لب کارون ؛سمفونی روزهای خستگی و فرسودگی
این روز ها دیگر کسی برای کارون شعری نمی خواند یا نغمه ای نمی سراید.هرچه هست تکرار تاریخ و وبازخوانی گذشتهایی است که دیگر نمودی ندارد.کم آب و پوشیده از هرزه نیزارهای بلند که همه روزه به کامش سرازیر است. ازپگاه تا شامگاهش یکی است خستگی و فرسودگی اگرچه جاری است اما جانی ندارد ماهیانش خرد و آشوب سگان در انبوه نیزارها جای نغمه جاری رود را گرفته است و ماه در آیینه آب نمی تابد و خاکش تفتیده.
![لب کارون ؛سمفونی روزهای خستگی و فرسودگی](https://cdn.pana.ir/thumbnail/MTI0NjlhKMNe/gjzVaZ-S_20YtK6_oleWnZi7LTjceVfkf-tEjQhhSgVYJkTSbMZ4IZicyAcgRMj-WWFHy9iIp1lNx8-qtxRZcN02dEbH-ZTH5vXjZTG1HaMsAIKXaKdntA,,/MTI0NjlhKMNe.jpg)
ارسال دیدگاه