غلامرضا طریقی*

ایستاده در میانه

قیصر امین‌پور، پیش و بیش از هر چه چیز موفقیتش را مدیون تعادل است. تعادل در همه چیز؛ از ایدئولوژی و معنا گرفته تا زیست ادبی و ساختار و ... .

کد مطلب: ۱۲۲۶۵۹۸
لینک کوتاه کپی شد

من تنها چند دیدار کوتاه با زنده‌یاد امین‌پور داشتم و درباره روحیات او اطلاع دقیقی ندارم. یعنی نمی‌دانم که او در زندگی شخصی‌اش چگونه رفتاری داشته اما حدس می‌زنم که در رابطه‌های فردی هم قیصر همین‌گونه بوده باشد: انسانی اهل تعادل و ایستاده در میانه.

رد این تعادل را می‌توان جزء به جزء در زندگی و شعر قیصر گرفت و به دیگران بازنمایاند. او شاعری مذهبی و متعهد به تشیع و انقلاب است. در آثارش گاهی با قدرت سراغ موضوع‌هایی می‌رود که این ایمان و تعهد را به نمایش می‌گذارد. از شعرهایی که برای ائمه سروده تا آنهایی که برای انقلاب و جنگ نوشته اما این دغدغه‌ها و نوشته‌ها بخشی از دغدغه‌های قیصر امین‌پور بوده است. اتفاقا همین گاهی سراغ عقاید رفتن منجر به این شده که در میان آثار او اثر مناسبتی نازل پیدا نشود. انگار سراغ علاقه‌اش نرفته و هربار که رفته با تمام وجود کاری درخور کرده و از میدان بیرون آمده. گذشته از کمیت و کیفیت، از نظر درصد پرداخت هم وقتی شاعر به دغدغه‌های دیگر انسان‌های هم‌روزگارش نیز توجه می‌کند، مخاطب با او رابطه بیشتر و بهتری برقرار می‌کند زیرا احساس می‌کند که نگارنده آن شعرها شبیه خود اوست با دردها، اعتقادات و دغدغه‌های متعدد.

از سوی دیگر قیصر، حد تعادل را در طبقه‌بندی آثار خود و عناصر سازنده شعر خود هم رعایت می‌کند. در آثار او از مجموعه شعر گرفته تا کتاب شعر کودک و نوجوان، نثر ادبی تا نقد و نظر درباره ادبیات و روان‌شناسی ادبی وجود دارد. انگار او ادبیات را انتخاب کرده اما حتی خودش را پایبند کامل یکی از شاخه‌های آن نکرده و به اقتضای شرایط و روحیات در هر دوره‌ای سراغ یکی از گونه‌ها و شاخه‌های ادبیات رفته است.

عناصر شعر امین‌‌پور هم که مهم‌ترین بخش آثار ادبی اوست همین‌گونه‌اند. او مثل علی معلم، احمد عزیزی و بسیاری از شاعران هم‌دوره خود هیچ‌گاه به فکر صاحب سبک شدن نیفتاده است. به همین دلیل شاید اگر از نظر تک‌تک عناصر، شعر او را با دیگر شاعران انقلاب مقایسه کنیم وجه برتری ویژه‌ای نداشته باشد اما وقتی عناصر شعرش کنار هم قرار گرفته‌اند او را به شاعری مقبول‌تر تبدیل کرده‌اند. جالب این است که قیصر حتی از نظر علاقه به قالب شعر نیز چنین عمل کرده است. در شرایطی که هر شاعری تلاش می‌کند انرژی‌اش را صرف یکی از قالب‌های شعر فارسی کند تا بتواند با مهارت کافی، در آن شکل از شعر پیش برود، امین‌پور حتی در توجه به قالب‌ها هم حد تعادل را رعایت کرده است؛ تا جایی که سرانجام نمی‌توان به طور دقیق گفت که او غزلسراست، نوسراست، رباعی و دوبیتی‌سراست یا ... . او در هر دوره کاری به تناسب نیازهای روحی‌اش سراغ یکی از این شکل‌ها رفته است؛ بدون آن‌که یکی را به عنوان قالب تخصصی شعر خود انتخاب کند. اگر من مجال داشته باشم و سراغ جنبه‌ها و جلوه‌های مختلف آثار قیصر بروم بیشتر متوجه خواهید شد که او در همه جوانب چنین رفتار کرده است. مثلا در روزگاری که بین ادبیات دانشگاهی و خلاقه ما فاصله عجیبی وجود داشته (و البته هنوز هم وجود دارد) او به‌جای این‌که در یک طرف ماجرا بایستد و طرف دیگر را نفی کند، سراغ هر دو سو رفته است تا در نهایت شاعری خلاق باشد که در دانشگاه ادبیات درس می‌دهد و همین‌طور تا آخر. اقبالی هم که در جامعه به شعر امین‌پور وجود دارد به گمان من بیشتر از مشخصه‌های بارز ادبی از این ویژگی نشأت می‌گیرد. برعکس اغلب شاعران و نویسندگان حرفه‌ای که به اقتضای اندیشه شخصی‌شان گمان می‌کنند یک طرف ماجرا حق است و یک طرف باطل، یک طرف سیاه و یک طرف سفید، یک طرف شادی و یک طرف اندوه، مردم زندگی را آمیخته‌ای از همه این دوقطبی‌ها می‌بینند و می‌دانند و قیصر امین‌پور به اقتضای روحیه متعادلش توانسته در آثارش سفره‌ای برای دل آنان باز کند.

*شاعر

منبع: جام‌جم

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار