یک آیندهپژوه و تئوریسین سیاست بینالملل در گفتوگو با پانا پاسخ داد؛
چرایی واکنشهای چین در برابر اتهام آمریکا؛ از حذف دلار تا اعلام مرگ «اون» و جنگ نظامی
تهران (پانا) - یک آیندهپژوه و تئوریسین سیاست بینالملل معتقد است در ارتباط با انگشت اتهامی که جهان لیبرال دموکراسی به طرف پکن دراز کرده (اطلاعات نادرست و عملکردی ناصواب در مسیر گسترش کوید ۱۹ و خسارات ناشی از آن در نظام بینالملل)، چینیها حرکت فرار رو به جلو را با شکل دادن مسائلی چون تغییر و تحول در بازار ارز جهانی و همچنین احتمال وقوع یک جنگ مطرح کردهاند.
مهدی مطهرنیا، کارشناس مسائل بینالمللی در گفتوگو با پانا با اشاره به تنشهای اخیر میان امریکا و چین گفت: «چین در دوری از رقابت سیاسی با ایالت متحده آمریکا، در بطن نگاه منفی به چین در سطح بینالمللی قرار گرفته است. چین برای سرپوش گذاشتن بر آنچه در ووهان صورت پذیرفت، تمام تلاش خود را به خرج میدهد، در بحبوحه اینکه اقتصاد جهانی در حال ریزش و رشد منفی است و یکی از بزرگترین مخاطرات پیشروی را در باب اقتصاد جهانی پیش رو دارد، زمانیکه افکار عمومی در دو سطح نخبگان و تودهها متوجه پرسشگری از چین، برای ریشههای آغاز ویروس کرونا و گسترش آن از ووهان به سرتاسر جهان شدهاند، برای آنکه افکار عمومی را به سمت یک تحرک معنادار در جهت انحراف نگاه به ووهان کند، اعلام میکند که دلار را کنار گذاشته و میخواهد از این به بعد یوآن را جایگزین آن کند. چیزی که بازارهای جهانی علیرغم بعضی از پیشبینیها، آن را انفجار یک بمب اتمی در بازار اقتصاد جهان نامگذاری میکنند و معتقدند که چین با اعلام همین موضوع میتواند در بازارهای جهانی دستکاری کند.»
وی ادامه داد: «من بارها گفتهام که بهزودی دلار نیز مجبور به بازآفرینی خود و تغییر رویه در بازار سرمایهداری جهان است و بالطبع ارزهای کاغذی آرام آرام باید یک جایگزین معتبرتری را برای آینده اقتصاد جهان در عصر انقلاب صنعتی پیشه کنند. همانطور که زمانی بازار سکه به پایان رسید و مسکوکات پولی از متن به حاشیه و به موزهها رفت، پولهای کاغذی هم به موزهها خواهد پیوست. لذا این امر قابل پیشبینی است مگر برای کسانیکه به هر تقدیر میخواهند با ایجاد فضای خبری در ارتباط با مسائل سیاسی و بازار جهانی اقتصاد، هدفهای خاص خود را مانند پکن دنبال کنند.»
این پژوهشگر روابط بینالملل اظهار کرد: «در این مرحله و همینجاست که پکن، باز ادعای دیگری را مطرح میکند و آن اینکه بنابر گزارشهایی که داراست، نه تنها در آمریکا بلکه در کل جهان جهتگیری ضد چین تشدید شده است. به هر تقدیر اکنون، چین هم به عنوان یکی از قطبهای امپریالیسم جهانی مطرح است. اینکه چین بتواند آمریکا را شکست دهد و به عنوان قطب جهان سرمایهداری مطرح شود، تنها نام چین و آمریکا را عوض میکند و بالطبع جهان با یک امپراطوری جدیدی روبهروست که همان جهتگیریهای امپریالیستی را دنبال کرده و بازارهای جهانی را به نفع امپراطوری حاکم بر پکن مدیریت میکند و به جای رییسجمهور آمریکا در کاخ سفید، این رییسجمهور و رهبر چین است که در پکن میخواهد قدرت برتر جهانی بوده و با اعمال سیاستهای بازار جهانی، اقتصاد و بالطبع سیاست را بر عهده بگیرد و اجناس و فرآوردههای چینی را به عنوان ارزانترین تولیدات، تولید و با گرانترین قیمتهای موجود به بازارهای جهانی بفروشد تا بتواند قدرت پکن را زیاد کند. حال اینکه ملتهای جهان تمایلی میان استعمار، امپریالیسم و در واقع مفاهیمی که در جناح فکری چپ اندیشه جهان مطرح است، میان قطب
سرمایهداری لیبرال دموکراسی و قطب سرمایهداری سوسیالیستی لیبرال چین میبینند؟ که بالطبع در آن سو نگرشی دموکراتیک حاکم است و در این سوی نگرشی اقتدارگرا با اتوریته مارکسیستی در قالب گرایشهای سرمایهداری لیبرالیستی، خود را به نمایش میگذارد.»
این کارشناس مسائل سیاسی گفت: «بالطبع باید گفت آنچه که گفته میشود، یک واقعیت است، آن واقعیت آن است که ملتهای جهان امروز تنها آمریکا را به عنوان قطب سرمایهداری مسلط در جهت کسب سرمایه و سود بیشتر در واشنگتن یا در نیویورک نمیشناسند، بلکه همانگونه، پکن و شانگهای را در چین مدنظر قرار میدهند، با این تفاوت که همکاری با آمریکا همکاری با یک قدرت بزرگ جهانی در عرصه لیبرال دموکراسی محسوب میشود و همکاری با پکن و چین، همکاری با یک دولت اقتدارگراست.»
این استاد دانشگاه در همین باره ادامه داد: «لذا این معانی را باید در این دست مورد توجه قرار داد که در عین بیان یک واقعیت؛ یعنی اینکه تحرک ضد چین در عرصه افکار عمومی در دو لایه نخبگان و تودهها در ایالت متحده آمریکا و دیگر کشورهای جهان تشدید شده است، و امروز چین در بین آزادیخواهان به عنوان یکی از مصادیق صندوق سرمایهگذاری جهان شناخته میشود. از طرف دیگر بر این نکته تاکید دارد که پکن خواهان مطرح شدن درز اطلاعاتی آن و شیوع آن در ارتباط با انگشت اتهامی است که جهان لیبرال دموکراسی به طرف پکن دراز کرده است که در آن پکن اطلاعات نادرست و عملکردی ناصواب در مسیر گسترش کوید ۱۹ و خسارات ناشی از آن در نظام بینالملل داشته است و از این جهت چینیها حرکت فرار رو به جلو را با شکل دادن مسائلی چون تغییر و تحول در بازار ارز جهانی و همچنین احتمال وقوع یک جنگ مطرح کردهاند.»
وی با بیان اینکه همیشه احتمال و امکان وقوع یک جنگ اقتصادی و کشاندن آن به حوزه نظامی بین قدرتهای بزرگ وجود دارد که میتواند در آوردگاههای بحرانهای بینالمللی از حالت امکان به حالت محتمل گرایش پیدا کند، تاکید کرد: «اما مطرح کردن آن توسط چین و درز اطلاعاتی آن توسط دولت اقتدارگرای چین که همواره هرگونه درز اطلاعاتی را در مسیر اتوریته حاکم امنیتی خود با مشکل روبهرو میکند، بالطبع دارای پیام خاص برای تحلیلگرانی است که زیرکانه به موضوع مینگرند. همانگونه که چین کوشش کرد با مطرح کردن شایعه مرگ کیم جونگ اون از نهادهای متفاوتی امنیتی و رسانهای چین زمینههایی را به وجود بیاورد که جهان توجهاش به پیونگ یانگ بیشتر از ووهان چین جلب شود. اینها مجموعهای از حلقات تلاشی است که پکن انجام میدهد تا بتواند افکار عمومی جهان را در دوران پساکرونا به نفع خود مدیریت کند.»
این آیندهپژوه و تئوریسین سیاست بینالملل درباره عدم دخالت اروپاییها در تنشهای اخیر میان آمریکا و چین نیز توضیح داد: «وقتی دو شیر نر با یکدیگر میجنگند، ببرها در گوشهای به تماشای این دعوا مینشینند. اروپاییها با استکاک چین و آمریکا و تضعیف پکن توسط واشنگتن و بالعکس تضعیف واشنگتن توسط پکن، در بازار اقتصاد جهانی به نفع خود هستند و لذا تلاش میکند به جای ورود به این جنگ در حاشیه حرکت کرده و در موقع مکتفی با برگ برنده همراه شوند. همانگونه که در جنگ جهانی اول، دوم و جنگ سرد عمل کردند و حتی در جنگ خلیج فارس هم دیدیم که ابتدا اروپاییها با آمریکا همراه نشدند ولی زمانیکه به این باور رسیدند که آمریکا پیروز میدان است بار دیگر در جبهه ایالات متحده آمریکا قرار گرفتند.»
ارسال دیدگاه