لیلا ارشد*
کاهش سن اعتیاد در ایران
هماکنون زنان کارتن خواب در جامعه ما از سوی برخی سازمانهای مردم نهاد مورد حمایت قرار میگیرند. حال این سوال مطرح است که نقش سیاستگذاران و برنامه ریزان برای مدیریت آسیب اجتماعی چیست؟ تاکنون در زمینه پیشگیری سطح نخست چه اقداماتی انجام شده تا با مدیریت مناسب بتوان جامعه را نسبت به این معضل آگاه و تربیت کرد؟ با بررسی کارتن خوابی و دیگر آسیبهای تهدیدکننده جامعه میتوان نقش نهادهای مدنی را بهعنوان منجی دانست، آنها به شکل محدود میتوانند در کاهش آسیبهای اجتماعی تاثیرگذار باشند.
در شرایط فعلی که سوء مصرف مواد مخدر و محرک در بین جوانان رو به افزایش است و زنان نیز بیش از گذشته درگیر سوء مصرف هستند، سن اعتیاد در جامعه امروز کاهش یافته، انتقال ویروس اچآی وی از طریق روابط جنسی محافظت نشده و دیگر آسیبها را شاهد هستیم. این مسائل نشان میدهد که سیاستگذاران و برنامه ریزان باید بیش از پیش به پیشگیری سطح یک در کشور اهمیت دهند. هماکنون مقولهای با عنوان پیشگیری سطح یک در کشور وجود ندارد. با تمام پیچیدگیهایی که مسائل اجتماعی در قرن ۲۱ دارد، هنوز فرزندان این مرز و بوم مهارتهای اجتماعی و زندگی را نمیآموزند. هنوز ابزار مهارتی برای مهار این مسائل وجود ندارد. هنوز شناخت از خود به اندازه کافی وجود ندارد. هنوز در روابط فردی مهارتهای کافی در بین افراد مشاهده نمیشود.
تمامی این مسائل باعث افزایش روز افزون آسیبهای اجتماعی میشود. از سوی دیگر شاهد افزایش کارتن خوابی در جامعه امروز هستیم. این در حالی است که در گذشته فاصله بین اعتیاد و کارتنخوابی بیش از این میزان بود. برای مثال در گذشته فاصله ابتلا به آسیبهای اجتماعی تا کارتن خوابی ۱۵ سال بود. این در حالی است که امروزه بر اساس بررسیهای انجام شده فاصله اعتیاد و کارتن خوابی به پنج سال رسیده است. با این تفاسیر زنان بهدلیل استعمال مواد مخدر شیشه و دیگر متامفتامینها و درگیری در خانواده مشکلاتشان به سرعت افزایش مییابد. در این وضعیت آنها از خانواده طرد یا اینکه خود مجبور به ترک خانواده میشوند. بنابراین افراد درگیر با آسیبها به سرعت کارتن خواب میشوند .
آسیبهای تهدیدکننده زنان و رسیدگی مسئولان
وقتی در کشور آسیبهای اجتماعی افزایش مییابد که در زمان توزیع بودجه تمامی سازمانها متولی رسیدگی به آسیبهای اجتماعی هستند، اما در عمل اقدام مناسب و کافی از آنها مشاهده نمیشود. در این وضعیت باید با تقسیم وظایف به شکل مناسب در سازمانهای سیاستگذار اقدامی در اینباره انجام شود. دوم اینکه در کشور ما به حدی عمر مدیریت اجرایی کوتاه است که اغلب تجربیات به عمل منتهی نمیشود. همچنین اغلب افرادی که در کشور ما پستهایی در زمینه مهار و مدیریت آسیبهای اجتماعی را بر عهده میگیرند، تجربه و دانش کافی در این حوزه ندارند، یعنی اینکه این افراد در پستهای سازمانی جابجا میشوند. برای مثال فردی در یک سازمان در طول سالهای خدمت، پستهای مالی، آسیبهای اجتماعی، فعالیت برای معلولان، کودکان و زیباسازی را تجربه میکند، طبیعتا در این روند آنها نمیتوانند از تجربیاتی که در طول سالهای خدمت خود اخذ کرده بهرهمند شده و به شکل مناسب از آنها استفاده کنند. اغلب در جابجایی این افراد تجربیات ناکارآمد مانده و در عمل از آنها استفاده نمیشود. همچنین قوانین حمایتی کافی که بتواند به شکل مناسب از آن استفاده کرد وجود ندارد. برای مثال در بسیاری از مواقع در خدماترسانی به کارتن خوابها و زنان آسیب دیده مشاهده میشود که آنها از هر گونه اوراق هویت محروم هستند. در این وضعیت اخذ اوراق هویت برای آنها دشوار و غیرممکن است. بنابراین آنها بدون هویت شناخته نمیشوند و از امکاناتی همچون دفترچه خدمات درمانی، کارت درمان، سهام عدالت، یارانه و... محروم هستند. برای مثال هماکنون این افراد برای درمان زگیل تناسلی و ویروس اچآی وی نمیتوانند درمان مناسب دریافت کنند. زنان بهدلیل ظرفیت بارداری وقتی برایشان مشکلی بروز میکند، نمیتوانند از خدمات بهداشتی و درمانی بهرهمند شوند. بنابراین آنها در بهدنیا آوردن فرزندان خود با مشکلات فراوان روبهرو میشوند. همچنین آنها در رشد فرزند خود نیز با چالشهای فراوان از جمله عدم صدور شناسنامه، امکان تحصیل و درمان کودک مواجه هستند. تمامی این مسائل نشان میدهد که زنان و کودکانشان بیش از دیگر افراد جامعه تحت تاثیر انواع آسیبها قرار دارند .
بهجای انگزنی در زمینه پیشگیری فعالیت شود
در کشور ما بر اساس یک دیدگاه سنتی شاهد انگ زدن به زنان بهدلیل بروز برخی رفتارها و آسیبهای اجتماعی هستیم. در این زمینه باید از طریق توجه به پیشگیری سطح یک و دو اقدامات فرهنگی، آموزشی و مهارتی در اولویت قرار گیرد. این در حالی است که در کشور ما پیشگیری سطح دو نیز از اهمیت چندانی برخوردار نیست. برای مثال کودکان ما در مدارس و خانه به اندازه کافی مورد شناخته شدن قرار نمی گیرند. در این وضعیت کودک شرایط مناسبی برای برطرف سازی نیازهای عاطفی، روانی و اجتماعی ندارد. در این میان اگر کودکان به دلایل مختلف از خانواده طرد شوند، حداقل در مدارس مددکار اجتماعی میتواند از آنها حمایت کند. همچنین در مدارس میتوان از ظرفیت مددکار اجتماعی برای رسیدگی به وضعیت کودکان منزوی، بیش فعال و تحت آسیب استفاده کرد. به بیان دیگر جوانان ما در کشور شیوه والدی و همسری را نمیآموزند. در این شرایط طلاق افزایش یافته و در کنار آن نیز شاهد بیکاری و بروز انواع مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستیم. این در حالی است که اگر کودک در منزلی زندگی میکند که والدین ارتباط مناسبی با یکدیگر ندارند، طبیعتا تحت آسیبهای متعدد قرار میگیرد. اگر مددکار اجتماعی در مدارس این مسائل را پیگیری و مداخلات مناسب را انجام دهد ، میتوان برای بهبود وضعیت کودک و خانواده اقدامات مناسب انجام داد. در حالی که اغلب کودکان و نوجوانان در جامعه ما با چنین آسیبها و نارسایی های شخصیتی پرورش یافته و در نتیجه به انواع آسیبهای اجتماعی مبتلا میشوند. در این وضعیت این فرد نیازمند کمکرسانی در سطح سه یعنی اقدامات سازمانهای مردم نهاد برای مهار افراد تحت آسیب است. با این تفاسیر باید گفت که کمک رسانیهای سطح سه دشوار تر و پر هزینه تر از انجام اقدامات مناسب در پیشگیری سطح یک و دو است. در حالی که پیشگیری در سطح یک و دو میتواند به کرات و در گام نخست در مدیریت آسیبهای اجتماعی اتفاق بیفتد، اما کمکرسانی و پیشگیری سطح سه وقتی انجام میشود که دیگر فرد به انواع آسیبهای اجتماعی و مشکلات روحی، روانی و جسمی مبتلا شده است. با ابراز تاسف باید گفت که در کشور ما سیاستگذاران میگذارند، فرد آسیب ببیند و بعد در مرحله آخر به حمایت او میپردازند بیشک این نوع کمکرسانی نیز با نتایج مناسب همراه نیست .
منبع:آرمان
* مدیر عامل خانه خورشید
ارسال دیدگاه