گفتوگو با عباس قنبری باغستان، استاد ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران
سلاطین آنلاین
«غولهای فناوری جهان» چگونه مدیریت افکار عمومی و هدایت جریان سرمایه و نخبگانی کشورها را بهدست گرفتهاند؟
تهران (پانا) - شرکتهای بزرگ فناوری در جهان، از جمله گوگل، اپل، فیسبوک، آمازون و مایکروسافت دیگر تنها شرکتهایی بزرگ با سرمایه هنگفت نیستند.
بهگزارش ایران، آنها اکنون قدرتی در حد و اندازه دولتهای جهان دارند. این غولهای فناوری قصد دارند آینده جهان را بسازند. آنها در حال ساخت ماشینهای خودران و هواپیماهای بدون سرنشین هستند. روزی گمان میکردیم این دولتها هستند که زیرساختها را ایجاد میکنند، اما واقعیت این است که «غولهای فناوری جهان» اکنون در حال ایجاد زیرساختهای آینده ما هستند. امروزه، همین غولهای فناوری، زیربنای دنیای فناوری را شکل میدهند و زندگی حرفهای، مصرف شخصی و جریان اطلاعات و ارتباطات ما را استعمار کردهاند. بهطور خاص، وسعت و عمق قدرت «پلتفرمها» در جهان، ما را به بازنگری در منطق سرمایهداری دعوت میکند. این غولهای فناوری علاوه بر انباشت سرمایه، از قدرت چشمگیری در اقتصاد و جامعه برخوردارند و همین ویژگی، آنها را در مقابل حکومتهای جهانی قرار میدهد. در اینباره، با دکتر عباس قنبری باغستان، عضو هیأت علمی گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران و عضو کارگروه بینالمللی و دیپلماسی سایبری پژوهشگاه فضای مجازی، درباره پلتفرمها، زمینه ظهور آنها و ارتباط آنها با حاکمیت ملی کشورها به گفتوگو نشستیم. او درباره این موضوع، به نکات بدیعی اشاره میکند که در ادامه میخوانید:
جناب قنبری، «غولهای فناوری جهان» چون اپل، گوگل، فیسبوک، آمازون و مایکروسافت این همه قدرت و اثرگذاریشان را چطور و از چه طریق کسب کردهاند؟
اینها که نام بردید یعنی «پلتفرمها» را شاید بتوان متأخرترین پدیده فناورانه با دایره اثرگذاری سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراسرزمینی دانست که به جرأت میتوان گفت نظم بین الملل موجود را برهم زده و فراتر از موازین تاریخی در نظامهای سیاسی و بینالمللی، درحال بازتعریف روابط و مؤلفههای جدید قدرت در عرصههای مختلف هستند.
برای دقیق تر کردن بحث، به طور مثال «گافام» را میتوان مثال زد. گافام (گوگل، اپل، فیسبوک، آمازون و مایکروسافت) پنچ پلتفرم بزرگ در مقیاس جهانی هستند که در سالهای اخیر به پادشاهان آنلاین (سیاسی)، غولهای آیتی (فناوری) یا امپراطوریهای تجاری (اقتصادی) مشهور شده اند. ترکیب سه مؤلفه قدرت افزای «سیاسی»، «فناوری» و «اقتصادی» ظرفیت و پتانسیلی به این پلتفرمها داده است که نمیتوان از نقش آنها در سپهر سیاسی و اقتصادی نظامهای حکمرانی کشورها چشم پوشید.
البته باید دانست که گافام در ادبیات سیاسی و روابط بین الملل، یک واحد سیاسی با مختصات حاکمیتی کلاسیک و قلمرو معین با مرزهای سرزمینی و جغرافیایی مشخص نیست، اما بهدلیل بازیگری و نقش روزافزونی که در سطوح مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جوامع ایفا می کنند، به یک نوع «نظامهای حکمرانی» نوظهور با قدرت بازیگری و تأثیر گسترده (اگر نگوییم نامحدود) تبدیل شده اند؛ این در حالی است که هیچ چشم انداز روشنی از آینده آنها وجود ندارد و حد پایانی نیز برای ثروت و قدرت بلامنازع آنها نیست.
گافام (گوگل، اپل، فیسبوک، آمازون و مایکروسافت) در قالب حکمرانی شبکه ای در حوزههای مختلف، قلمروهایی با گستره جهانی همراه با اثرگذاری انحصاری برای خود ترسیم کردهاند. دولتها در تعامل با این ابرشرکتها چگونه عمل کردهاند؟
از منظر حکمرانی شبکه ای گافام، دولتها اساساً در هر پنج حوزه اساسی حکمرانی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناوری، زیست محیطی و حقوقی مزاحم تلقی می شوند. در این زمینه خوب است به یادداشت معروف «جان پری بارلو» اشاره کرد که از آن بهعنوان «اعلامیه استقلال فضای سایبری» یاد میشود. وی در این یادداشت اعلام میکند: «دولتهای جهان صنعت! ای غولهای فرسوده گوشتالود و فولادین، من از فضای سایبری می آیم، خانه جدید ذهن... ما، به نمایندگی از دنیای آینده، از شما استقبال نمی کنیم. شما در اینجا حاکمیتی ندارید». بسیاری از اندیشمندان این بیانیه «اعلان استقلال فضای سایبری بارلو» را اعلان جنگ آشکار علیه دولتها و ساختارهای حکمرانی کلاسیک دانستهاند که از بسیاری جهات چشم اندازی آشوبگرانه از آینده این نظامها و ساختارهای رسمی ملی، منطقه ای و بین المللی و نیز تمامی المانها و مؤلفههای کلاسیک آن همچون قلمرو، سرزمین، مرز، اعمال حاکمیت، قوانین ملی و... ارائه می دهد.
جالب اینکه پیام اعلان جنگی که در اعلامیه استقلال فضای سایبری علیه دولتها نهفته بود، با ظهور شرکتهای بزرگ فناوری موسوم به «گافام» در یک دهه اخیر بیش از پیش از سوی دولتها و مقامهای رسمی دریافت شده است؛ جایی که آنگلا مرکل از آن بهعنوان «قلمرو نامکشوف» یاد می کند.
امانوئل مکرون با اشاره به سیطره هوش مصنوعی بر زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اروپا در قرن ۲۱ هشدار می دهد که دولتها و حتی ساختارها و نظامهای قدرتمندی همچون ناتو تا آستانه بحران و فروپاشی کامل پیش رفته اند؛ یا دولت سابق امریکا به رهبری دونالد ترامپ را تا آستانه بازنگری در قانون اساسی این کشور (بند ۲۳۰ «قانون رفتار سالم در ارتباطات» مصوب ۱۹۹۶ موسوم به سیدی ای) پیش برد.
نمونهای از تقابل دولتها با «پلتفرمها» را ذکر میکنید؟
تقابل دولتها با قدرتگیری فناوری و تحولات مترتب بر آن اصولاً تاریخچه طولانی و حداقل یکصد ساله دارد و ریشه اصلی آن را هم باید در ترس از شکلگیری انواعی از انحصار جستوجو کرد. برای مثال، سابقه تقابل و رویارویی دولتها با شرکتهای بزرگ در نظام سرمایهداری امریکا به بیش از یکصد سال می رسد که از جمله میتوان به تجزیه شرکت «استاندارد اویل» یا «آمریکن توباکو» در سال ۱۹۱۱ اشاره کرد.
در ارتباط با عرصه سایبری و بخصوص فعالیت پلتفرمها، موضوع مقابله دولت با آنها به کلی متفاوت و متمایز از گذشته است. بخصوص از زمان انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ و آشکار شدن موضوع «مداخله احتمالی روسیه از طریق شبکههای اجتماعی به نفع دونالد ترامپ» و نیز «اتهام فیسبوک مبنی بر فروش اطلاعات رأی اولیها به حزب جمهوریخواه»، برگ دیگری از تاریخ تقابل دولت سرمایه داری با شرکتهای بزرگ (و در اینجا پلتفرمها) رقم خورده است. در واقع، سیر مقابله دولت امریکا با پلتفرمها که از سال ۲۰۱۶ آغاز و با فرمان اجرایی دونالد ترامپ در ماه مه۲۰۲۰ در خصوص محدود کرد این پلتفرمها به اوج خود رسید و این را میتوان نقطه عطفی در این رویارویی تاریخی دانست.
اصول و قواعد بازیگری در پلتفرمها، در مقایسه با دولتها، چگونه است؟
اساساً اصول و قواعد بازیگری در پلتفرمها نه بر اساس دیپلماسی رایج به معنای سنتی و رسمی آن، بلکه بر اساس آنچه عموماً «دیپلماسی شرکتی» نامیده می شود، صورت می گیرد. البته منافع تجاری و اقتصادی «گافام» بشدت با منافع سیاسی دولت سرمایه داری مستقر در امریکا درهم پیچیده است. به این اعتبار، هنوز نمیتوان با اطمینان بالایی ازگذار قطعی «گافام» از دیپلماسی رسمی دولت سرمایه داری به دیپلماسی شرکتی صحبت کرد. با این حال، تضاد روزافزون سیاستها و برنامههای دولت سرمایه داری با سیاستها و منافع «گافام»، اصطکاک روزافزون «گافام» با نهادهای رسمی و دولتی که بخصوص پس از انتخابات ۲۰۱۶ امریکا به عرصه عمومی نیز کشیده شده، شائبه زیادی در زمینهگذار «گافام» (بخصوص فیسبوک) از «دیپلماسی رسمی» دولت سرمایه داری و در پیش گرفتن «دیپلماسی شرکتی» از سوی این پلتفرمها ایجاد شده است.
مبنای «دیپلماسی شرکتی» تلقی خاصی از نظام کاپیتالیستی است که ضمن حفظ مبانی ایدئولوژیک سیاسی آن، منافع اقتصادتجاری این پلتفرمها جایگزین منافع عمومی دولت سرمایه داری می شود. بهطور مشخص بر خلاف دیپلماسی دولت سرمایه داری که در آن «بازار آزاد» اصل اول و به طریق اولی، «رقابت» محور هر گونه فعالیت اقتصادی محسوب می شود، در دیپلماسی شرکتی «انحصار» جایگرین رقابت میشود و اصولاً حق انتخاب مشتری در بازار آزاد به رسمیت شناخته نمی شود. فراتر از نگرانیهای مربوط به این نوع اولویت بندی و ارجحیت منافع پلتفرمها، نفس اعمال «حکمرانی شبکه ای» است که نه از طریق فرایندهای شفاف و بیطرف، بلکه بهصورت نامرئی، نامحسوس و بر اساس خود تنظیم گری است که فقط یک غایت را دنبال می کند: «حفظ منافع تجاریـ اقتصادی پلتفرمها».
«دیپلماسی شرکتی» چگونه منافع تجاری اقتصادی پلتفرمها را حفظ میکند؟
دیپلماسی شرکتی بهطور مشخص از دو مسیر موازی اهداف و منافع تجاری و اقتصادی پلتفرمها را پیش میبرد: ۱. استفاده از ظرفیت شبکههای رسانهای و اجتماعی برای جهت دهی، دستکاری و مدیریت افکار عمومی و ۲. استفاده از شبکههای اقتصادی ـ تجاری برای هدایت جریان سرمایه و نخبگانی جامعه. غایت نهایی یا به عبارتی تقاطع هر دو مسیر حفظ و توسعه منابع و منافع اقتصادی پلتفرمهاست که بهطور ماهرانهای از طریق ادغامهای عمودی، افقی و مورب شرکتهای مربوطه تأمین می شود.
دیپلماسی شرکتی پلتفرمها که در قالب مکانیسمهایی همچون انحصارطلبی و انحصارگری ــ اعم از انحصارگری تک قطبی، دوقطبی و چندقطبی دنبال میشود ــ تا حد بسیار زیادی ظرفیت حاکمیتهای ملی در اعمال اقتدار سنتی در حوزههای مختلف را تقلیل داده و این امر تا حدودی حتی شامل امریکا بهعنوان مهد نظام سرمایه داری و بستر اصلی ظهور این پلتفرمها نیز میشود. بهطور مشخص، رویارویی و خروش پلتفرمها در واشنگتن دیسی طی دو دهه گذشته علیه ساختار سیاسی امریکا (کنگره و دولت این کشور) و انتحار سیاسی که امروزه از سوی دولتمردان هر دو جناح جمهوریخواه و دموکرات این کشور علیه قدرت روزافزون این پلتفرمها شاهد هستیم، مصداقی از تبلور و ظهور گسترده دیپلماسی شرکتی در سپهر سیاسی قرن بیست ویک است.
نقش و جایگاه پلتفرمها در ارتباط با حاکمیت ملی کشورها را چگونه میبینید؟
از منظر حاکمیت ملی کشورها، دو موضوع مهم در ارتباط با نقش و جایگاه پلتفرمها برجسته می شود: الف) با توجه به سرعت رو به رشد پلتفرمها، تصور آینده ای که این پلتفرمها تمامی تعاملات مرسوم در ساختارهای سیاسی کلاسیک، اعم از انتخابات، اقتصاد، فرهنگ و رسانه، کسب و کار، سلامت و پزشکی و... را رقم بزنند یا دستکم تحتتأثیر قرار دهند، دور از ذهن نیست.
ب) حاکمیت گریزی پلتفرمها، منافع تجاری و اقتصادی سرمایههای خصوصی آنها، محرمانه بودن ظاهری آنها، هوش مصنوعی، واقعیت دیجیتال و... اکوسیستم کاملاً به هم وابسته ای در ساختار اجتماعی جوامع قرن ۲۱ ایجاد می کند که دیگر با مکانیسمهای سنتی و قدیمی قابل مدیریت نیست.
در واقع باید گفت که در اثر ورود پلتفرمها به ساختار نظامهای اجتماعی جوامع، ساختار کلان سیاسی و تمامی ابعاد و مؤلفههای آن به یکی از متزلزل ترین بخشها از لحاظ آمادگی کشورها (از جمله به لحاظ دفاع سایبری، رگلاتوری، پاسخگویی سایبری و...) برای مواجهه با بحرانهای سایبری تبدیل شده اند.
آیا کشورهای مختلف بازیگران مهم این عرصه، از جمله «گافام»، را به رسمیت میشناسند؟
جواب واضح این است که ظاهراً چارهای نیست، جز اینکه به رسمیت بشناسند. واقعیت این است که با توجه به اهمیت فضای سایبری، چندین سال است که کشورهای مختلف بازیگران مهم این عرصه از جمله «گافام» را بهعنوان بازیگران قدرتمند عرصه دیپلماسی سایبری به رسمیت شناخته و تعاملاتی کاملاً مستقل از سازوکارهای دیپلماسی سنتی در روابط بین الملل با آنها آغاز کرده اند. بر اساس مطالعه ای که در این زمینه انجام دادهایم، اولین رویکرد در زمینه تعامل با گافام و سایر پلتفرمها، رویکرد «قانونگذاری» بوده که بهطور مشخص در ارتباط با مباحث مهمی همچون «حکمرانی داده»، «هوش مصنوعی»، «اخلاق سایبری» و... صورت گرفته است.
در این زمینه، مرکز مطالعات بین الملل و استراتژیک مستقر در امریکا در سال ۲۰۱۹ اعلام داشت که در این سال در مجموع بیش از پانصد قانون در سراسر جهان تصویب شده است که همگی بر ضرورت اعمال حق حاکمیت کشورها در تعامل با «گافام» و دیگر پلتفرمها در عرصه سایبری ناظر بوده اند. از جمله مهمترین مصادیق این رویکرد، ساختار قانونگذاری اتحادیه اروپا و قانونگذاران اروپایی است که به سمت اعمال قوانین سختگیرانهتری در جهت مسئولیت پذیری هر چه بیشتر پلتفرمها در قبال محتوای آنها حرکت نموده اند. در مسیر معرفی تقسیم وظایف عادلانه تر، مصونیت واسطه ای پلتفرمها در این اتحادیه بهطور فزایندهای محدود شده است. بر اساس محدودیتهای اعمال شده از سوی قانونگذاران اروپایی، پلتفرمها به خاطر به اشتراک گذاری محتوای ناقض قانون کپی رایت و سایر موارد نقض قانون مسئول شناخته می شوند.
مصادیق دیگر این رویکرد، «قانونگذاری» در کشورهای آلمان، هندوستان، ترکیه و نیجریه است که در سطح ملی برای محدودسازی دامنه فعالیت پلتفرمها و نیز مسدودسازی راههای فرار آنها از چنگال قانون صورت گرفته است. بنا بر قانون اجرای شبکه آلمان (۲۰۱۷)، پلتفرمها می بایست از وجود ساختار کارآمد جهت ثبت شکایات راجع به محتوای مجرمانه اطمینان حاصل نمایند.
نیجریه از سال ۲۰۱۳ شرکتهای خدمات اینترنتی را ملزم به ذخیرهسازی دادهها در داخل این کشور کرده است. بهطور مشابهی، در کشور هندوستان نیز اعمال محدودیت بر دامنه فعالیت و مسئولیت پذیری پلتفرمها به تصویب بند ۷۹ قانون فناوری اطلاعات این کشور منجر شد که مصونیت مشروط برای پلتفرمها ارائه میدهد. همچنین پارلمان ترکیه در ژوئیه ۲۰۲۰ قانونی را به تصویب رساند که بر اساس آن شبکههای اجتماعی خارجی که بیش از یک میلیون کاربر در داخل ترکیه دارند، باید در این کشور دفتر و نمایندگی محلی داشته باشند و به درخواستهای مربوط به حذف محتوا عمل کنند. شرکتها در صورت سرپیچی از این قانون با جریمه نقدی روبهرو می شوند و ممکن است سرعت تبادل داده آنها بشدت محدود شود.
در کنار رویکرد قانونگذاری و مقررات گذاری، برخی دیگر از کشورها رویکرد دیپلماتیک محسوس و عینی تری در این زمینه در ساختار حکمرانی سایبری خود ایجاد کرده اند که از جمله میتوان به راه اندازی ادارات و دفاتر دیپلماسی سایبری در ساختار وزارت امور خارجه (امریکا، انگلستان، آلمان و...)، یا حتی انتصاب سفرا و مقامات عالی رتبه سایبری در شورای امنیت ملی (امریکا)، انتصاب سفیر مخصوص در گافام (بهطور خاص کشور دانمارک) و... اشاره کرد.
با توجه به تجارب بینالمللی در ارتباط با رویکردهای مختلف به پلتفرمها، وضعیت ایران در این زمینه چگونه است؟
بدون شک ایران از مجموعه تحولات عرصه سایبری و بخصوص اثرگذاری پلتفرمها مستثنی نیست. مسأله مهمی که وجود دارد، نباید اصل موضوع سایبری را به «شبکههای اجتماعی» و یا آنچه فضای مجازی نامیده میشود، تقلیل داد. موضوع بسیار پیچیدهتر است و به جرأت میتوان گفت مسأله بودن یا نبودن حاکمیتها (و به تبع آن هویتهای سیاسی، فرهنگی، دینی، نژادی و...) در آینده نزدیک در میان است.
در سطح کلان، ما باید ابتدا به یک «دیپلماسی سایبری» منسجم با سازوکارهای مشخص و دارای یک بدنه تصمیمگیری واحد و قاطع در سطح حکمرانی (داخلی و بینالمللی) برسیم. در سطح خُردتر، نظام حکمرانی سایبری هر چه زودتر باید اهداف، جهت و رویکرد تعامل خود با پلتفرمها را روشن و از مسیرهای مختلف، همچون قانونگذاری و مقررات گذاری، تعیین سفرای سایبری، تغییر در ساختار سیاست خارجی و... منافع ملی کشور را از طریق پلتفرمها در عرصه سایبری دنبال کند.
فراتر از آن، باید در نظر داشت که عمده تحولات فناورانه و اثرگذار که در عرصه سایبری اتفاق می افتد، در چارچوب فعالیتهای همین پلتفرمها صورت می گیرد. از این رو، ایران نیز باید از طریق همین پلتفرمها یا راه اندازی یک پلتفرم مؤثر جدید بهصورت مشارکتی، بخشی از یک طرح فناورانه بین المللی باشد تا بتواند درجه ای از تأثیرگذاری در آینده تحولات عرصه سایبری را برای خود تضمین کند. به عبارت دیگر، تنها از طریق عضویت و مشارکت ایران در طرحهای فناورانه بینالمللی است که نظام حکمرانی سایبری کشور میتواند اثرگذاری سایبری خود در آینده را تضمین کند و به نوعی تحولات سایبری در عرصه جهانی را به خود وابسته سازد.
نیم نگاه
گوگل، اپل، فیسبوک، آمازون و مایکروسافت؛ پنج «پلتفرم» بزرگ در مقیاس جهانی هستند که در سالهای اخیر به «پادشاهان آنلاین»، «غولهای فناوری» یا «امپراطوریهای تجاری» مشهور شده اند.
«پلتفرمها» را شاید بتوان متأخرترین پدیده فناورانه با دایره اثرگذاری سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراسرزمینی دانست که به جرأت میتوان گفت نظم بین الملل موجود را برهم زدهاند و درحال بازتعریف روابط و مؤلفههای جدید قدرت هستند.
پلتفرمها بهدلیل بازیگری و نقش روزافزونی که در سطوح مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جوامع ایفا می کنند، به یک نوع «نظامهای حکمرانی» نوظهور با قدرت بازیگری و تأثیر گسترده (اگر نگوییم نامحدود) تبدیل شده اند.
اصول و قواعد بازیگری در پلتفرمها نه بر اساس دیپلماسی رایج و رسمی، بلکه بر اساس آنچه عموماً «دیپلماسی شرکتی» نامیده می شود، صورت می گیرد. دیپلماسی شرکتی بهطور مشخص از دو مسیر موازی اهداف و منافع پلتفرمها را پیش می برد: ۱. استفاده از ظرفیت شبکههای رسانهای و اجتماعی برای جهت دهی، دستکاری و مدیریت افکار عمومی و ۲. استفاده از شبکههای اقتصادی ـ تجاری برای هدایت جریان سرمایه و نخبگانی جامعه.
ارسال دیدگاه