سرقت در اوج عشق کورکورانه به زن پولدار
تهران (پانا) - پسر جوان که عاشق یک زن مطلقه شده بود، پای در مسیر اشتباهی گذاشت و روانه زندان شد.
بهگزارش خراسان، این پسر عاشقپیشه، برای رسیدن به رویای زندگی با زن پولدار دست به سرقتهای سریالی زد و خیلی زود دستگیر شد.
آشنایی
سال ۹۶ پسر جوانی به نام سیامک که با خودروی پراید در حال مسافرکشی بود، یک زن را سوار خودرویش کرد.
سیامک ۲۳ ساله در همان نگاه اول دلباخته زن ۳۵ ساله شد و پس از گذشت لحظاتی برای آشنا شدن با او سر صحبت را باز کرد.
زن جوان ابتدا با بیاعتنایی سکوت کرد اما بعد از لحظاتی سکوتش را شکست و با صدای غمآلودی شروع به صحبت کرد.
همین کافی بود تا سیامک و الناز در همان جلسه نخست با هم آشنا شوند و در ادامه سیامک وقتی زن جوان را به مقصد رساند، شماره تلفن او را گرفت تا در جلسات بعدی بیشتر با هم آشنا شوند.
نخستین قرار
در نخستین قرار ملاقات سیامک متوجه شد که الناز مدتی است از شوهر معتادش طلاق گرفته است و در کنار پدر و مادرش زندگی میکند.
سیامک که از شنیدن این خبر خوشحال شده بود روز به روز علاقهاش به زن مطلقه بیشتر شد تا این که تصمیم به ازدواج با او گرفت.
سماجت
الناز وقتی در برابر خواستگاری پسر جوان قرار گرفت شوکه شد و ابتدا جواب منفی به خواسته سیامک داد اما این پسر جوان تصمیم خودش را گرفته بود. پسر عاشقپیشه با سماجت خاصی پیشنهاد ازدواج با الناز را مطرح میکرد و این در حالی بود که سطح طبقاتی الناز با سیامک اختلاف زیادی داشت.
الناز در یک خانواده ثروتمند و در شمال تهران زندگی میکرد اما سیامک تنها سرمایهاش یک خودروی پراید بود که با آن مسافرکشی میکرد و در جنوب تهران سکونت داشت.
شرط بله عروس خانم
الناز در مدت دوستی با سیامک به او علاقهمند شد و چون در زندگی گذشتهاش مهر و محبتی از سوی شوهر افیونیاش ندیده بود روز به روز به سیامک بیشتر وابسته میشد اما برای زندگی و ازدواج نمیتوانست با او باشد.
سیامک اصرار به ازدواج داشت و در گام نخست خانوادهاش را با هزار بهانه و تهدید راضی به ازدواج با یک زن مطلقه و بزرگتر از خودش کرد اما الناز راضی به این ازدواج نبود.
الناز که نمیخواست یکبار دیگر در زندگی شکست را تجربه کند به پسر جوان گفت: شاید بتوانم خانوادهام را در ماجرای اختلاف سنی راضی کنم اما اختلاف طبقاتی برای خانوادهام موضوع مهمی است.
قول عجیب
پسر جوان وقتی صحبتهای دختر مورد علاقهاش را شنید ادعا کرد در کمتر از دو ماه شرایط خود را برای ازدواج بهبود میبخشد و قصد دارد با یکی از دوستانش در یک مزایده شریک شود و اگر از این مزایده پیروز بیرون بیاید شرایط مالیاش خوب میشود.
الناز وقتی حرفهای سیامک را شنید پذیرفت تا دو ماه منتظر بماند، شاید پسر مورد علاقهاش تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
دزدیهای سریالی
اواسط سال ۹۶ بود که تیمی از ماموران پلیس تهران در جریان سرقتهای سریالی دو جوان موتورسوار در پایتخت قرار گرفتند و تحقیقات برای دستگیری متهمان آغاز شد.
ماموران در تحقیقات ابتدایی پی بردند که دو پسر جوان سوار بر موتور در خیابانهای شمال تهران دست به گوشیقاپی میزنند و طعمههای زیادی را هدف سرقتهای خود قرار داده اند.
بازداشت دزدان
تجسسهای پلیسی ادامه داشت تا این که ماموران با بررسی دوربینهای محلهای سرقت توانستند راننده موتور را که سارق سابقهداری است شناسایی کنند.
همین کافی بود تا در گام بعدی ردیابیها برای دستگیری مصطفی آغاز شود و با اقدامات فنی و پلیسی پسر جوان وقتی سوار بر موتور از خانهشان در جنوب تهران بیرون آمد، دستگیر شد.
مصطفی ابتدا خود را بیگناه میدانست اما وقتی در برابر مدارک پلیسی قرار گرفت و با توجه به این که از داخل خانهشان چند گوشی سرقتی بهدست آمده بود به ناچار لب به سخن باز کرد.
افشاگری
مصطفی ۳۰ ساله که یکی از سارقان سابقهدار است به ماموران گفت: مدتی بود که از زندان آزاد شده بودم. یک روز با یکی از بچه محلهایمان که سیامک نام دارد در قهوهخانه شروع به صحبت کردیم. سیامک را از بچگی میشناسم و در این سالها همیشه سعی داشت از راه درست زندگی کند اما هیچوقت پیشرفتی در زندگیاش نداشت تا این که آن روز در قهوهخانه ادعا کرد عاشق یک زن جوان شده است و قصد دارد با او ازدواج کند اما شرایط مالی آن زن خیلی خوب است و برای رسیدن به او باید کار و سرمایه خوبی داشته باشد.
وقتی شنیدم سیامک مهلت دارد در مدت دو ماه زندگی اش را تغییر دهد پیشنهاد دزدی را به او دادم، ابتدا نپذیرفت اما بعد از چند روز به سراغم آمد و تاکید کرد تنها در مدت دو ماه دزدی میکند و بعد از بهدست آوردن پول، دیگر دست به سرقت نمیزند.
همین کافی بود تا ماموران به سراغ سیامک بروند و در یک عملیات غافلگیرانه این دزد تازهکار را دستگیر کنند.
او که میدید رازش فاش شده است چارهای جز اقرار ندید و انگیزهاش را فقط رسیدن به الناز دانست.
گفت وگو با دزد عاشق پیشه
سیامک وقتی در برابر پلیس قرار گرفت و دستبند روی مچهایش زده شد، تنها تصویر الناز در ذهناش شکل گرفت.
پسر عاشق پیشه ادعا میکند یک عشق کورکورانه او را به زندان کشیده و اگر شرایط مالی خوبی داشت هیچوقت دست به دزدی نمیزد.
سابقه داری؟
نه، هیچوقت فکر نمیکردم دزدی کنم.
چطور؟
خیلی از دوستانم دزدی میکردند و شرایط مالی خوبی داشتند و حتی به زندان هم میرفتند اما هیچوقت تصمیم نگرفتم با آنها همدست شوم.
شغل؟
با هزار بدبختی یک پراید خریدم و با آن مسافرکشی میکردم.
چرا دزدی کردی؟
عاشق شدم.
عاشق دزدی؟
نه، عاشق یک زن مطلقه شدم.
چه ربطی به سرقت دارد؟
تصمیم داشتم با زن مطلقه ازدواج کنم اما شرایط مالی الناز خیلی خوب بود. برای رسیدن به رویای زندگی با الناز نیاز به پول داشتم تا اختلاف طبقاتی را کمتر کنم.
با دزدی؟
هیچ راه دیگری وجود نداشت که در مدت زمان کوتاه بتوانم پول خوبی به دست بیاورم.
فکر نمیکردی دستگیر شوی؟
به هیچ چیزی فکر نمیکردم، اگر به الناز نمیرسیدم دیگر زندگی برایم معنی نداشت.
الان معنی گرفت؟
عشق کورکورانه بود و الان که دستگیر شدم فهمیدم چه تصمیم غلطی در زندگیام گرفتم.
خانوادهات مخالفت نکردند؟
آنها همیشه مخالف ازدواج من با الناز بودند اما اصرار و تهدیدهای من باعث شد به اجبار رضایت بدهند.
الان چه اتفاقی میافتد؟
دو سال از آن روزها گذشته است و من با وثیقه آزاد بودم. الناز بهراحتی بیخیال من شد و این قسمت من بود که دستگیر شوم تا با الناز ازدواج نکنم.
حرف آخر؟
پشیمانم، از اول انتخابم اشتباه بود.
مجازات زندان
سیامک که با سپردن وثیقه آزاد شده بود، پس از قطعیت حکم خود که ۱۸ ماه زندان و ۷۴ ضربه شلاق است بههمراه همدستش که بهدلیل سابقه دار بودن به سه سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است به اجرای احکام مراجعه کردند تا بعد از دو سال به زندان معرفی شوند.
تحلیل کارشناس
فاصله طبقاتی
ناهید معتمد- کارشناس امور خانواده
وقتی دختر و پسری از لحاظ احساسی درگیر مسائل عاطفی میشوند گاهی منطق را فراموش میکنند و اصرار دارند عشق را به یکدیگر ثابت کنند. این عاشقیها شاید پاک باشند اما باید به عاقبت آن اندیشید و هوشمندانه پیش رفت. فاصله طبقاتی بین زوج یکی از متداولترین دلایل طلاق است و فرقی ندارد زن پولدار باشد یا مرد ! چرا که در هر صورت مشکلاتی پیش میآید که زندگی را بغرنج میکند تا جاییکه دیگر عشق سوزان در زندگی این دو که روزی عاشق پیشه بودند هیچجایی ندارد و گاهی به نفرت هم تبدیل میشود.
مردانی که تن به ازدواج با زنان پولدار می دهند آن قدر در روابط شان با خانواده همسر و حتی تعدیل فاصله بین دو خانواده تحتفشار قرار میگیرند که دنبال بهانهای برای طلاق و رسیدن به آرامش هستند.
زنان نیز با ورود به خانوادهای با میزان بالاتر ثروت مرتب تحقیر میشوند و در اینگونه موارد شکی نیست که خانواده پولدارتر همیشه مخالف هستند و عرصه را برای عروس یا داماد تنگتر میکنند. اما در این موضوع خاص، دزدی بهخاطر رسیدن به ثروت و ازدواج با دختری از طبقه بالاتر یک اشتباه محض است چرا که حتی اگر قبل از ازدواج گرفتار نشود بعد از ازدواج چه باید بکند؟
آیا همین که بله را از عروس خانم بگیرد کافی است؟ دزدی که شغل نمیشود! بهویژه کیفقاپی و زورگیری که درآمد کلانی ندارد مگر این که خیلی حرفهای باشند البته باید خوششانس هم باشند. پس در این پرونده حماقت را پیشروی خود می بینیم! یعنی عشقی بیمنطق که جز تباهی چیزی عایدش نمیشود!
بهتر است دخترها و پسرها در خانواده راه منطقی احساس را هم آموزش ببینند یا در صدا و سیما به بحثهایی در زمینه ازدواج در قشرهای مختلف جامعه و مشکلات آن از هر زاویهای پرداخته شود. رسانههای دیگر نیز چنین وظیفهای دارند. فقط با اقدامات فرهنگی میتوانیم بعضی از گرههای اجتماعی اینگونه را باز کنیم.
ارسال دیدگاه