مجید شاپوری:
اجرای استندآپ به «خاطره تعریف کردن» تبدیل شده است
برخورد بیرحمانهای با هنرمندان وجود دارد/ مخاطبان اول باید هنر و بعد هنرمند واقعی را بشناسند
تهران (پانا) - مجید شاپوری میگوید امروز استندآپ کمدی، به خاطره تعریف کردن تبدیل شده است که اسم این هنر نیست، هنر باید به گونهای باشد که حداقل میان ۷۰ میلیون جمعیت ۲ نفر بتوانند آن را انجام دهند.
به گزارش فیلیمو، نام مجید شاپوری با اینکه در دهه ۷۰ بر سر زبانها افتاده بود و خیلیها او را با تقلید صداهایش که هلیکوپتر یکی از معروفترین آنها بود میشناختند، در سالهای اخیر به فراموشی سپرده شد و چندین سال بود که خبری از او نبود. «جوکر» اما مخاطبانش را به سالهایی برد که شاپوری برای بینندههای تقلید صدا میکرد. شاپوری میگوید در این سالها روحیه خوبی نداشته و همین حال و احوالش باعث دوریاش از عرصه هنر شده. او می گوید ارتباط با مردم همیشه به او انرژی میداده چون مردم را دوست دارد، این دوست داشتن را میتوان از توصیهای که برای رعایت نکات بهداشتی کرونایی به مردم در بین حرفهایش میکند فهمید.
شما در دهه ۷۰ حضور فعالی در تلویزیون و عرصه هنر داشتید، اما بعد از مدتی حضورتان بسیار کمرنگ شد. دلیل این اتفاق چه بود؟ دوری شما از عالم هنر خودخواسته بود یا پیشنهادی از سوی برنامهسازان به شما داده نمیشد؟
دوری من از عالم کاریام را به حساب مشکلات روحیام بگذارید. من مدتی با این مشکلات مواجه بودم و افسرده شده بودم و نمیتوانستم جلوی دوربین کار کنم. واقعیت این است که من جلوی دوربین خیلی راحت نیستم و به همین دلیل هم از عرصه کاریام دور افتادم.
یعنی در این سالها که از کار دور بودید پیشنهاد داشتید و خودتان قبول نمیکردید؟
بله، دوستان به من پیشنهاد میدادند اما من خودم نمیتوانستم کار کنم.
پیشنهادها از سمت چه کسانی بود؟ سینماگران با برنامهسازان تلویزیونی؟
شبکههای مختلف تلویزیون، از سمت سینما هم کموبیش بود اما من قبول نمیکردم.
هنرمندان به خصوص وقتی در دورهای بر سر زبانها می افتادند و به اصطلاح کارشان گل میکند، اگر با کم کاری مواجه شوند شرایط برایشان سخت میشود، شما چنین موقعیتی را تجربه کردید، برایتان سخت نبود و فکر نمیکنید اگر در همان دوران کار میکردید در روحیهتان هم تاثیر مثبتی داشت؟
خودم اینطور فکر نمیکردم چون من همیشه در اجرای روی صحنه و جلوی جمعیت راحتتر بودم و حس بهتری میگرفتم. وقتی نفس تماشاگر را حس میکردم راحتتر بودم و انرژی بیشتری میگرفتم، من بچه صحنه هستم نه دوربین. من جلوی دوربین هیچ وقت مجید شاپوری نبودم ولی روی صحنه خیلی راحت خودم بودم و با مردم هم راحتتر ارتباط برقرار میکردم.
واقعیت این است که خودم اینطور فکر نمیکردم چون من همیشه در اجرای روی صحنه و جلوی جمعیت راحتتر بودم و حس بهتری میگرفتم. وقتی نفس تماشاگر را حس میکردم راحتتر بودم و انرژی بیشتری میگرفتم، من بچه صحنه هستم نه دوربین. من جلوی دوربین هیچ وقت مجید شاپوری نبودم ولی روی صحنه خیلی راحت خودم بودم و با مردم هم راحتتر ارتباط برقرار میکردم. من وقتی روی صحنه اجرا میکردم خیلی خوشحال بودم، حتی وقتی شب به خانه میآمدم انرژی زیادی داشتم که برگرفته از مخاطبانم بود. دلیل اینکه جلوی دوربین راحت نبودم را نمیدانم و همین قضیه هم در روحیهام تاثیر گذاشته بود. در این سالها پیشنهادهای زیادی از شبکههای مختلف صداوسیما داشتم ولی قبول نمیکردم و متاسفانه رک هم نمیتوانستم بگویم مشکل من راحت نبودن با دوربین است.
شما که اینقدر روی صحنه راحت بودید و از اجرای رو در رو با مردم انرژی میگرفتید به حضور در حوزه تئاتر علاقهمند نبودید؟
من ۱۲ سال در شهر خودم چالوس بازیگر تئاتر بودم اما اینکه بخواهم آن را در ادامه هم دنبال کنم در فکرم نبود. حتی در حوزه خطاطی و نقاشی هم فعالیت داشتم، ولی در مدت فعالیت حرفهایام پیشنهاد تئاتر نداشتم.
حضورتان بعد از این همه سال دوری از عرصه تصویر، در «جوکر» چطور اتفاق افتاد؟
آقای ژوله با آقای مشفقی مدیربرنامه من تماس گرفتند و درباره برنامه «جوکر» توضیحاتی دادند و من هم قبول کردم کردم.
با آقای ژوله در این سالها در ارتباط بودید و یا از قبل آشنایی داشتید؟
مدتی پیش آقای مردانه با آقای مشفقی تماس گرفتند و گفتند میخواهیم شاپوری در یک فیلم سینمایی به نام «شیشلیک» بازی کند، گفتند کارگردان این فیلم هم آقای مهدویان هستند، من هم رفتم و چند سکانس فیلمبرداری کردیم و کار تمام شد. نویسنده این فیلم آقای ژوله بودند و آشنایی ما هم همانجا اتفاق افتاد.
اتفاق جالبی که در «جوکر» افتاد، علاوه بر اینکه یک بازگشت دوباره برای شما به عرصه تصویر حساب می آید و مخاطبان و طرفدارانتان را هم خوشحال کرد، حضور پرقدرتتان بعد از سالها بود، ایدههای اجرایی که در «جوکر» داشتید از خودتان بود یا تیم سازنده پیشنهاد دادند؟
همه فیالبداهه از خودم بود، تقلید صداها را که انجام دادم آقای سیامک انصاری از من خواستند صدای هلیکوپتر را هم اجرا کنم چون مردم خیلی با آن خاطره داشتند. اصلا اگر هلیکوپتر را اجرا نمیکردم نمیشد.
تقلید صدای هلیکوپتر با اسم شما عجین شده…
بله دقیقا، اصلا این صدا به شناسنامه کاری من تبدیل شده است، در «جوکر» هم اگر اجرا نمیکردم نمیگذاشتند بروم.
شما به عنوان هنرمندی که چند سالی از دنیای کاری تان فاصله گرفتید و از این فضا دور بودید فکر میکنید چه موضوعی باعث فراموش شدن و حتی گوشهگیری و فراموش شدن هنرمندان از این فضا و حرفهشان میشود؟
به نظرم برخورد بیرحمانهای با هنرمندان وجود دارد و چه در سینما، چه تئاتر و کارهای تلویزیونی به آنها ظلم شده است. همین برخوردها باعث فاصله گرفتن هنرمندان قدیمی شده و در نهایت هم نتیجهاش عوض شدن ذائقه مردم شده است. الان برخی کارها واقعا توهین به شعور مخاطب است، هر کسی از راه میرسد اسم خودش را هنرمند می گذارد و هر کاری هم انجام دهد مردم قبول میکنند. مخاطبان اول باید هنر و بعد هنرمند واقعی را بشناسند، البته که این اتفاق باید از سمت تولیدکنندگان و برنامهسازان اتفاق بیفتد. آنها باید هنرمند واقعی را به مردم بشناسانند. نمیشود هر کس از راه برسد بگوید من جمشید مشایخی یا فلان هنرمند اصیل و واقعی هستند. من به مسئولان و برنامهسازان میگویم شما را به خدا ذائقه مردم را عوض نکنید و آن خوراکی که آنها دوست دارند را بهشان بدهید. من با قاطعیت میگویم کمدی که در هه ۶۰ و ۷۰ برای مردم ساخته میشد خیلی طرفدار بیشتری داشت و مردم بیشتر با آن حالشان خوب بود.
شما در این سالها تولیدات طنز و عرصه کمدی را دنبال میکردید؟ به نظرتان کیفیت کارها افت کرده؟
بله کم و بیش کارها را میدیدم اما فکر میکنم اینقدر همه چیز باید رعایت شود و مسائل دست و پا گیر وجود دارد که خود هنرمند یا کمدین خجالت میکشد دیالوگ بگوید یا یک حرکت بدنی انجام دهد که مردم کمی بخندند. همین مسئله باعث شده که کمدی به مرور زمان افت کند.
منظورتان بحث ممیزی و سانسور است؟
بله، محدودیتهای زیادی وجود دارد مخصوصا در کار کمدی که سختگیریها دو چندان است. با این همه باز هم من فکر میکنم مردم آن موقع بیشتر از کارها لذت میبردند. من بازتاب کارها را در کوچه و خیابان بین مردم میدیدم و متوجه میشدم باور شوخیها برایشان راحتتر بود و همین هم باعث میشد لذت بیشتر از کارها ببرند. اما الان هر کسی میآید روی صحنه و میخواهد مثلا استنداپ کمدی اجرا کند. من خودم استنداپ را اوائل انقلاب و در صداوسیما اجرا کردم، تعریف من از استنداپ چیزی دیگری بود ولی حالا اجرای استنداپ تبدیل شده به خاطره تعریف کردن یا جوکهایی که بین مردم رد و بدل میشود. خاطره و جوک گفتن را همه بلدند، الان بچه کلاس دوم دبستان هم ده تا جوک بلد است و میتواند جلوی جمع تعریف کند، این اسمش هنر نیست، هنر باید طوری باشد که حداقل میان ۷۰ میلیون جمعیت ۲ نفر بتوانند آن را انجام دهند. البته اینها نظر من است و شاید دیگران اعتقاد دیگری داشته باشند.
بازگشت دوبارهتان به عرصه تصویر چقدر برایتان جذاب بود و باعث تغییر روحیهتان شد؟ بازخوردها از حضورتان در «جوکر» خیلی مثبت بود و مخاطب هم از دیدن شما در این برنامه به وجد آمد. خودتان چه حس و حالی را تجربه کردید؟
بینهایت انرژی گرفتم و از این بابت خیلی خوشحالم. شما اگر بدانید مردم در خیابان با من چطور برخورد میکنند، آن سالها هر کس من را در کوچه و خیابان میدید از من امضا میخواست و گاهی میگفتم دستم از این همه امضا دادن خسته شد اما حالا چون همه میتوانند با گوشیهایشان عکس بگیرند در خیابان با من عکس میگیرند و این اتفاقها برایم خیلی شیرین است. در همین چند روز اخیر کلی خانواده، دختر، پسر، پیر و جوان با من عکس گرفتند، من خیلی خوشحال میشوم که به جامعه و میان مردم برگشتم. البته در جامعه بودم ولی مردم من را نمیشناختند، خودتان میدانید ما هنرمندان، البته اگر بشود اسم من را هنرمند گذاشت، یک مقدار به لحاظ روحی لطیفتر هستیم و زود میشکنیم اما الان اینقدر روحیه گرفتم و از اینکه میان مردم هستم خوشحالم که بعضی شبها ۵ صبح خوابم میبرد. خاطراتی که با مردم در کوچه و خیابان دارم مدام در ذهنم مرور میشود و خوشحالم میکند.
و حالا روحیهتان هم بهتر از قبل شده؟
بله، صد در صد. میدانید حال الانم را مثل عاشقی میتوانم توصیف کنم که سالها بود عشقش را ندیده بود و به یکباره او را بر حسب اتفاق در خیابان یا یک جایی میبیند. میتوانید تصور کنید چه حالی دارد… من هم الان چنین حس و حالی دارم.
بعد از اینکه «جوکر» پخش شد پیشنهاد جدیدی برای بازی یا حضور در برنامه داشتید؟
فعلا نه پیشنهادی نبوده.
اگر قرار باشد کار جدیدی را شروع کنید دوست دارید در چه زمینهای باشد؟
فکر میکنم اگر همین سبک برنامه مثل «جوکر» باشد بیشتر دوست داشته باشم و میتوانم بیایم. البته باید با مدیربرنامهام آقای مشفقی مشورت کنم و اگر به نتیجه برسیم حضور پیدا میکنم. سر «جوکر» هم دوستان پیشنهاد حضور من را به ایشان داده بودند و من اوایل قبول نمیکردم، هر چه هم آقای مشفقی به من اصرار میکرد من زیر بار نمیرفتم و میگفتن علی جان من روحیهاش را ندارم اما او اصرار میکرد و حتی یکی دیگر از دوستانم را هم واسطه کرد که با من حرف بزند و راضیم کند که در نهایت هم من پذیرفتم در «جوکر» حضور داشته باشم. خدا را شکر میکنم که روحیهام خوب شده.
تقلید صداهایی که شما انجام میدادید در دهه ۷۰ طرفداران زیادی داشت و خیلی مورد استقبال قرار میگرفت. آن زمان فضای مجازی گسترده نشده بود و خبری از دابسمش ساختن و یا بیتباکس نبود. فکر میکنید الان هم تقلید صدا مثل همان سالها بین مردم طرفدار دارد؟
من فکر میکنم اگر کاری درست انجام شود الان هم صد در صد میتواند مخاطب و طرفدار خودش را داشته باشد، هر کسی هم میخواهد آن را انجام دهد اگر به نحو احسن آن را انجام دهد ایرادی ندارد و مردم هم از آن استقبال میکنند.
تقلید صدا به مرور زمان ممکن است به تکرار بیفتد و از جذابیتهایش کم شود، این هنر چقدر نیاز به خلاقیت و به روز شدن دارد؟ روش خودتان برای ایجاد این خلاقیت چیست؟
تصمیم من بر این است که هر کار جدیدی که میخواهم شروع کنم حتما یکی دو آیتم تازه داشته باشد، برای عملی کردن این موضوع هم فکر میکنم که میتوانم چه اجرایی داشته باشم که برای مردم جدید و تازه باشد. اما بعضی از آیتمهایی که قبلا اجرا میکردم را بیننده هر وقت ببیند کیف می کند، مثل همان هلیکوپتر.
مسابقه «جوکر» را چقدر دوست داشتید و جدای از بخشی که در آن حضور داشتید آن را چطور میبینید؟
«جوکر» برنامه بسیار خوبی است، اینکه برای نخندیدن یک مسابقه گذاشتند ایده خیلی جالبی است که خیلی هنر میخواهد. من بعد از اینکه در برنامه حضور پیدا کردم متوجه شدم چقدر سخت است که بخواهی هنرمندانی که حضور دارند را بخندانی. خوشبختانه مخاطب این برنامه هم خیلی بالاست و من بازتاب آن را میبینم.
ارسال دیدگاه