را دچار گرفتاری میکند و حتی اشخاصی که به جای این که در پارک باشند و یا در هر محل دیگری مشغول هر تفریح و هر استراحت دیگری باشند، بالأخره آمدهاند و در نمایشگاه کتاب قدم میزنند، پس گرایش و تمایلی به کتاب داشتهاند که به نمایشگاه آمدهاند.»
صفایی با اشاره به این نکته که این امر نیز بدان خاطر است که همان شب، یا نهایتاً فردا تأثیر تصمیمات سیاسی بر زندگی مردم دیده میشود، خاطر نشان کرد: «بنابراین و با توجه به موضوعات تشریح شده، به نظر میرسد که اگر شعر نیز بتواند کمکی بکند، چه باید گفت، مانند این است که شما بپرسید که چگونه با یک قاشق میتوان چاه نفت حفر کرد؛ آری، میشود، یعنی میشود که تا ابد کند و به نقطهای رسید، اما باید بپذیریم که وسایل، وسایل دیگری است که بخواهیم آرامش را به واسطۀ دسترسی به این وسایل در جامعه ایجاد کنیم.»
این شاعر جوان کشورمان، در همین راستا، ضمن ابراز خرسندی از این امر که امروز شعر و ادبیات در کشور ما همچنان زایش خویش را انجام میدهد، تأکید کرد: «باید بپذیریم که در بحران های بزرگ و مهم فرهنگی و اجتماعی، همیشه رخدادهای بزرگی در حوزۀ ادبیات به وقوع پیوسته است، اما این اتفاقات بعداً دیده خواهد شد، چرا که امروز و در شرایط کنونی، کسی فرصت ندارد که حتی سرش را بالا بگیرد.»
لهجه و لحن هنرمند وجهۀ مترقی یک اثر هنری است
وی، با بیان این که هر آنچه که به هر نوع، هر میزان و هر شکلی زایش و خلاقیت داشته باشد، هنر به حساب میآید، یادآور شد: «اگر یک قطعۀ موسیقی به یک نرمافزار کامپیوتری داده شود، میتواند فقط نواختن یک قطعه را انجام دهد و اگر یک انسان هم نواختن این قطعه را انجام بدهد، من نمیتوانم آن را هنر زیادی تلقی کنم و به نظر این گونه میرسد که آن فرد، تنها تکنیک نواختن یک ساز را دارد، اما اگر لهجه و لحن خویش را وارد نوازندگی خویش کند، آن نواختن نیز میتواند مبدل به هنر شود و ساختن یک قطعۀ موسیقی میتواند وجهۀ مترقیتر از موسیقی در آن هنر باشد.»
صفایی، در ادامه با اشاره به این مطلب که در ادبیات نیز، نوشتن داستان، خلق شخصیت، خلق داستان و یا خلق شعر و یا هر چیز دیگری که با خلق مواجه باشد، به زعم او میتواند هنر به حساب بیاید، گفت: «رسالت هنرمند به نظر من، دست زدن به ایجاد جهشها و اتفاقات بزرگ فرهنگی و هنری است و امروز، عملاً تمام این رخدادها، در کنار زیبائیشناسی توسط هنرمندان اتفاق میافتد و بسیاری از مقولات، از جمله شهرسازی و یا این که چه چیزی در شهر ما دیده شود و چه صدایی در شهر ما به گوش برسد، چه نور و چه رنگی در شهر پراکنده باشد، مردم ما در شهر چه بخوانند و چه بفهمند و موضوعات دیگری از این دست، میتواند به عنوان مهمترین رسالتهای یک هنرمند به شمار آید، اما از سویی دیگر، به نظر من یک هنرمند به راحتی میتواند از بین برود، چرا که سلاحی که در دست دارد، در هر صنف و در هر مقولهای، بسیار شکننده، ظریف و حساسی است و این سلاح نیز دقیقاً مانند پروسهای است که خود هنرمند در آن به دنیا نگاه میکند، ابزار او نیز ابزار شکنندهای است.»
بزرگترین رسالت ایران امروز بر دوش مسئولین ادارۀ جامعه است
وی با تأکید بر این مفهوم که بزرگترین رسالت در دنیای هنر امروز، بر دوش مسئولین ادارۀ جامعه است و آنها نسبت به هنرمند رسالت دارند، افزود:«اگر هنرمند، نان نرم و تخت گرمی پیدا کند، میتواند فرهنگ کشور را به سرعت، دقت و ظرافت به جلو پیش ببرد.»
صفایی، در پاسخ به این پرسش که نوشتن چگونه میتواند دست به ایجاد تسکین و آرامش در وجود یک نویسنده بزند، با اشاره به این موضوع که رمانی در دست دارد که مراحل ویرایش آن رو به اتمام است، ادامه داد: «این رمان موضوعی دارد که بسیار دوست داشتن دست به نوشتن آن بزنم و در دوران و برههای از زندگی دست به نوشتن آن زدم و همین امر بسیار برای من گشاینده بود، حال آن که بماند که چقدر توانستم با کیفیت بنویسم یا نه، اما مسیر نوشتن برای من بسیار خوشایند و آرامشبخش بوده است.»
ارسال دیدگاه