مهدی فرجی*
آینده ضرغامی در وزارت میراث فرهنگی
مدیری که میتوانست فاصله هایش را با صاحبنظران، نخبگان، هنرمندان، مدعیان فرهنگ، کارمندان نوپا و چندین ساله کم کند. محال بود که اراده کنید او را پیدا کنید و در دسترس نباشد.
در نشست ها و جلسه های معروفش با اهالی فن از هر گروه و صنف و طبقه ای گرفته تا گپ زدن های دوستانه اش جلوی در آسانسور حوزه مدیریت ساختمان شیشه ای تلویزیون. اگر آنجا هم پیدایش نمیکردید، فقط لازم بود کمی به خودتان زحمت بدهید و ۶ صبح در مسیر دفترش باشید. حتما او را می دیدیدکه قبراق از ماشین پیاده میشود و گاهی یک نان سنگگ کنجدی دومتری هم توی دستش است -خب میهمان ها گاهی چند نفر بودند- و آنوقت حتما اگر جلو میرفتید و سلام میکردید و داستانتان را میگفتید، تا هفته بعد حتما ماجرایتان ختم به خیر شده بود.
در دسترس بودن، برای یک مدیر یک ویژگی نیست، یک تکنیک و مهارت کم یافت است. آگاهی و دانسته ای است که میتواند به موفقیت های گروهی کارمندان کمک کند و از جهت روانشناسی مدیریت، مهندس ضرغامی، مدیریت، بر پایه اعتماد و محبت و تعامل را انتخاب کرده بود. که معمولا همیشه جواب میدهد.
و این بخش آغازین ماجراست. یک مدیر میتواند دوست داشتنی باشد ولی از در اتاقش بیرون نرود. حد و حدودش به همان فاصله میان ماشین و مسیر دفتر و جلوی در آسانسور ختم شود اما درباره مهندس ضرغامی، همه اینها فقط فصل اول داستان بود. در سکانس های بعدی او میدانست دنیا، مدیر پشت میز نشین را پس میزند. بگذریم که با روحیاتش هم همخوانی نداشت. مهندس ضرغامی انسان پر شور و قبراقی است. مردی که میتواند معادلات را هم راهبری و هم اجرایی کند. همان مرد عمل!
میخواهد که در میدان باشد و اگر نباشد نگران میماند. حضور او مثل یک سایه محکم و لذت بخش، بر سر پروژه هایی که مجری و طراح اصلی ساخت شان بود، امیدواری و همراهی عوامل پروژه ها را برمی انگیخت.
و شاید آنقدر ها لازم نباشد که در اینجا گفته شود مهندس ضرغامی مردی با جنبه و انتقادپذیر است. تک رو نیست و به مدیریت همراه با مشورت معتقد است.
مهندس ضرغامی گفتوگو با صاحبان نظر و رای را در هر جناج و تفکری یک ضرورت میداند و در سایه تجربه سالها مدیریت ، این موضوع برای او یک اعتقاد جدیست. مشورت همان مثال معروف را که - بهترین فکر ها از چند ذهن برمیخیزد - برای او معنی میکند و چرا که نه ؟
سرزمین زیبای ما غنی از نخبگانیست که هنوز میخواهند همین کشور را آباد کنند و چه پایگاه و مقری بهتر از وزرات میراث فرهنگی،صنایع دستى و گردشگری.
مردی که توانست در بیش از یک دهه ، آمار مخاطبان تلویزیون جمهوری اسلامی ایران را به حدود ۸۸ درصد برساند ، و با هنرمندانی که سالها در انزوا مانده بودند آشتی کند ، قطعا خواهد توانست فرکانس مدار گردشگری ایران را هم تغییر دهد و میراث معنوی ما را در یونسکو و جهان به ثبات و آرامش بیشتری برساند و اموال ارزشمند و تاریخی مان را به ملت ایران برگرداند. تا گردشگران جهانی به جای موزه لوور ، در موزه های تاریخ ایران، مشتاقانه، دنبالش بگردند.
گردشگری ایران تکه ای گمشده از یک پازل است که فقط یک ذهن هوشمند و دانا همچون ضرغامی میتواند آنرا پیدا کند و گرد و خاک را از درهای بسته توسعه صنعت گردشگری ایران بزداید و دنیا را با زیبایی ها و جذابیت های این سرزمین کهن آشنا و ارز فراوان به کشور سرازیر کند.
بیگمان با چنین مدیر و چنین رویکردی باید در سالهای آینده انتظار یک وزارت میراث فرهنگی درخشان و با شکوه - آنچنان که در خور شان تمدن ایران است - داشته باشیم.
برای مهندس ضرغامی این
یک تکنیک است نه ویژگى
ارسال دیدگاه