مهدی زارع*
۱۶ سال پس از فاجعه
۱۶ سال از فاجعه زمینلرزه ۵ دیماه ۱۳۸۲ بم گذشت. زمینلرزه بم با بزرگای ۶.۵ ریشتر رخ داد و موجب از بین رفتن یکسوم از جمعیت یک شهر با جمعیت حدود ۱۰۰ هزار نفر شد. از ۵۰ سال قبل تاکنون، هر دهه ۸ زمینلرزه با بزرگای بین ۶.۵ تا ۷.۵ ریشتر در ایران رخ داده است. تنها در دهه آخر (سالهای ۱۳۹۸-۱۳۸۸) ۶ مورد از این رخداد به وقع پیوسته است. زمینلرزه ۲۵ شهریور ۱۳۵۷ طبس که در روزهای آغاز اوجگیری انقلاب اسلامی در ایران رخ داد، هنوز شدیدترین زمینلرزه ثبت شده در ایران است. این زلزله با حدود ۶۵۰۰ کشته همراه شد و شهر طبس و ۳۰ روستای پیرامون آن را کاملا ویران کرد.
زمینلرزهها در سده اخیر حدود ۱۱۰ هزار کشته در ایران بهجای گذاشتهاند. برآورد خسارتهای مالی بهصورت سامانیافته انجام نشده است، ولی برآورد خسارت زلزله ۱۳۶۹ منجیل ۱.۹ میلیارد دلار امریکا و زلزله بم ۱۳۸۲ حدود یک میلیارد دلار امریکا تخمین زده شده است. بر اساس خسارتهای وارد شده، میتوان حدس زد زمینلرزههای سده بیستم و ۱۴ سال اول سده بیست و یکم حدود ۱۵ میلیارد دلار امریکا خسارت به کشور ما وارد کرده است. ۷۷ درصد از کل جمعیت ساکن در شهرهای بزرگ ایران، ساکن در پهنههای پرخطر هستند.
بر اساس گزارش وزیر راه و شهرسازی در ۲۵ شهریور ۹۳، در ایران ۵۶ هزار هکتار بافت فرسوده و ۵۴ هزار هکتار بافت حاشیهنشینی وجود دارد. اگر متوسط جمعیت ساکنان در بافتهای آسیبپذیر (فرسوده و حاشیهنشین، سرجمع حدود ۱۱۰ هزار هکتار) در ایران را حدود ۲۵۰ نفر برآورد کنیم، جمعیت ساکن در این بافتها سرجمع حدود ۲۸ میلیون نفر برآورد میشود و درصدی بالغ بر ۳۳ درصد از کل جمعیت ۸۳ میلیون نفری ایران در سال ۱۳۹۸ را نشان میدهد. با توجه به میزان تغییر شکل و بخشی از تغییر شکل که بهصورت رخداد زمینلرزه منجر به آزاد شدن انرژی جمع شده در پوسته زمین میشود، میتوان ارزیابی کرد از زمان رخداد زمینلرزه ۵ دیماه ۸۲ بم تاکنون همچنان حدود ۱۰ زمینلرزه با بزرگای بین ۶ تا ۷ ریشتر و حداقل یک زمینلرزه با بزرگای بیش از ۷ ریشتر باید طول ۱۶ سال گذشته رخ میداد که هنوز و همچنان رخ نداده است. بررسی لرزهخیزی ۶۵ سال اخیر ایران نشان میدهد که این کمبود رخداد در ماهها و سالهای پیش رو جبران خواهد شد و نهایت اینکه در یک بررسی چند دههای، توازن آماری از نظر رخداد زلزلههای کوچک و شدید برقرار خواهد شد. ولی از دید مدیریت کاهش ریسک و مدیریت بحران، نواحی که پتانسیل رخداد چنین زمینلرزههایی در آنها وجود دارد (مانند منطقه مرکزی مازندران: منطقه آمل و نور و غرب مازندران، منطقه چالوس، در البرز مرکزی، دره هراز، منطقه شرق، جنوب شرق و غرب استان تهران، تبریز، منطقه درود لرستان، مریوان و پاوه در کردستان، کوهبنان و جیرفت کرمان، استان البرز، شرق مشهد، شمال سمنان) از نظر افزایش سطح آمادگی مورد توجه و دقت بیشتر ملی قرار بگیرند.
روزی که زمینلرزه بم رخ داد، کانون زمینلرزه در داخل کشور به اشتباه در جازموریان و بزرگای آن با خطای بسیار اعلام شد. دلیل آن نبود یا کمبود ایستگاههای لرزهنگاری در ایران بود. تعداد ایستگاههای لرزهنگاری در ایران همچنان کافی نیست و همین موجب میشود که زلزلههای کوچک را نتوانیم بهدرستی و کامل ثبت کنیم. بررسی لرزهخیزی ثبت شده در همین ۱۶ سال اخیر نشان میدهد که ما فقط حدود یکپنجاهم زمینلرزههایی که با بزرگای بین ۲ تا ۳ در ایران رخ میدهند و حدود یکسوم زمین لرزههای با بزرگای بین ۳ تا ۴ را در ایران ثبت میکنیم. این موضوع موجب میشود تا عملا امکان پایش خرد زمینلرزهها و مطالعات با روشهای مختلف پیشبینی زلزله و ایجاد سامانههای هشدار سریع زلزله برای متخصصان ایران بسیار محدود یا غیرممکن شود. دانستههای ما از زمینلرزهها و گسلهای زمینلرزهای رخداد زمینلرزههای شدید و اصلی ایران مهر تاییدی است بر گسلش در یک رخداد بهطول کمتر از ۱۵۰ کیلومتر و بهصورت یک قطعه و در یک زلزله. مثلا زمینلرزه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۷۶ اردکول قائن با بزرگای گشتاوری Mw۷.۲ و با گسلشی سطحی بهطول حدود ۱۲۰ کیلومتر رخ داد. زمینلرزه طبس ۱۳۵۷/۶/۲۵ نیز بزرگای گشتاوری ۷.۴ با طول گسلش سطحی حدود ۱۰۰ کیلومتر و زمینلرزه ۱۳۶۹/۳/۳۱ منجیل نیز بزرگای ۷.۳ گسلشی سطحی قابل برداشت داشت.
آسیبپذیری کشور در زمینلرزه ۵ دی ماه ۱۳۸۲ بم، نشان داد که شهرهای پرجمعیت و مهمتر از همه، شهر تهران، در چه وضع پرخطر خاصی از نظر زمینلرزه قرار گرفته است. تهران بهعنوان پایتخت کشور بیشترین جمعیت را در خود جای داده است. بنابراین میتوان گفت، تلفات و خسارات احتمالی وقوع زمین لرزه شدید در این شهر بهمراتب بیش از دیگر شهرهای ایران خواهد بود. از همین رو، در دورههای زمانی مختلف بحث انتقال پایتخت بارها مطرح شده اما تا امروز به اجرا نرسیده است. انتقال پایتخت، دستکم در بحث مدیریت پیامدهای زلزله میتواند کارگشا باشد. انتقال پایتخت میتواند بهعنوان بخشی از برنامه کاهش ریسک زلزله در تهران (و در کشور) موثر باشد.
مطالعات گوناگون از دیدگاه زمینشناسی، زلزلهشناسی، وضع تهران از نظر قرارگیری بیشتر بخشهای تازه توسعهیافته آن در پهنههای خطرناک از نظر سوانح طبیعی (زلزله و حریم گسلهای فعال، دامنههای جنبان و احتمال زمین لغزش، ناپایداری و فرونشست زمین، خطر سیل و سابقه آن در تهران، مساله آب، سطحی و زیرزمینی و خشکسالی در بازههای چند ساله یا چند ده ساله) خطر زندگی را در تهران بهتدریج بیشتر کرده است. آیا با این توسعه که مدام در شرایط مخاطرهآمیزتر صورت میگیرد و با افزایش تراکمی که در کوچههای تنگ و باریک در تمام نقاط شهر بهچشم میخورد، میتوان در جهت مقاومسازی نیز سخنی گفت؟ انتقال پایتخت در کاهش خطر (از طریق ایجاد پایتختی به سامان و جایگزین برای کشور و همچنین کاهش درصد و تعداد مردمی که در معرض خطر زلزلههای بعدی هستند) حتما موثر است.
*مدیر گروه زلزله شناسی مهندسی
منبع: اعتماد
ارسال دیدگاه