کودکان نیلوفری؛ از چین باستان تا ایران امروز
پاهای کودکتان را نبندید!
تهران (پانا) - پژوهشگران توصیه میکنند کودکان با خاک تماس داشته باشند. عدم تماس با خاک مانع شکلگیری دفاع طبیعی بدن در برابر عوامل بیماریزا میشود و آینده کودک را به خطر میاندازد. پژوهشگران توصیه میکنند کودکان روی زمینهای ناهموار و غیرمهندسی با الگوی غیرمنظم حرکت کنند زیرا همانطور که مغز به عضلات فرمان میدهد، حرکات عضلات نیز مغز را تنظیم میکنند. و هرچه تنوع این حرکات بیشتر و پیشبینیپذیریشان کمتر باشد تاثیرشان بیشتر است.
به گزارش عصر ایران، سنت بستن پای دختران در چین هزار سال سابقه داشت و هنوز میتوان پیرزنانی یافت که پاهای خود را به این رسم باخته و سالهاست که زمینگیر شدهاند. پای دختربچهها را چنان محکم میبستند که انگشتان دیگر حول محور شست میچرخیدند و به کف پا میچسبیدند. سپس کل این قسمت روی پاشنه تا میشد و شکافی عمیق به وجود میآورد.
اندازه ایدهآل این پا که اصطلاحا «پای لوتوس» یا پای نیلوفری نامیده میشد، فقط ۱۰ سانتیمتر بود. این پا گرچه از دید دیگران در کفشهای مخصوص زیبا به نظر میرسید، اما از نزدیک سُممانند و هولناک بود. دختران لوتوس، علاوه بر تحمل درد وحشتناک، در تمام دوران کودکی و پس از آن تا پایان عمر از دویدن و راه رفتن محروم بودند و ناگزیر باید روی کجاوه حمل میشدند.
امروزه این معلولیت خودخواسته برای ما باورنکردنی است و به سختی میتوانیم علل پیدایش و ماندگاری آن برای هزار سال را درک کنیم.
با این حال، میان وضعیت امروز کودکان ما و آن دختربچههای چینی شباهتهای زیادی هست که احتمالا ناظران آینده را به تعجب وادار خواهد کرد و سوالهای مشابهی را در ذهن آنها ایجاد خواهد کرد. ما امروزه با پدیدهای جدید و رو به گسترش مواجهیم که عبارت است از "کودکان دیجیتال آپارتمانی".
این کودکان تمام دوران کودکیشان را در اتاقهای کوچک آپارتمانهای بزرگ سپری میکنند و بخش عمده وقتشان به بازیهای کامپیوتری، تماشای فیلم و کارتون و کار با ابزارهای دیجیتال، شامل انواع تبلتها، پلتفورمهای بازی، گوشیهای هوشمند و مانند آنها میگذرد. سبک زندگی کودکان بیتحرک خانهنشین آنها را چاق، فاقد مهارتهای حرکتی، بیحوصله، دچار تنش، سرکش، فاقد مهارتهای لازم برای روابط اجتماعی و خودشیفته میسازد.
رسم بستن پای دختران در چین ابتدا میان طبقات بالا رواج یافت و سپس تمام طبقات اجتماعی از آن تقلید کردند. به عبارت دیگر، اگر کسی این کار را نمیکرد وحشی و عقبمانده به شمار میرفت. پای کوچک به نماد جایگاه اجتماعی تبدیل شد و پیامش این بود که ما چون پولداریم نیازی به پاهایمان برای کار کردن نداریم!
امروزه نیز فرستادن کودکان به مدرسههای غیرانتفاعی تماماتوماتیک دیجیتالی که در آنها کودکان از یک حیاط کوچک برای بازی محروماند به طرز عجیبی نشانه جایگاه اجتماعی شده است.
در این مدرسهها که امسال قیمتشان در دوره ابتدایی حتی به ۱۴ میلیون تومان در سال نیز رسید، به پدر و مادر قول میدهند که فرزندشان را به مدرسه تیزهوشان بفرستند تا فرایند دگردیسی و تغییر ماهیت طبیعیاش تکمیل شود و پدر و مادر خاطرجمع میشوند که هرچه توانستهاند برای فرزند دلبندشان انجام دادهاند. یعنی پاهایش را محکم بستهاند.
در سال ۱۶۶۴ میلادی امپراتور چین بستن پای دختران را ممنوع کرد، اما جامعه چینی حاضر نشد از آن پیروی کند. از اواخر قرن هجدهم اصلاحطلبان چینی با این عمل ظالمانه مخالفت کردند. با این حال، تا اوایل قرن بیستم طول کشید تا چینیها دست از این کار بردارند و اجازه دهند که پای دخترشان به طور طبیعی رشد کند.
امروزه ما شاهد مقاومتی مشابه در جامعه هستیم که حاضر نیست بپذیرد کودک موجودی زنده است و پیوندی ارگانیک با طبیعت دارد که گسستن آن به زور عواقب جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت.
امروزه کودکان از خانواده خود میآموزند که عناصر طبیعی جاندار و بیجان، همچون خاک، سنگ، چوب، درخت، گیاهان، حشرات و جانوران دیگر، کثیف، غیربهداشتی، چندشآور و خطرناک هستند. الگوهای مراقبت والدینی خوب آن است که فرزندتان حتا در مسیر مدرسه و خانه هم در سرویس همراه کودکان دیگر فشرده شود. مهم نیست که فرصت دیدن، جستوجو، و کندوکاو خودانگیخته از او گرفته میشود، مهم این است که «سالم» باشد.
چقدر این برداشت از سلامت با برداشت پژوهشگران از سلامت فاصله دارد! در خیابان معلم رشت به تازگی «پارکی» برای کودکان ساخته شده که حتا یک درخت ندارد. کف آن کفپوش است وسایل بازی آن امنیت کودک شما را تضمین میکنند. ورود سگ و گربه و حیوانات خانگی به آن ممنوع است.
چه بر سر ما آمده که پارک بیدرخت و بیگیاه و بیجانور در مرکز جنگلیترین استان کشور به نظرمان عادی میآید؟ شهرداری رشت با چه تعریفی این بهاصطلاح پارک را «فضای سبز» به شمار میآورد؟ چگونه ظرف تنها دو نسل کارمان از آببازی در رودخانههای طبیعی به سرسرهبازی روی کفپوش کشید؟
پژوهشگران توصیه میکنند کودکان با خاک تماس داشته باشند. عدم تماس با خاک مانع شکلگیری دفاع طبیعی بدن در برابر عوامل بیماریزا میشود و آینده کودک را به خطر میاندازد. پژوهشگران توصیه میکنند کودکان روی زمینهای ناهموار و غیرمهندسی با الگوی غیرمنظم حرکت کنند زیرا همانطور که مغز به عضلات فرمان میدهد، حرکات عضلات نیز مغز را تنظیم میکنند. و هرچه تنوع این حرکات بیشتر و پیشبینیپذیریشان کمتر باشد تاثیرشان بیشتر است.
پژوهشگران توصیه میکنند کودکان در شرایط متغیر از نظر دما و میزان نور حضور داشته باشند تا مغز آنها با مفاهیم سرما، گرما، تاریکی و روشنایی آشنا شود، تجربهای که در اتاقی با دما و نور ثابت غیرممکن است. چطور انتظار داریم کودک ما این سادهترین مفاهیم را فراگیرد و به آنها واکنش دهد، درحالی که او را از تجربه آنها محروم کردهایم؟ چه شد که فراموش کردیم مغز سالم در بدن سالم است؟
کودکانی که همیشه داخل خانه سرگرم میشوند و همیشه در اینترنت با دیگران در تماس هستند، سرانجام از طبیعت بریده میشوند. در این مرحله است که فرایند گسست از طبیعت تکمیل میشود و «اختلال کمبود طبیعت» برای همیشه با فرد میماند. کودکی که در طبیعت بازی نکرده باشد در بزرگسالی نگران نابودی آن نخواهد بود. و بدون طبیعت چه آیندهای است برای بشر؟
آیا سرنوشت فردای خود را به کودکانی میسپاریم که امروز پایشان را بستهایم؟ آیا از موجودی طبیعی که غیرطبیعی بار آمده انتظار همدلی با طبیعت خواهیم داشت؟ آیا از کسی خود شرایط گوناگون را تجربه نکرده انتظار داریم شرایط دیگرگون دیگران را درک کند؟
ارسال دیدگاه