داستان دو طلبه و هنرمندانی که ماسک تولید کردند در سومین روز جشنواره حقیقت
تهران (پانا) - در سومین روز از برگزاری چهاردهمین جشنواره بین المللی «سینماحقیقت» و در دومین بخش از رویداد «فیلم، خبر» مستندهایی درباره کرونا، تامین اجتماعی و زندگی یک روزنامه نگار بررسی شدند.
دومین بخش از رویداد «فیلم، خبر» سومین روز چهاردهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت بعد از ظهر ۲۷ آذرماه برگزار شد.
روایتی مستند از سازمان تامین اجتماعی
مجری امروز رویداد «فیلم، خبر» شاهین شجری کهن منتقد سینما بود. نخستین فیلم این بخش «زیر این چتر باران میبارد» به کارگردانی کتایون جهانگیری بود که در بخش کارآفرینی جشنواره سینماحقیقت حضور دارد. جهانگیری درباره مستند و هدف از ساختنش، گفت: این فیلم بیانگر زندگی و مشکلات چند آدم و تاریخچهای از زندگی، فشار اقتصادی و مشکلات آنها است که در چند داستانک روایت میشود.
کارگردان «زیر این چتر باران میبارد» این مستند را فیلمی شاعرانه با نریشن خودش خواند که قصهمحور است و درباره آدمهایی است که نمیدانند چتر حمایتی تامین اجتماعی بالای سرشان هست یا نیست.
جهانگیری درباره برقراری تناسب بافت بصری و انتقال مفاهیم موردنظر کارگردانی و پروسه تولید و طراحی گفت: فیلم در دو هفته فیلمبرداری شد اما تحقیق گستردهای درباره سازمان تامین اجتماعی و مادههای قانونی آن انجام دادیم. قرار بود درام شکل بگیرد و دنبال آدمهایی بودم که حرفی برای گفتن دارند و این قضیه راحت نبود. به ویژه اینکه در زمانی سراغ هر کدام از این آدمها رفتم که مشکلات آنها تا حدی حل شده بود. علاوه بر این، لوکیشنهای متفاوتی داشتیم و خیلی فیلم گرفته شد اما نمیخواستیم فیلم شلوغ شود که مخاطب را خسته نکند.
او با اشاره به تراژدی عجیب و مشکلات ابزورد کاراکترهای مستند، گفت: زندگی نصف جمعیت ایران به سازمان تامین اجتماعی مربوط است و این تراژدی بالای سرشان است که اگر اتفاقی بیفتد چه بر سر این جمعیت میآید؟
جهانگیری با تاکید بر اینکه مستند سویههای متفاوت و فراوانی دارد، گفت جا دارد که فیلمهای بیشتری درباره این موضوع ساخته شود.
داستان دو طلبه داوطلب برای غسل و تدفین اموات کرونایی
مستند بعدی «قطعه ۱۹» به کارگردانی مسعود دهنوی بود، او درباره این فیلم گفت: اواسط اسفند سال گذشته برای مستند دیگری شمال کشور بودیم که من و تیم خودم به کرونا مبتلا شدیم و به نیشابور برگشتیم و قرنطینه شدیم. همان موقع بود که شنیدیم برای غسل و تدفین میتهای کرونایی مشکلی پیش آمده و غسالها نگران غسل دادن میتهای کرونایی هستند. اما در همین شرایط، دو طلبه برای این کار داوطلب شده بودند. قرار شد شب عید با آنها باشم و قرنطینهشان را ثبت کنم و در همان زمان بود که فهمیدم اتفاقا یکی از طلبهها از میت میترسد و داستان مستند از اینجا شکل گرفت.
دهنوی با بیان اینکه «سعی کردیم سوژهها فراموش کنند ما حضور داریم و بتوانیم خلوتشان را ثبت کنیم.» گفت: ویژگی که به کمک ما کارگردانهای شهرستانی میآید، ارتباط نزدیک شهرهای کوچک باهم و لهجه آدمهاست که بهم نزدیکشان میکند. من از این همزبانی و همشهری بودن استفاده برای بیشتر نزدیک شدن و دوستی با آنها استفاده کردم طوریکه با آنها همین الان هم دوستانی صمیمی هستیم. همین باعث شد همه زوایای شخصیتیشان را با نقاط مثبت و منفی ببینم.
این مستندساز گفت: ما سه فاز فیلمبرداری داشتیم و گاهی پیش میآمد که در قسمتهای مهم فیلم، سوژه می گفت اگر با دوربین کنار من باشی حال من بدتر میشود و من اصراری به حضور در آن صحنه نداشتم چون اخلاق در سینمای مستند برایم خیلی مهم است و برای همین تصاویری را رها کردیم.
دهنوی درباره اینکه این مستند باوجود اینکه به مسأله مرگ میپردازد اما حالت سوگوار ندارد و بیشتر واقعیتگراست، گفت: سعی میکنم در بحران، دنبال قصه بگردم و آدمی را پیدا کنم که به بهانه او بحران را روایت کنم.
او همچنین مهمترین دستاوردش از این مستند را تعادل خواند و گفت: ما دو شخصیت داشتیم که یکی از آنها شوخطبعیهایی داشت و شخصیت دوم جدی و شعاری بود و اینها هم دیگر را متعادل میکردند. فکر کردم اگر قرار است درباره مرگ حرف بزنیم باید شوخی و جدی و اشک و لبخند در تعادل باشد تا فیلم سیاه و تلخ نشود.
دهنوی با اشاره به واکنشهای این مستند گفت: دیروز یک غسال از بهبهان به نام «حاج احمد» با من تماس و گفت از ابتدای شیوع کرونا در کشور تاکنون ۴۰۰ میت کرونایی را در پنج شهر غسل داده است و این مشکل که غسالها میتهای کرونایی را غسل و تدفین نمیکردند در همه جا نبوده. که به ایشان هم گفتم که بعد از یک و نیم ماه غسالها به کارشان برگشتند و ما در این مستند یک برهه زمانی را که شاید دیگر برنگردد ثبت کردیم.
سمفونی ماسکها در تالار حافظ
مستند بعدی که در این نشست بررسی شد، «سمفونی ماسک» به کارگردانی مسعود بابایی بود.
بابایی درباره این مستند که نمایشی از تولید ماسک توسط هنرمندان داوطلب در تالار حافظ بوده، گفت: تعطیلات عید بود که از طریق دوستانی فهمیدم تعدادی از هنرمندان در تالار حافظ جمع شده و ماسک تولید میکنند. شروع کردم به نوشتن طرح و ایده و سعی کردم از لوکیشن به قصه برسم و ساخت این مستند با این شیوه، تجربه و چالش جدیدی برای خودم بود. چون اینجا آنچنان قصه و شخصیتپردازی نمیبینیم بلکه آدمهایی مختلف با احساسات مختلف را تماشا میکنیم.
او با اشاره به آوازخوانیهای زیادی که در مستند هست، گفت: از اوایل عید تا اواخر شهریور این هنرمندان از ۹ صبح تا ۱۰ شب پشت چرخ بودند و کار میکردند و تفریحشان آواز و زمزمه بود که سعی کردم این آدمها را در این محیط نشان دهم.
این مستندساز با اشاره به اینکه تلاش کرد تا فیلم از ماجرای دوخت ماسک گسترش پیدا کرده و به سمت شناختن بیشتر آدمها برود، گفت: شاید این مستند میتوانست یک کلیپ دو دقیقهای باشد اما سعی کردم دنیای این آدمها را نمایش دهم. شکی نیست که زحمات کادر درمان را با هزاران فیلم هم نمیتوان جبران کرد اما سعی کردم قشر هنرمند را هم در این بحران نمایش دهم و از تفکر کلیشه مردم نسبت به این هنرمندان دور کنم.
بابایی یادآور شد: هنرمندان زیادی در این ماهها و در آن ترس و استرس میآمدند و دنیایی در صحنه تئاتر و با تکیه بر انسانیت هنرمندان تئاتر و موسیقی شکل میگرفت.
بابایی با اشاره به اینکه این فیلم را آدمهایش ساختند، گفت: من سعی کردم مشاهدهگر باشم و مزاحم کسی نباشم و چیزی را نچینم. در مجموع هم این مستند لحن غمگین و سوگواری ندارد و بیشتر از جنبه مسئولیت اجتماعی به مسأله نگاه میکند. امروز هم اگرچه آن جمع با تعطیلی کارگاه ماسک حافظ، از آن مرکزیت پراکنده شده اما هنوز آن بچهها مشغول کار داوطلبانه برای کمک به مردم هستند.
مشکلات پرستاری که قهرمان وزنهبرداری است
مستند بعدی فیلم خبر، «رویای پوپک» به کارگردانی رضا سورانی بود که درباره این اثر گفت: از زمانی که بحران کرونا در ایران شروع شد خیلی از مستندسازان رفتند به خط مقدم مبارزه با این بیماری و من هم فکر کردم ما به عنوان مستندساز چه کار میتوانیم بکنیم؟ فکر میکنم شکل مبارزه با این ویروس شبیه اتفاقی بود که در دوران دفاع مقدس رخ داد.
سورانی با بیان اینکه علاوه بر این، زندگی روزمره آدمها هم برایش خیلی جالب است، گفت: با پرستاری آشنا شدم که قهرمان تیم ملی وزنهبرداری بانوان ایران هم بود و دیدم بُعدی از زندگی این فرد به شدت تحت شرایط کرونا و اتفاقی است که با این ویروس برای ورزش جهان رخ داده. و جا دارد که از این زاویه به قضیه هم نگاه کنیم. قطعا پرستاران مشکلات مضاعفی را تحمل میکنند اما کسی مثل پوپک که علاوه بر پرستاری، وزنهبرداری هم میکند با این مشکل هم روبهرو بود که جا برای تمرین نداشت. در حالیکه باید تمرین مستمر میکرد تا بتواند وارد مسابقات شود.
او با اشاره به جدال شخصی قصه پوپک فارغ از کرونا و اینکه قبل شیوع ویروس، در آستانه بازیهای آسیایی بودند و کرونا تمام تمرینات را تعطیل کرد، گفت: این تلاش را پوپک پیش از این آغاز کرده بود و با بحران کرونا مجبور شد که از موانع متعددی عبور کند. او شغلش پرستاری است و الان در درمانگاه ورزشگاه آزادی روی ورزشکاران و غربالگری آنها در کرونا کار میکند.
سورانی با اشاره به روحیه مبارز پوپک که باعث شده در برابر مشکلات کوتاه نیاید، گفت: این قهرمان باید بعد از بحران در مسابقات حضور داشته باشد و خودش را محدود نکرده و کار میکند. این مستند در واقع شرح مبارزه و تنازع یک زن در میدانی است که باید سختیها را کنار بزند تا به هدفش برسد.
دستمال سرخها میتوانند اسطوره شوند
«دستمال سرخها» به کارگرانی حنظله تاجالدینی مستندی درباره شهید اصغر وصالی فرمانده گردان دستمال سرخها و مبارزات چریکی او و گردانش است که در قسمت بعدی فیلم خبر بررسی شد.
تاجالدینی با اشاره به جنبشی که بعد از پیروزی انقلاب توسط منافقین در کردستان صورت گرفت، گردان دستمال سرخها را از مهجورترین رزمندههای پس از انقلاب خواند و گفت: قائله کردستان که ختم شد، در شش هفت ماه بعد و در همان اوایل جنگ همه افراد این گردان شهید میشوند.
او یادآور شد: برخی بعد از دیدن مستند به من میگویند چرا همه صحنهها را بازسازی نکردی؟ خب هم محدودیتهایی در بازسازی داشتیم هم برخی جاها امکان حضور نبود و از طرفی به لحاظ آرشیوی هم محدودیت داشتیم. از طرفی اهمیت آرشیو و تصاویر تاریخی در فیلم پررنگ است چون باعث میشود مخاطب درکی از حال و هوای آن دوران به دست بیاورد.
تاجالدینی با اشاره به اهمیت آرشیو در سرعت بخشی به مستند با بیان اینکه آرشیو به دست آمده از دستمال سرخها از نظر بصری کیفیت پایینی داشت، گفت: اما همین کیفیت عکسها، حس بین کابوس و رویا هم میداد و در دل محو بودن و ابهام، خیال هم جولان پیدا میکرد.
او با تاکید بر اهمیت این مستندها که میتوانند در مرور زمان تبدیل به اسنادی از تاریخ بصری کشور شوند، گفت: اگر در کتابهای درسی، وصیتنامه شهدا را منتشر و این اسطورهها را تصویر میکردیم برای دانشآموزان مفهوم فداکاری و ایثار چند درجه عمیقتر در ذهنها میافتاد.
مستندی از روزنامهنگار پیشکسوت حوادث
مستند «روزگار بلور» به کارگردانی امیر فرضاللهی درباره محمد بلوری روزنامهنگار پیشکسوت و تاثیرگذار است که تاریخ مطبوعات را روایت میکند.
فرضاللهی با بیان اینکه این مستند صرفا یک مستند پرتره نیست و با زندگی شخصی بلوری کاری نداشته، گفت: قبل اینکه تولید فیلم آغاز شود با یک فیلمنامه کامل که در یک سال و بر اساس خاطرات محمد بلوری نوشته شده بود، پیش رفتیم.
فرضاللهی ادامه داد: اصرار داشتم فیلم چند وجهی و لایه به لایه باشد و از طرفی اصرار داشتم لوکیشن با حرفهایی که زده میشود در ارتباط باشد و فقط در یکی دو جا این اتفاق نیفتاد. از طرفی، روایت یک پارچه نیست و سعی کردیم چند حوزه را بهم پیوند دهیم و فصل مشترک آنها را در محمد بلوری ببینیم.
چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» با دبیری محمد حمیدی مقدم از ۲۵ آذرماه شروع شده و تا دوم دی ماه ادامه دارد. این رویداد به شکل آنلاین برگزار می شود.
ارسال دیدگاه